سریالی که خیلی‌ها منتظرش بودند، ناامیدکننده از آب درآمد

Zumage: خانواده گینس یک گزارش مخفی و مشکوک از یک امپراتوری تاریخی است. با انتقادات این سری به ما بپیوندید.

کرنش گینس متعلق به Peak Blinders است. سریال که بسیاری از صاحبان آن را تحت تأثیر قرار داد. اما این سریال همچنین طرفداران خود را در تمام فیلم ها و سریال های نشان داده شده این روزها ناامید می کند. این فیلم با الهام از داستان واقعی خانواده گینس و شرکت آبجو آنها ، یک داستان قرن نوزدهم از آنچه در خانواده اجرا شده است. خانواده گینس یک تجارت تهی و باطل است که هیچ چیز از نانوایی به ارث نمی برد.

سلسله گینس یک درام تاریخی است که به صبر زیادی نیاز دارد. فیلم های مبتنی بر واقعیت اغلب با چالش های بسیاری برای سینما روبرو هستند. این آثار سینمایی باید به منبع اصلی خود پایبند باشند ، که پیروی از مواد نمایشی را به خطر می اندازد. سریال گینس همچنین از چنین بحران رنج می برد و با وقایع اصلی خود در دنیای واقعی ، روایت سینمایی این اثر با چالش های منفی شدید بازی می کند.

گینس یکی از مشهورترین مارک های ایرلندی در جهان محسوب می شود. صاحب برند ، بنیامین گینس ، پس از مرگ ، تمام دارایی های خود از جمله کارخانه آبجو را به فرزندان خود می دهد ، اکنون این سریال داستانی از چهار کودک گینس است که میراث خود را حفظ می کنند. اول از همه ، باید بگویم که خانواده گینس یک تجارت بسیار کسل کننده است. در مورد این سریال چیزهای زیادی برای گفتن وجود ندارد ، زیرا هیچ چالش روایی خاصی و ایده منحصر به فرد وجود ندارد.

پس از مرگ بنیامین ، وصیت نامه وی خوانده می شود ، اراده ای که همه را برای مدت کوتاهی مختل می کند ، اما به زودی خانواده گینس کنترل اوضاع را به دست می گیرند. ادوارد و آرتور سعی می کنند اوضاع را با خواهرشان حل کنند ، اما برادر دیگر دائمی است و فقط یک مستمری به ارث برده است. ادوارد ، آرتور ، و لیست های پدر را دنبال می کنند و روایت به یک عمل داستان گرا تبدیل می شود. از ابتدای این سریال ، هنگامی که بنیامین می میرد و خانواده برای مراسم تشییع جنازه خود آماده می شوند ، خانواده گینس ایده سیاسی و اجتماعی خود را آشکار می کنند.

ایرلند یک روز حساس دارد و افراد محلی به خانواده گینس علاقه ای ندارند. آنها علیه اخوان المسلمین می جنگند و آرتور باید به بهترین شکل ممکن وارد مجلس شود. از دور ، روایت این سریال پر از چالش ها و درگیری ها است ، اما هیچ چیز برای مخاطبان نزدیک نمی شود. اول از همه ، این سریال از عدم حضور یک قهرمان قوی رنج می برد. برای خانواده گینس هیچ قهرمان بزرگی تعریف نشده است. لیبرال های ایرلندی ، به عنوان نیروهای مخالف شخصیت ، توانایی ایستادن در برابر این خانواده را ندارند و یک چالش مهم برای سناریو هستند.

هر ضد قهرمان وارد روایت به زودی تضعیف می شود و مطابق با آن درام خانوادگی گینس ، رنگی می شود. فقدان قهرمانان قدرتمند ، تجملات پرداخت های قهرمانانه را کاهش می دهد. قهرمانان در چنین شرایطی قدرت زیادی ندارند و مخاطب نمی تواند آینده خود را محاسبه یا تأیید کند. قهرمان و ضد هرو در سلسله گینس بسیار منفعل هستند و فاقد ویژگی های چشمگیر هستند. خطر احتمالی نه ادوارد و آرتور و نه اخوان ایرلندی ، ارتکاب اعمال خشونت آمیز و برنامه های قاتل است.

