ترند های روز

میراث چرخه مردسالاری/ گسترده خشونت

این دختر با یک کیپ سیاه و چادر سیاه وارد خانه پدر می شود. پدر می گوید: “برو به زیرزمین ، فرش به پایان می رسد.” مشتری در حال حاضر وارد می شود. “

قلب دختر لرزید. زیرزمین تاریک شک. در گوشه ای از زیرزمین ، جایی که اتاق Nemwar در آن واقع شده است ، چشمانش به برادر کوچکترش که مشغول یک چاه شبیه به قبر است ، می افتد. ترس ، با صدای لرزان بپرسید: “این سوراخ … آیا این برای من است؟ پدر می خواهد مرا بکشد؟” کودک ، نادان و ساکت ، سرش را بالا نمی برد. او فقط می گوید: “من چه می دانم … برو از شما بپرسید”؟

بیننده هنوز از داستان بیرون نمی آید ، در احساسات فیلم قرار می گیرد. دختر با چشمان ترسیده به اطراف نگاه می کند ، گویی که به دنبال سوراخی برای نجات است. ناگهان فرار می کند ، خود را به خانه می اندازد ، اما دست برادرش را می گیرد. لحظه ای بعد ، پدر می رسد و هر دو دوباره کشته می شوند.

دختر تسلیم نمی شود. درهای زیرزمین را به شدت ببندید. پدر ابتدا سعی می کند او را مجبور کند که در را باز کند ، اما وقتی او شکست خورد ، در را می شکند و آن را فرود می آورد. دختر دوباره فرار می کند ، اما در زیرزمین کوچک یک خانه پدری ، راهی برای فرار وجود ندارد. پدر او را روی زمین لگد می زند. دختر می جنگد ، فریاد می زند ، فریاد می زند. پدری که هیچ نشانه ای از محبت به چهره خود ندارد ، پس از چندین تلاش ، پارچه ای را روی صورت دختر می کشد. دختر زیر پارچه فریاد می زند. پدر دست خود را روی دهان خود می گذارد و به نوجوان خود می گوید: “پای خواهر خود را بگیرید” … سپس او با صدای فرمان می گوید: “ضرب و شتم! Deshaz از او … او گناه است!”

کودک ، محافظت نشده ، یک سنگ زیرزمین را از بین می برد. برای چند ثانیه او گیج و سرگردان است ، با تردید ، ضربه ای آهسته. پدر فریاد زد: “تنگ تر!”

این بار سنگ قدرت بیشتری بر دختر می کند. خون زیر پارچه جریان می یابد و در زیرزمین زیرزمین باز می شود. مبارزات کاهش می یابد ، فریادها بیرون می روند و سکوت فانی زیرزمین خانه را پر می کند.

کالب حسن با کمک پسرش محتام ، دخترش مالک را به قتل رساند. برای یک لحظه کوتاه ، با گونه اش اشک می ریزد ، اما خیلی زود می رسد. هرکسی می تواند وارد شود ، همسرش ، دخترانش یا حتی مشتری که قرار بود به فرش بیاید. خاک در بدن بی جان خاک را تسریع کرده ، صخره ها را جایگزین می کند و سطح آن را با سیمان می پوشاند. مقبره دختر در قلب همان خانه جاودانه می شود.

این آغاز فیلم “خانه پدر” به کارگردانی کیانوس آیاری است. روایتی سیاه از جنایتی که نه تنها زندگی یک دختر را به خود اختصاص می دهد ، بلکه در یک جامعه و در یک جامعه مردسالاری و سنتی ، زخم تاریخی را در یک خانواده و در مقیاس وسیع تر نیز مقیاس می کند. این فیلمی در مورد قتل های افتخار ، خشونت خانگی و زنان است. مشکلات تلخ و فراگیر در ایران که ده سال همان کار را در تشنج حفظ کرده اند.

اکنون که می توان “خانه پدر” را بر روی یک سکوی فیلم مشاهده کرد ، سؤال این است که چرا یک فیلم اجتماعی که منعکس کننده یک واقعیت غیرقابل انکار جامعه است باید برای یک دهه پنهان و ممنوع باشد؟ چه واقعیت این فیلم برای مؤسسات تصمیم گیری تصمیم گیری که اجازه راه اندازی آنها را ندارند ، بسیار آزار دهنده بود؟

این فیلم با یک قتل افتخاری آغاز می شود. قتل پر از خشونت با یک راز عمیق. راز که مانند یک سایه سیاه ، از نسلی به نسل دیگر ادامه می یابد و زندگی همه اعضای یک خانواده را در حصار خود از بین می برد.

“خانه پدر” داستان یک خانواده سنتی ایرانی را روایت می کند که درهای همان خانه را برای ده ها سال و در هر زمان باز می کند و در سالهای اخیر می بینیم ، اما ما به همان زیرزمین و همان راز باز می گردیم. هر بار که باز می شوند ، بازیگران به شکل نسل ها و نسل های جدید ظاهر می شوند ، اما خشونت و مردسالاری حتی اگر محو شود ، باقی می مانند. به نظر می رسد که این میراث اکتسابی برای مردان خانواده است.

