ایرج بسطامی؛ صدای ماندگاری که مرگ هم حریف آن نشد!

فرارو- ایرج بسطامی علارغم عمر کوتاهی که داشت، به یکی از چهره‌های ماندگار در حوزه موسیقی ایران بدل شد.

به گزارش فرارو، بسطامی در 1 آذر 1336 در بَم متولد شد و در 5 دی 1382 زیر آوار زلزله بم جانش را از دست داد. از او به‌عنوان یکی از مهم‌ترین خوانندگان موسیقی سنتی ایران یاد می‌شود.

صدای ماندگاری که مرگ هم حریف آن نشد

خیلی دور از انتظار نبود که پسری که در یک خانواده هنرمند به دنیا آمده بود، روزی به یکی از چهره‌های مهم در حوزه موسیقی بدل بشود. وقتی ایرج برای اولین بار برای یادگیری آواز نزد محمدرضا شجریان رفت، حیرت همگان را برانگیخت.

موسیقی به‌نوعی پیشه خانوادگی بسطامی بود. او پیش‌از آنکه موسیقی را به‌شکل حرفه‌ای با حضور در محضر محمدرضا شجریان آغاز کند، همراه با عمو و برادرهایش سابقه اجرای موسیقی را داشت. در واقع این استعداد بسطامی بود که پای او را به کلاس آواز محمدرضا شجریان باز کرد.

در ادامه نیز این استعداد از چشم سایر موسیقی‌دانان زمانه دور نماند. روزی که پرویز مشکاتیان برای شنیدن آوازخوانی شاگردان شجریان پشت در کلاس او ایستاده بود، با صدایی مواجه شد که ازنظر جنس و قدرت سرآمد دیگران بود. این در حالی بود که در آن روزگار بسطامی برای شرکت در کلاس‌های شجریان هر هفته از بم به تهران می‌رفت. رفته‌رفته موانست بیشتری در بین مشکاتیان و بسطامی شکل گرفت و همین مسئله زمینه‌ساز سال‌ها همکاری مشترک آن دو شد.

ایرج بسطامی هرگز دست از یادگیری موسیقی برنداشت و همین پشتکار او بود که از او چهره‌ای متفاوت می‌ساخت. زمانی که با همکاری مشکاتیان نخستین آلبوم موسیقی‌اش را تولید کرد، باوجوداینکه این آلبوم -علارغم کیفیت بالایی که داشت- در بین عموم مردم شهرتی به دست نیاورد، اما تحسین اهالی موسیقی را برانگیخت.

بسطامی علاوه‌بر اینکه متاسفانه از عمر طولانی‌ای بهره‌مند نشد، در زمان حیاتش نیز چنان‌که بایدوشاید قدر ندید. بااین‌حال آوازه نام و استعداد او بلندتر از آن بود که به‌سادگی به فراموشی سپرده شود. تعدادی از آثار بسطامی پس‌از مرگ او علاوه‌بر اینکه به شهرت رسیدند، به آثاری نمادین و ملی برای مردم ایران تبدیل شدند.

بسطامی باوجوداینکه مدتی برای زندگی به تهران رفته بود، در نهایت پس‌از مرگ برادرش و برای حمایت از خانواده او به بم بازگشت. بازگشتی که در نهایت مرگ او را به‌همراه داشت. در روزگاری که در بم ساکن بود، به آموزش موسیقی به افراد محروم پرداخت و درعین‌حال که از فقر رنج می‌برد، هرگز دست از حمایت از خانواده برادرش برنداشت. بااین‌وجود روزگار نقشه دیگری برای او و خانواده‌اش داشت. او باوجوداینکه هرگز ازدواج نکرد، اما برای برادرزاده‌هایش نقش پدری دلسوز را بازی کرد و در نهایت نیز با زلزله بم در کنار عزیزانش در زیر آوار جان سپرد.

پس‌از مرگ، آوازه بسطامی بیشتر از همیشه شد و صدای او از گوشه‌وکنار ایران شنیده شد. صدای زیبایی که همزمان که با گلپونه‌ها از درد نامهربانی می‌گفت، زیر خروارها خاک بود. صدایی که بسیاری از مردم ایران را در خاطرات خوب و بد آن‌ها همراهی کرد. صدایی که از ایران خواند و با هربار خواندن «ای خطه ایران مهین ای وطن من» زخمی بر جگر ایران‌دوستان زد.  

حمیدرضا ریحانی

دیدگاهتان را بنویسید