در فرآیند توسعه درام ، چالش ها و درگیری ها عناصر اساسی برای فشار آوردن به ایده اصلی هستند که اغلب در خانواده گینس یافت نمی شود. درگیری یک عنصر مناسب برای به چالش کشیدن مخاطب از طریق ماجراجویی و شخصیت ها است. هنگامی که طبل در روند نمایشی ظاهر نمی شود ، ما متوقف نمی شویم. در سری قبیله گینس ، برخورد استخوان بین قهرمانان و ضد قهرمانان ایجاد نمی شود. همه چیز تا حد ممکن آرام می رود ، گویی کارگردان فراموش کرده است که داستان قرن نوزدهم در اوج التهاب سیاسی و مذهبی است.

آرتور با تمایلات خود می توانست مکانی برای ایجاد درگیری های منحصر به فرد برای این عملیات باشد ، هنگامی که همجنسگرایان به مدت طولانی زندان محکوم شدند. یا به عنوان مثال ، چرا پیله ها باعث ایجاد مشکل التهابی برای گینس نمی شوند؟ چرا هیچ یک از شخصیت هایی که در جهات عجیبی گرفتار نشده اند؟ فقدان چالش ها و درگیری ها در سلسله گینس یکی از مهمترین عناصر درام را که این تفسیر است ، از بین می برد. در چنین شرایطی ، مخاطبان دیگر منتظر نیستند ببینند که آیا امور آرتور آشکار شده است یا خیر. آیا گینس وظایف فمینیستی را مطابق با چشم انداز فمینیستی آغاز سریال انجام می دهد؟

به عبارت ساده تر ، هنگامی که هیچ هیجان وجود ندارد ، هیچ نظری وجود ندارد ، و این همان سریال گینس است. ما گفتیم که گینس یک درام تاریخی و سیاسی است ، اما کارگردان فقط در ایده های نمایشی خود سرمایه گذاری می کند. این سریال می تواند لایه ای از عمق را به درام ایرلندیت خود اضافه کند و به خانواده انسجام بیشتری می بخشد. این سریال به طور کلی در مورد وقایع تاریخی مفصل است ، به جزئیات نمی پردازد و ایده های بسیاری را رها می کند. اگر عقاید تاریخی و سیاسی در موضوعات خانوادگی گینس گنجانده شده بود ، ما با اثری سر و کار داشتیم که می تواند تأثیر قابل توجهی بر مردم داشته باشد.

ضعف دیگر این سری محصولات آن است. اغلب اوقات ، جمعیت در حال گفتن یک داستان اصلی هستند ، اما در آنجا آن را دارید. مشترکان در زنجیره گینس باقی مانده اند ، بنابراین بسیاری از ارقام رخ نمی دهد. گینس نمونه خوبی از این دیدگاه است. نقش او با اصرار شدید و سنگین آغاز می شود و به دنبال آن کار مردانه و رابطه او با کارگر برای مخاطبان آشکار می شود ، اما هر آنچه بیننده می خواهد با این مخاطب ارتباط برقرار کند ، همه چیز به رنگ است.

نکته ضعیف دیگر سریال گینس ژانر موسیقی است. اوج استفاده از این نوع انتخاب را می توان در سگهای انبار فیلم تارانتینو یافت. او قبلاً با استفاده از موسیقی ، خشونت را در رمان های خود اصلاح می کرد. موسیقی راک مورد استفاده در این سریال متناسب با ژانر روایت نیست و تا حد زیادی به تفسیر کاهش می یابد. این موسیقی نه تنها جو سریال را تقویت می کند بلکه تأثیر درام را نیز کاهش می دهد. نکته این است که وقتی پر از خشونت و پرخاشگری باشد ، می توان از این نوع موسیقی در روایت استفاده کرد ، اما در فشار گینس چنین چیزی وجود ندارد و موسیقی فقط روی آتش که آویزان است ، آبی می شود.

سلسله گینس تلاشی ناکام برای داستان های تاریخی و سیاسی است. اثری که به پیچیدگی سیاسی و اجتماعی اهمیت نمی دهد و حتی شخصیت های آن نیز اهمیت نمی دهد. سریال خانوادگی گینس فقط در قسمت هشتم خود قابل تحمل است.

(Tagstotranslate) سری (T) خانواده گینس

حمیدرضا ریحانی

دیدگاهتان را بنویسید