شخصیت Kalb Hassan (مهران رجابی) ، که جرم را آغاز می کند ، روحیه خود را به پسرش “محتاشام” منتقل می کند. شخصیتی به عنوان یک جوان در یک بازی ناصر هاشمی در یک میانه مهدی هاشمی بازی کرد. حال و هوای این بیمار فقط برای من محدود نیست و به سایر فرزندان خانواده گسترش می یابد. حتی ناصر ، با بازی در نقش شهاب حسینی ، پسر موتاشام ، هنگامی که مجبور شد استخوان های خاله زیرزمین خود را بیرون بکشد ، همان چرخه تکراری خشونت و راز را بازآفرینی می کند تا راز خانواده قبل از تخریب و بازسازی خانه آشکار نشود.

“خانه پدر” تصویری از چرخه ارثی خشونت ، سنت های پوسیده است که توسط نسل به نسل منتقل می شود و راز که حقیقت را در زیر زمین و سنگ دفن کرده است. شاید این آینه تلخ و صریح دلیل این بود که این فیلم سالها در حاشیه بود.

قتل های افتخار ؛ آینه ای از بحران جامعه و سیاست در ایران

اکنون ، به بهانه فشار دادن فیلم بر روی یک سکوی فیلم ، ما این فرصت را داریم که به مسئله قتل های افتخار در ایران بپردازیم ، یکی از تلخ ترین و دردناک ترین مشکلات اجتماعی در کشور. این قتل ها ریشه در ساختارهای سنتی ، فرهنگی و قانونی ایران دارد و به طور کلی توسط اعضای خانواده ، پدر ، برادر ، همسر یا سایر اقوام نزدیک علیه زنان و دختران انجام می شود و ادعا می کنند که قربانی “افتخار خانواده” را منتقل کرده است.

هیچ آمار رسمی و دقیقی در مورد قتل های افتخاری وجود ندارد ، زیرا بسیاری از این موارد در دسته “اختلافات خانوادگی” یا “از پیش تعیین شده” ثبت شده و عنوان “افتخار” به آنها داده نمی شود. با این حال ، تحقیقات مستقل و گزارش های پراکنده نشان می دهد که قتل های افتخار بخش قابل توجهی از قتل های خانوادگی در ایران ، به ویژه در استانهایی مانند خوزستان ، کرمانشاه ، سیستان و بلوچستان ، کردستان و هورموزان را دارند.

این قتل ها ، که سالها ادامه دارد ، علاوه بر ابعاد فردی خود ، ریشه های عمیق اجتماعی و فرهنگی دارند و نمایانگر ساختارهای نابرابر و مردسالاری هستند که همچنان در زندگی زنان ایرانی زندگی می کنند.

سنت و شایعات زندگی زنان را تهدید می کند

یکی از ریشه های اصلی قتل های افتخار ، ساختار مردسالاری است که کنترل بدن و رفتار زنان را حق مردان می داند و آن را بخشی از “افتخار” خانواده می داند. سنت های قبیله ای نیز نقش مهمی در ادغام این عقاید دارند. در برخی مناطق ، این قتل از نظر قانونی یا اجتماعی مشروعیت دارد تا “شرم” خانواده را از بین ببرد. علاوه بر این ، استرس و شایعات اجتماعی یکی دیگر از عوامل مهم است. بعضی اوقات ، زنان بدون مدارک فقط با شایعات یا گمانه زنی ها قربانی می شوند.

نقش قوانین نیز بسیار تعیین کننده است. قانون کیفری اسلامی در ماده 7 پدر یا پدربزرگ پدری را در صورت کشته شدن دختر دختر معاف می کند. این خلاء قانونی جدی زمین را برای قتل های افتخاری فراهم می کند. تحریم های جایگزین مانند دیات یا چندین سال زندان یا بازدارندگی کافی دارند و نمی توانند چرخه خشونت را متوقف کنند.

اما یک مسئله مهم دیگر وجود دارد. این قتل ها نه تنها زندگی زنان را هدایت می کند ، بلکه در جامعه زنان سکوت می کند و چرخه خشونت خانگی را تقویت می کند. خانواده ها و حتی برخی از جوامع محلی به جای محکوم کردن قاتل ، آن را تحسین می کنند یا حداقل آن را توجیه می کنند. به عنوان مثال می توانیم به داستان رومینا اشرفی (2 ، گیلان ، 2) اشاره کنیم ، که پدرش او را با داس کشته است ، که باعث واکنش های زیادی شد. یا قتل مونا هادی (2 ، آهاز ، 2) برای همسرش ، که به دلیل شدت خشونت و انتشار تصاویر وحشتناک بسیار تکان دهنده بود.

