ترند های روز

چرا شعر عاشقانه متعصب است؟

شاعر ، نویسنده و محقق ، محمد شمس لانگری ، که به تازگی به عنوان یکی از بازیگران فیلم Bahman Farmanara (اقتباسی از رمان بزرگ Alavi) منصوب شده است ، درباره مجموعه جدید اشعار خود گفت که مجموعه ای در انتشار مروارید نیست. این مجموعه ای از اشعار عاشقانه نیست ، شعرهایی وجود داشت که فکر می کردم ارزش چاپ آن را دارد.

وی گفت: “شخصاً ، من فکر نمی کنم که بعد از راه اندازی سریال اشعار” آهنگ عاشقانه “، چشم و عشق شما را تغییر دهم. نگاه من زیاد تغییر نکرده است و اگر تغییر کند ، منتقدین باید اظهار نظر کنند.

این شاعر در مورد تداوم اشعار عاشقانه در زمان و دیدگاه شعر عاشقانه توضیح داد: من فکر می کنم یک مرد تا آنجا که می تواند سعی کند زندگی روزمره خود را بهبود ببخشد ، اما برای عموم مردم امکان پذیر نیست. تعداد معدودی در جهان وجود دارند که ممکن است بیایند یا به خواسته های خود نزدیک شوند ، بنابراین آنها از خواسته های خود ناامید می شوند. همانطور که رودکی گفت ، “آیا به جهان وجود دارد؟” جهان است که نرمی را می پذیرد. “جهان همان چیزی را نمی پذیرد ؛ بنابراین ما صبح با امید و رویا زیادی از خواب بیدار شدیم و شبی که می خواهیم بخوابیم ، بخش اعظم رویاهای ما برآورده نمی شود و انسان همچنان به تخیل و هنر پناه می برد.

شمس لانگرودی گفت که شعر نتیجه عدم فقدان است و می گوید: “در جهان تقصیری وجود دارد که همیشه خواهد بود ، هنر با جنبه های مختلف وجود خواهد داشت.” مهمترین نوع هنر آثار عاطفی و عاشقانه است. مهمترین چیزی که در زندگی مهم است همدلی است ، بیشترین رنج ما عدم همدلی است. اگر کسی با ما باشد و رنج و عشق ما را با او به اشتراک بگذارد ، رنج کمتر خواهد بود.

وی خاطرنشان کرد: عشق دو نفر با یکدیگر به عنوان یک آینه منعکس می شوند. آنها دردهای خود را با هم می گویند. آنها شادی های خود را با هم جدا می کنند. آنها تا آنجا که می گویند درک می شوند. همانطور که یک روح در دو می گوید. در حقیقت ، عشق دو طرفه جنبه های شکست خورده دو نفر در زندگی است. و شعر عاشقانه تجلی روح این دو نفر است که همگی می توانند خود یا رویاهای خود را ببینند. دلیل شعرهای عاشقانه این است که همدلی با یکی در لحظات تنهایی. این همدلی است که باعث می شود فرد به او پناه ببرد.

شمس لانگانگودی درباره تأثیر تجربه زندگی خود در سالهای اخیر در فضای شاعرانه این مجموعه گفت: “از آنجا که فهمیدم” جهان و کار جهان چیزی نیست “، من از زمان شاعران (ذات شاعرانه) یا چشم انداز جهان تغییر نکرده ام. سالهاست که در هافز پناه می برم ، و شعر او این مجموعه را تغییر داده است که من برای من تغییر نکرده ام که من برای من تغییر نکرده ام.

این شاعر درباره آنچه اشعار او به اولین اشعار خود تغییر داده است ، گفت: “اگر اشعار گذشته 2-5 سال پیش بود ، او تغییر زیادی کرده است.” در آن زمان من درک پر از جهان داشتم و فکر می کردم آنها دنیا را برای ما انجام داده اند ، و من ناراحت شدم که چرا به دنبال آزادی و ایجاد عدالت هستم ، اما کسانی را دیدم که ادعا می کردند. ما کتابی به نام “تجربیات” داریم که یکی از کتابهای تاریک و خونین گذشته است. و این در مورد ملت ما است. از لحظه ای که من چیزهای تاریک را فهمیدم (نکاتی که هافیز متوجه شده بود و سپس در نیچه دیدم) ، هیچ تغییر مهمی در چشمان من ایجاد نشده است ، و من به زبان های مختلف همین موارد را می گویم.

وی ادامه داد: “اشعار من تغییر کرده است ، اشعار من تغییر کرده است ، اشعار من بیش از 2-5 سال پیش تغییر کرده اند ، و فکر می کردم این یک مزرعه مرغ شکسته است و من اشتباه کردم و جهان به من ظلم می کند ؛ زیرا بعداً دیدم که وجود وجود بیرونی وجود ندارد. بله ، میهمانان من این دوره را تغییر داده است.

شمس لانگرودی ادامه داد: من 2-5 سال به این دعا اعتقاد دارم. هافز همچنین چنین دوره هایی را داشت و فهمید که به این جنبه رسیده است. هافز همچنین در زمان خودش دید که همه پادشاهان و حاکمان کشته شده اند ، فرزند پدرش را به قتل رساندند و پسرش را به قتل رساندند و پادشاه شجاع پدرش را کور کردند و در سوء استفاده کنندگانش می خواستند او را نابود کنند. در زیر این آسمان تنها اشکال تغییر می یابد ، محتوا یکسان است.

نمونه ای از شعری از مجموعه “I Get Of the Door” در 2 صفحه با قیمت 4000 Tomanes در انتشارات مروارید منتشر شده است:

من یک اسلحه کوچک دارم
بی برف
و گلی که تمام بدنم را پوشانده است
این یک لبخند است
تا روز ارزان خود را درست کنید.

243

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا