این بار همه آمدند. آیا دفعه بعد خواهند آمد؟

یک- آنچه در روز به کشور می آید سرمایه سهم است. با توجه به هر یک از سربازان میهن و تکیه بر هر کسی که در مقابل هر متجاوز با هر لباس باشد. اگر در این جنگ برای افراد مسئول و درخشان نبود ، امروز ما بین ما صحبت می کردیم. آنچه در جنگ از اهمیت بیشتری برخوردار است ، سرمایه اجتماعی مطابق با تاکتیک ها و تجهیزات نظامی و امنیتی و شاید مهمتر است.
صحبت در مورد سرمایه اجتماعی ، همانطور که فکر می کنند ، یک نگرانی اصلی فکری نیست. تمام هشدارهای دلسوزانه که در سایت هایی مانند انتخابات یا در فرمولاسیون سیاست های اختلاف نظر مانند حجاب بیان شده بودند ، چنین روزهایی را مشاهده می کردند. امیدوارم اکنون همه متوجه شده اند که این نگرانی ها چقدر واقعی و تصحیح شده اند. اگر مردم امروز با جمعیت مختصات ، در یک لحظه تهدیدآمیز ، صرف نظر از اختلافات سیاسی ، فرهنگی و طبقاتی ، در خانه وطن باشند ، این بدان معنی است که هنوز رشته هایی وجود دارند که می توانند کشور را حفظ کنند. این سرمایه باید به عنوان جان حفظ شود. هر عمل ، هر روایت و هر نهاد سرمایه داری اکنون باید متوقف شود. فرصت بازسازی اعتماد از همیشه کمیاب تر است.
دو: روایت مهم است اما مهمتر از واقعیت نیست. واقعیت میدان نبرد با قوانین و محدودیت هایی شکل می گیرد که توسط بازی رسانه ای قابل اجرا نیست. روند تصمیم گیری در رویدادهای امنیتی جنگ فقط نمی تواند مبتنی بر مدیریت مفهوم عمومی باشد. اگر روایت از واقعیت فراتر رود ، زنجیره تصمیم گیری تحت تأثیر قرار می گیرد. میدان نبرد باید با منطق حوزه مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. در این شعر روایی ، فقط یکی از متغیرها ، همه چیز نیست. بازی باید شناخته شود ، اما بازی نباید از بین برود.
سه موفقیت در نبردهای مشابه آنچه در روزهای اخیر تجربه کرده ایم ، مستلزم ایجاد یک روایت ملی به موازات ابتکارات میدانی است. ایجاد روایت ملی از مسیر انکار واقعیت عبور نمی کند. درک شصت اکوسیستم رسانه ای و مکانیسم های تأثیر و نفوذ امروز کار نمی کند. روایت یک طرفه توسط تریبون های منفرد ساخته می شود. آنچه ما در روزهای اخیر و به ویژه پس از قطع اینترنت دیدیم ، عطش دریافت خبرهای معتبر بود. با روایتی از یک طرف ، این عطش سیراب نمی شود. تلویزیون اسلامی ایران ، در اولین روزهای جنگ ، سعی کرد در اوج یک رسانه حرفه ای برای پوشش خبری متعادل جنگ ظاهر شود ، اما متأسفانه همه چیز به محیط های کارخانه بازگشت و گم شد. روایت ملی بدون پذیرش واقعیت و احترام به آگاهی عمومی متولد نمی شود.
چهار نفر همزمان با روایت ملی ، ایجاد یک روایت بین المللی مؤثر نیز مهم است. در این دوازده روز ، ما نه تنها در حومه شهر بلکه در دنیای افکار عمومی بودیم. رسانه های ما فقط در مورد مصرف داخلی صحبت کردند و با وقفه در دسترسی به اینترنت بین المللی ، امکان فعالیت رسانه های انسانی عملاً مسدود شد. بنابراین ، صدای ما به جهان نرسید و حق ما در زیر آوار روایت های حرفه ای دشمن دفن شد. این زنگ خطر خطری است که نباید از آن غافل شد. اگر نتوانیم روایتی مؤثر در عرصه بین المللی بسازیم ، دیگران واقعیت ها را معکوس می کنند. در عین حال ، با این زمینه ، یک جنگ بزرگ در ذهن وجود دارد. و نه باید آن جنگ را از دست بدهیم.
پنج انسجام اجتماعی در طول جنگ پیرامون مفهوم میهن و ایران شکل گرفتند ، نه گفتمان و مفاهیمی که ما در طول سالها بودجه های فرهنگی اصلی کشور را صرف کرده ایم. در جنگ میهن پرستانه اخیر ، حتی کسانی که ناخودآگاه با خوانش و منافع رسمی امنیت ملی هستند که در پشت یک خاکریز جمع شده اند. سرمایه ای که در این روزهای دشوار به دست آمده است باید مراقب باشد. حاکمیت ، چه از نظر سیاسی و چه از نظر اجتماعی ، نیاز به تغییر دارد. تقسیم قبلی خود و غیر موییستور منسوخ است. هرکسی که نگرانی داشته باشد ، با هر جنبه ، اعتقاد یا لباس ، داخلی است. جنگ تحمیل شده نشان داد که معتبر نیست که تنها هسته سخت طرفداران در روز معتبر نیست. هرکدام از این افراد نشان دادند که مایل به محافظت از کشور هستند و انجام دادند. این افراد ، حتی اگر به حجاب اعتقاد ندارند ، حتی اگر از سیاست های منطقه ای انتقاد می کردند ، از دفاع از زمین دریغ نکردند. وطن همان خال کوبی است که می تواند همه ما را جایگزین کند. ایران باید مکانی در سیاست رسمی پیدا کند.
شش نفر ، گروهی نیز بودند که در دم بین محبوب و دشمنان ایران در ماسه های عمومی سکوت کردند. کسانی که ، اگرچه از خود دفاع نمی کنند ، اما با دشمن همدردی نکردند. اینها همچنین بخشی از همان جامعه است که می تواند و باید در بازسازی سرمایه سهم در نظر گرفته شود. اگر هویت ملی را نه بر اساس هم افزایی سیاسی بلکه بر اساس دلبستگی به ایران تعریف کنیم ، این گروه جذب می شود. اکنون که آتش سوزی جنگ حداقل به طور موقت خاموش شده است ، فرصتی برای باز کردن درهای مشارکت ملی بر اساس زمین است. این فرصت را از دست ندهید.
هفت- به عنوان تغییر دست نوشته در حكومت ، تغییر جهت گیری در رسانه ها نیز در اولویت قرار دارد. رسانه ها ، که پس از جنگ با ایران محبوب ما ، انتخابات باقی مانده اند ، نمی توانند ملی تلقی شوند تا انزجار دشمن را اعلام کنند. رسانه هایی که فقط برای ارتقاء یک جناح یا تمرکز پیکربندی شده اند ، نمی توانند روز حادثه اقتدار ملی باشند. برای مراقبت از انسجام ملی ، نفرت و دستگاه های تفرقه آور باید متوقف شود. درهای رسانه ها را باز کنید تا هرکسی که در این جنگ در جبهه خود قرار داشته باشد ، نقش داشته باشد. برخی که در روزهای جنگ سکوت کرده اند ، دوباره در روزهای آتش سوزی دوباره ظاهر شده اند و غرفه های ملی را در طبل واگرایی و رویکرد ضرب کرده اند. اگر با ایران همدردی می کنم ، این کار را انجام دهید. ایجاد واگرایی ، سیاست دشمن و همه در این مسیر ، حتی اگر خودتان را نمی شناسید ، دشمن است. مردم دشمن را از مراکز تصمیم گیری از بین ببرید.
هشت – Milagro انسجام ابدی نیست. انسجام ملی روزهای جنگ ، شکست های موجود جامعه را از بین نمی برد. در روزهای بحران ، کشور به طور معجزه آسایی از شکست های فعال عبور کرد ، اما این نباید باعث شود ما این شکاف ها را فراموش کنیم. شکاف اعتماد به نفس ، تقسیم کلاس ، شکاف نسلی ، شکاف قومی ، شکاف مرکزی و محیط اطراف … همه اینها هنوز است. ایرانی ها وقتی بتوانند این سوراخ ها را فعال کنند ، موفق می شوند. اگر انسجام روزهای جنگ باعث شود سیستم تدوین سیاست ها در روزهای پس از جنگ شکاف ها را انکار و ساده تر کند ، آینده مشخص نخواهد بود. دفاع ملی ، نه تنها با موشک و دفاع. بدون تدوین سیاست منصفانه ، شفافیت ، گفتگو و بازسازی اعتماد ، به جایی نخواهیم رسید.
* روزنامه نگار
۲۷۲۷