قتل های افتخاری به سمبل تضاد بین جامعه مدرن ، سنت های دولت و مردسالاری تبدیل شده اند. هر بار که پرونده ای مانند “رومینا” یا “مونا هادی” وسیله ای برای برقراری ارتباط باشد ، خشم عمومی و تقاضای اصلاحات قانونی و فرهنگی در جامعه ایجاد می شود. با این حال ، به جای پاسخ اصلاحی ، مقامات به طور کلی به سرکوب فعالان حقوق زنان پاسخ می دهند و فضای رسانه ای را محدود می کنند. عملی که به احتمال زیاد به جای کاهش بحران ، اعتماد عمومی را به چالش می کشد.

البته قتل های افتخار در ایران فقط محصول سنت یا خانواده های خاص نیستند. ضعف جامعه مدنی و عدم توانایی آن در حمایت از حقوق زنان نیز نقش تعیین کننده ای دارد. سازمان های غیردولتی که می توانند با آموزش و اطلاع رسانی به آنها اغلب تحت فشار و یا دریافت مجوز فعالیت مستقل از این جنایات جلوگیری کنند ، و این پوچی نهادی ادامه چرخه خشونت را تشویق می کند.

Honor Murders Ulcers نسل ها را بسته بندی می کند

فیلم “خانه پدر” یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین آثار سینمای ایران است که به دنبال موضوع حساس و واقعی قتل های افتخار است. در این فیلم ، Kianous Ayari نشان می دهد که مرگ یک زن برای “افتخاری” که نامیده می شود “نه تنها یک حادثه فردی یا خانوادگی است ، بلکه به زخمی تبدیل می شود که برای ده ها سال ادامه دارد و چندین نسل را درگیر می کند.

داستان فیلم در طی یک دوره هفتاد و هفت ساله روایت می شود ، و می بینیم که چگونه یک جرم پنهان سایه ای قوی در زندگی اعضای خانواده باقی می ماند. در حقیقت ، این فیلم به ما یادآوری می کند که قتل های افتخار نه تنها زندگی زنان را به عهده می گیرند ، بلکه احتمال یک اجتماعی و اجتماعی سالم را نیز از بین می برد.

نکته مهم “خانه پدر” این است که سالها ، زنان خانوادگی و نسل های بعدی ، اگرچه این قتل ساکت است و آن را در محله توزیع نمی کند و در آن آنها را احاطه می کند ، اما حداقل صریح قتل را محکوم می کند و سعی می کند در برابر چرخه خانواده و خشونت مخفی مقاومت کند.

این فیلم همچنین تصویری عمیق از ساختار مردسالاری جامعه ایران ارائه می دهد. ساختاری که خشونت علیه زنان با سنت های سخت و قوانین تبعیض آمیز را بازتولید می کند. آیاری به خوبی نشان می دهد که چنین سیستم حقوقی و فکری نه تنها زنان را به حرکت در می آورد ، بلکه جوانان جامعه را نیز هدایت می کند و مشروعیت خود را از دست می دهد. به جای اینکه تنها داستان یک خانواده باشد ، “خانه پدری” آینه ای از واقعیت اجتماعی است. یک واقعیت تلخ که هشدار می دهد با ادامه چرخه خشونت و مردسالاری ، جامعه همیشه مجروح و بی اعتماد خواهد بود.

زیرزمین خانه پدر ؛ نماد سایه های مردسالاری در نسل ها

زیرزمین یک خانه پدری می تواند نمادی از جامعه به ظاهر دموکراتیک باشد ، اما ممکن است در هر زمان تلخی و خشونت وجود داشته باشد. این جو است که سالها بعد ، “کالب ماسوف” (با بازی نازنین فراهانی) ، وقتی حقیقت تلخ مرگ دخترش را می یابد ، زندگی خود را در آنجا و در کنار مقبره دخترش از دست می دهد.

یا یک دختر دیگر ، هنگامی که او مجبور است با پدرش ازدواج کند ، در قانون ، تریاک پدربزرگش را بلعید و سعی می کند خودکشی کند ، اما نجات می یابد. این زیرزمین به تدریج به یک فضای متمایز و وحشتناک تبدیل می شود. مکانی که سنت ها و اعتقادات مردسالاری در زندگی نسل ها گسترده است.

کالب حسن ، نوه خانواده ، معتقد بود که شرم شرم آور دخترش فقط با مرگ پاک می شود. اما این ایده در طول نسل ها رنگ آمیزی شده و با مقاومت و محکومیت زنان خانواده روبرو است. به نظر می رسد که زنان به مردان نگاه می کنند و برای چندین نسل ، یک رویارویی دائمی برای مقابله با این فکر تشکیل می شود.

زیرزمین خانه پدری به سمبل بیش از یک مکان خشونت مردسالاری ، اسرار دفن و تلاش زنان برای زنده نگه داشتن عدالت و حقیقت در برابر ظلم تاریخی خانواده و جامعه تبدیل می شود.

*روزنامه نگار

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا