چگونه شاد زندگی کنیم؟
شادی انسان به درون و چیزهایی که به آنها اولویت میدهد، بستگی دارد. کسی که به منبعی مانند خدا وصل می شود، همیشه شاد است. کسی هم که شادیش را به آدم ها گره بزند، مطمئناً روزهای زیادی را شاد به معنی واقعی کلمه نیست. شاد بودن در روزگار امروز ما که در واپسین روزهای سال ۱۴۰۱ هستیم، خیلی راحت نیست. فناوری اطلاعات به اعتقاد من، نقش بزرگی رو در کاهش شادی همۀ مردم صورت داده است و بعد از آن، شبکههای اجتماعی. شبکههای اجتماعی که برخلاف نامشان، آدمها و حتی یک برادر و خواهر را انقدر از هم دور کرد که انسانها به این تنهایی خو گرفتند و متأسفانه، شادی در دوری از دیگران ارزش و معنا پیدا کرد.
شادی نیازمند مواظبت همیشگی بر گفتگوهای درونی است. به این فکر کردیم روز و شب، چه فکرها یا گفتگوهایی در ذهن ماست که شکل میگیرد؟
ذهن انسان بیشتر ازا ینکه دنبال راهی برای شاد بودن باشد، به دنبال یافتن دلیلی برای غم و ناراحتی است. به این معنی که غمگین بودن بسیار راحتتر از شاد بودن است. از همین رو است که همواره نوشتن فیلمنامه های درام و تراژدی بسیار راحتتر از ساخت یک فیلم کمدی است. مخصوصا اگر انسان تجارب تلخی را در زندگی تجربه کرده باشد که قطع به یقین همه ما این تجربه را داشتیم، ولی مساله مهم این است که؛ بتوانیم از آن تجربه های سخت عبور نماییم و خود را درگیر آن ها نکنیم. پشت سر گذاشتن غم و تجربه های سخت نیاز به تمرین و مهارت دارد.
از همین رو در این یادداشت قصد داریم با بیان راهکارهایی به شما و خود یادآوری کنیم که چگونه می توانیم شاد زندگی کنیم و به زندگی لبخند بزنیم!
علل و ریشه اصلی عدم شاد بودن در زندگی
به نظر نویسنده یکی از ریشه ها و علل اصلی عدم شادی، نوعی «احساس فقدان» هست. همانطور که شادی/عدم شادی احساسی لحظهای هستند، فقدان هم احساسی است که در یک لحظه ممکن است بروز کند و آدمی را درگیر خود نماید. احساس فقدان ممکن است هم در مورد داشته ها و هم نداشته ها اتفاق بیافتد. مصادیق کوچک و بزرگی نیز می تواند داشته باشد. مواردی همچون:
- احساس فقدان سلامتی
- احساس فقدان بر اثر از دست دادن عزیزان
- احساس فقدان اعتبار و جایگاه اجتماعی
- احساس فقدان ایمان و امید
- احساس فقدان دوستی
- احساس فقدان پول
- احساس فقدان دانش
- احساس فقدان مهارت
- احساس فقدان آزادی
- احساس فقدان امنیت
- احساس فقدان اخلاق
اگر احساس فقدانی وجود نداشته باشد، شخص لحظه شادی را تجربه خواهد نمود و یا دست کم ناشاد نخواهد بود. اگر احساس فقدان وجود داشته باشد، و از طرفی این احساس طبیعی باش و واقعا براساس یک فقدان بروز کرده باشه که باز مشکلی نیست. در این حالت ممکن است فرد دچار اندوه و نگرانی شود؛ ولی تداومش ممکن است وضعیت فرد را به سمت افسردگی ببرد، به همین دلیل اینجا نیاز به سوگواری پیش می آید.
حضور و همدردی دیگران در این نوع از فقدانها شدت اندوه رو کم می کند ولی در نهایت کنترل و پذیرش فقدان در اختیار خود فرد هست. گذشته از این بحث ها، همه لحظاتی که فرد تا موقع پذیرش این نوع از فقدان و کنار آمدن با آن سپری می کند، لحظات عدم شادی هستند.
اگر احساس فقدان صرفا ساخته و پرداخته ذهن و روان فرد باشد با عدم شادی مواجه می گردد. این احساس فقدان کاذب عموما بر اثر مقایسه خود با دیگران، حسادت، منفینگری، فراموش نکردن اتفاقات گذشته، الکی بزرگ کردن اتفاقات کوچک، مهم بودن نظرات دیگران، عدم اعتماد به نفس و کلی خطاهای شناختی و اخلاقی دیگر اتفاق می افتد. به نظرم اصل داستان اینجاست. اینجاست که آدمهای ناشادی رو می بینیم، باید این احساس فقدان کاذب را ریشهیابی و درمان کنیم تا شادی سراغ مان بیاید.
بیشتر بخوانید: تابلو آرزوها چیست: آموزش ایده هایی برای ساخت تابلو کائنات
راهکارهای شاد زیستن
افزایش عزت نفس و خودشناسی
شادی و خوشحالی امری درونی و ژرف است که با نگرشی ژرف و از روی واقعیت درباره انسان، طبیعت و کیهان میتوان بدان دست یافت. اینکه انسان بتواند طرح پرسش کند و فراتر از پرسش، بتواند پرسش خودش را پاسخ دهد، یکی از نشانه های “شادی درونی” است.
