طنزیمات؛ شوهرعمهبازیِ شهردار تهران
فرارو- مهدی دهقان؛ شهرداری تهران به مناسبت روز نوجوان، دست به طراحی بیلبوردهایی با محوریت «نسل زد» زده است.
به گزارش فرارو، موضوع اصلی این بیلبوردها، حول محور ادبیات نسل زد میگردد. شهرداری با استفاده از پارهای از اصطلاحات موجود در ادبیات نسل نوجوان جامعه، علاوهبر تلاش برای نشان دادن آشنایی با نسل جدید، تعابیر خودخواستهای را نیز به این اصطلاحات نسبت داده است.
یک شوخی کاملا جدی با شهرداری و بیلبوردهایش
کافی است برای لحظاتی با یکی از همین نوجوانان به اصطلاح نسل زد همصحبت بشوید. خیلی زود متوجه خواهید شد که بیلبوردهای شهرداری تهران، نهتنها ارتباطی با این نسل ندارد که حتی در اغلب موارد برایشان موجب خنده و استهزا نیز هست.
شهرداری تهران زحمت کشیده است و بعضی از اصطلاحات و تکیهکلامهای نسل زد را با تعابیری خودخواسته و در بسیاری از مواقع عجیبوغریب در سطح شهر منتشر کرده است. مثلا عبارت «انقدری تاکسیک نیستم که گوستت کنم» به «شرم بر من اگر حریم تو پیش چشمان من شکسته شود» تعبیر شده است که الحق جای تعجب دارد.
بهنظر میرسد که شوخی شهرداری تهران را تنها باید با شوخی پاسخ داد؛ در نتیجه بد نیست ما هم کمی سر خوشی را با حضرات باز کنیم؛ ها؟
عارضم که بنده برای رفع فاصله مسئولین کشور با نسل نوجوان جامعه چند تا راه حل اساسی دارم:
اولین مرحله این است که هیچکاری نکنید. این «نوببازی»ها فقط از مسئولینی برمیآید که فرق «نسل زد» را با «نسل ضد» نمیدانند؛ شما که ماشاالله همه نسلشناسید نباید از این «نچسببازی»ها دربیاورید.
دومین مرحله این است که هرچه سریعتر از امیررضا احمدی، مشاور نسل زد شورای اطلاعرسانی دولت، فاصله بگیرید. یعنی در واقع هرکس هرکجا که هست، یک قدم از امیررضا احمدی دورتر بشود. اگر هم فاصلهتان را رعایت نمیکنید، بهشکل سلبی با مسئله برخورد کنید. یعنی چه؟ یعنی ببینید امیررضاجان چه کارهایی انجام میدهد و مطمئن باشید هیچ نسل زدی دیگری این کارها را دوست ندارد. از آنجایی که شما احتمالا «سوبر»ترین نسل زدی تاریخ را بهعنوان نماینده نسل زد انتخاب کردهاید، احتمال اینکه با مشاورههای او به راهحلهایی برسید که برای پدربزرگ من هم «خَز» بهنظر میرسند، زیاد است.
سومین مرحله این است که تمام اعضای تحریریه و تعبیریه شهرداری را اخراج کنید. کسی که میتواند چنین تعابیری از اصطلاحات نسل زد داشته باشد، قطعا فرد مناسبی برای نوشتن در مورد نسل زد نیست. بهجای اینها از خانم ژیلا صادقی استفاده کنید. خانم صادقی خوب بلد است چطور از زیر زبان بلاگرهای نسل زدی حرفهای آبدار بیرون بکشد.
چهارمین مرحله این است که واقعگرا باشید. یعنی بنده قبول دارم که اکثریت قریببه اتفاق نسل زدیها اهل کارهای حسنه و صلهرحم و بگوبخندهای در چهارچوب عرف هستند، اما بههرحال گروه «بسیااااااار» کوچکی از این نسل هم هستند که شبیه تصورات شما و ما رفتار نمیکنند. وقتی قرار است محتوایی تولید کنید، مطمئن بشوید که برای هر دو گروه جذاب خواهد بود.
مرحله پنجم این است که شبیه شوهرعمهها نباشید. اینکه برای جلب توجه عدهای دست به شوخیهای «کرینج» بزنید، شما را بیشتر تبدیل به تعدادی شوهرعمه بیمزه میکند و بس. در نتیجه سعی کنید ابتدا جهان نسل زد را درک کنید و بعد معادن نمکتان را به آنها نشان بدهید.
مرحله ششم که مهمترین مرحله است این است که درک کنید که ارتباط با نسل زد با بازگویی طوطیوار چهار تا جمله ممکن نیست. نسل زد یک مجموعه رفتار است نه صرفا چهار تا عبارت که برای شما آشنا نیست. شما نمیتوانید به خواستههای حقیقی یک نسل احترام نگذارید و بعد سعی کنید با درآوردن ادای آنها خودتان را تبدیل به بخشی از آنان بکنید. تا به حال با خودتان فکر کردهاید که اصلا چرا به اینها میگویند نسل زد؟ یکی از اصلیترین دلایل این نامگذاری این است که این نسل در معاشرت با اینترنت رشد کردهاند. در معاشرت با اینترنت… در معاشرت با اینتر… در معاشرت با این… در معاشرت با… در معاشر… در مع… در…
ببخشید اینترنتم قطع شد؛ بقیه مطلب را با نمک دوستان در شهرداری کامل کنید.