اینکه انسان بتواند استعدادها و توان های مغز خود را بشناسد و در مسیر شکوفایی استعدادهای خودش گام بردارد، یکی از اصلی ترین المان های “شادی درونی” است. (در مفاهیم کلاسیک، معلمان اخلاق انسان را به “خودشناسی” تشویق می کردند، اما در قدیم درک درستی از خودشناسی وجود نداشت! امروزه به کمک انواع دانش های روانشناسی، روان پژوهی، مغزشناسی و …. دانشمندان متوجه شدند که “خودشناسی” دقیقا همان “شناخت استعدادها و توان های مغزی خود” است.)
در مراحل بالاتر، اگر کسی بتواند با کمک به دیگران در جهت شکوفایی استعدادهای آنها، قدمی بردارد، این مهم نیز به “شادی درونی و بسیار ژرفی” منتهی می شود. شناخت و شکوفایی استعدادها، وقتی منتهی به سازنده بودن و مفید بودن شود، حتما در احساس “شادی درونی” اثری ژرف دارد.
اینکه آدمی بتواند در این جهان آفرینش، به تعریفی مبتنی بر واقعیت از : انسان، طبیعت، کیهان و نیز آفرینشگر هستی دست یابد، به “شادی درونی” دست پیدا خواهد کرد. انسان با ساختن مختصات خودش در هستی، و هویت پیدا کردن به “شادی درونی و ژرفی” خواهد رسید. (یکی از کلیدهای “شادی درونی و ژرف”: “احساس هویت داشتن” است.)
اتلاف روزهای زندگی
برای اینکه متوجه بشوید زندگی و زمان خود را به درستی می گذارنید یا نه در حال تلف کردن آن هستید، چهار نشانه وجود دارد؛ که در این بخش به بیان آنها خواهیم پرداخت.
4 نشانه اتلاف زندگی
- منفی بافی
منفی بافی و تفکرات منفی مانند یک تمرکز برای ذهن شما عمل می کنند. این کار مانع شما برای شروع و اقدام به انجام هر کاری می شود. کلی زمزمه ها، حرف ها و سوالات منفی از خود می پرسید و کم کم سطح انرژی تان کاسته شده و نتیجه می گیرید که اصلا انجام ندهم به نفع من است و همینطور وقت کشی می کنید.
- عدم برنامه ریزی
نشانه یا ویژگی بعدی این است که شما هیچ گونه برنامه ای برای روزهای پیش رو (روز جدید، هفته آتی و ماه آینده) سال جدید ندارید. اصلا نمی دانید قرار است چکاری انجام دهید و به چیزی می خواهید برسید. دچار روزمرگی شده اید و کار خاصی انجام نمی دهید. در ابتدا می بایست به سراغ این بروید که برای خود یک هدفی حتی شده بسیار ساده بسازید و سپس از تکنیک های آموزش برنامه ریزی اصولی که بسیار ساده هستند استفاده کنید. همین اولین قدم برای شاد زیستن است.
- معاشرت با افراد پایین تر از خود
برایان تریسی می گوید: 5 نفر اول زندگی شما، سطح پیشرفت و درآمد شما را مشخص می کنند. مواظب معاشرت ها و نشست و برخواست های خود با افراد مختلف باشید. برای ارتباطات خود و دوست یابی حساسیت به خرج دهید.
- عدم توجه به سلامتی خود
این مورد شاید به نظر بی اهمیت و پیش پاافتاده باشد اما عامل مهمی است. به تغذیه خود اهمیت نمی دهید، ورزش و تحرک جسمانی کمی دارید، بی انرژی هستید. همین باعث می شود که برای اهداف خود گامی برندارید و زمان خود را به بطالت بگذرانید.
پیدا کردن ایکیگای
در فرهنگ ژاپنی آموزه ای به نام ایکیگای وجود دارد به معنی منبع ارزش در زندگی. یعنی آنچه که به شما و زندگی تان معنا، هدف و انگیزه می بخشد. همان چیزی که بخاطرش با شور و علاقه از خواب برمی خیزید و دلیل شادی و لذت شما از زندگی است و حتی این شادی را دو صد چندان می کند. هر شخص در زندگی اش ایکیگای خاص خود را دارد. اینکه بتوانید هدف و ایکیگای خود را پیدا کنید، نیازمند جستجو، مطالعه و دیدن فیلم آموزش هدف گذاری در زندگی است. همه این موارد به شما خودشناسی می دهند. آزمون های خودشناسی هستند که به شما علایق واقعی تان را نشان می دهند. تست هالند یکی از این آزمون های خودشناسی است.
در کشور ژاپن مفهومی به نام بازنشستگی وجود ندارد و افراد تا آخرین لحظات و ساعات عمر خود در پی انجام کار مورد علاقه شان هستند دقیقا مفهوم داشتن ایکیگای در زندگی را می رساند. راز اصلی طول عمر بالا مردمان چشم بادامی ژاپن همین دانستن مفهوم ایکیگای و ارزش زندگی است. مطالعه کتاب ایکیگای در زمینه به شما پیشنهاد می شود. با مطالعه این کتاب می آموزید که چگونه به دنبال ارزش و معنای زندگی خود باشید.
تعریف متفاوت از هدف گذاری
هدف گذاری را می توان راهی برای برآورده کردن انتظارات ما از خودمان نامید؛ البته در مقابل، می توان به اشتباه اهدافی را تعیین کرد که به جای انتظارات شخصی به دنبال رفع خواسته ها و انتظارات جامعه باشد! به همین دلیل است که در هنگام تعیین هدف باید با خود واقعی و درونی مان در ارتباط باشیم که با تعیین اهدافی که در راستای انتظارات جامعه و یا خانواده هستند؛ خود را سرخورده نسازیم.