محمد Charmshir: دیدگاه های قبلی از ایده ها/ داستان ها و ایده ها مرتبط نیستند
کارگاه “چگونه ایده های خود را بنویسیم؟” با تدریس محمد Charmshir ، نمایشنامه نویس و معلم تئاتر ، چهارشنبه 23 فوریه در مجتمع تئاتر این شهر برگزار شد و هنرمند پیشگام داود فتح بیگی یکی از مهمانانی بود که در کار شرکت می کرد.
براساس جشنواره جشنواره جشنواره جشنواره جشنواره ، محمد Charmshir دو نوع شناخت را منتشر کرد و گفت: شناخت همپوشانی دارد و منجر به دانش ما می شود. شناخت جستجو وجود دارد که از طریق جستجوی و منابع گوگل بدست می آید و پس از ظهور اینترنت و تلفن های هوشمند ایجاد می شود. نوع دوم شناخت ، نیاز قبلی است که با خواندن کتاب یا تماشای فیلم یا گوش دادن به موسیقی بدست می آید. به عنوان مثال ، دیدن فیلمی از قرن 5 ، می توانم آیین ها و آداب و رسوم مردم را در آن زمان بشناسم. این یک پیش نیاز است. این اطلاعات در ذهن ذخیره می شود و بعداً قابل استفاده است.
این هنرمند استفاده از عبارات را به عنوان “یک ایده احساس کرده است” از دست داد و گفت: “استفاده از چنین عباراتی اشتباه است.” زیرا اعتقاد بر این است که ایده ها از هیچ چیز به ذهن نمی آیند. اما ایده ها از شناخت جستجوی ما ناشی نمی شوند ، بلکه ناشی از نیازهای قبلی ما است. پیش از این ، این شناختی است که ما از همه چیز به دست آورده ایم. حتی بدون اینکه در آن باشم. ایده ها از پیشینیان بدست می آیند. هیچ چیز در سر ما نیست.
وی ادامه داد: “این رفتار با هنرمند ، قرن نوزدهم است. در این صورت ، این هنرمند الهام و توجه را در نظر می گرفت. هنرمندان مقدس که به طور تصادفی پیدا شده اند و ایده ای به وجود آمده است. اکتاویو پاز ، این شهاب سنگ ها و هنرمندان الهام بخش ساکن بودند.” در قرن 5 “هنرمند = ساکن” در نظر گرفته شده است.
با توجه به نگرش قرن بیست و یکم در مورد مفهوم الهام ، وی گفت: ارسطو قبلاً در مورد مسئله اوضاع صحبت کرده بود. یاسمنا رضا پرونده دیگری را مطرح کرد. یاسمنا دعا کرد که داستان را ساده کرد و بحث در مورد اوضاع را تعریف کرد. شخصی را در نظر بگیرید که در جاده ای حرکت می کند که ناگهان سوراخی در راه خود سبز می شود و به آن سوراخ می افتد. سعی کنید از آن سوراخ خارج شوید و این یک وضعیت است. رضا معتقد است که موقعیت ها چیزهای عجیبی نیستند. آنها همان موقعیت های بی اهمیت هستند که در راه هستند. تغییر وضعیت این است که اکنون سوراخ نامحدود در مسیر آدم وجود دارد. یاسمنا می گوید نمونه ای از تنسی ویلیامز است که او پنجاه و دو سال می خورد ، یک فنجان قهوه هر روز با مکعب های شکر و یک روز ، که مکعب های شکر در گلو او ماندند و نویسنده درگذشت. خیلی ساده با این تعریف از بیست و یک ، اوضاع نبود که گودزیلا وارد شهر شد. هیچ برخورد هواپیما وجود نداشت. این چیزی بزرگ نبود. مانند شکسپیر ، دیگر نیازی به کشتن پدر برای دایی وجود ندارد تا در قلب کودک شک کند اگر باید عموی خود را بکشد یا نه. پس از آن غمگین ، چیزهای ساده می توانستند مسائل و مضامین مورد استفاده باشند. موضوعی که باعث شد ما به این الهامات توجه نکنیم. زیرا هنرمند در حال حرکت است و دائماً با چیزهای کوچک و کوچک سر و کار دارد. با این کار ، هنرمند همیشه به دنبال ایده است. به همین دلیل آنها اشتباه می کنند.
در یک سخنرانی نهایی ، نویسنده این ایده را سه شرط دانست و اعلام کرد: یک ایده باید سه شرط داشته باشد. یکی ظرف مناسب با پیام رسان دارد. طراحی آن به درستی انجام می شود و مکان مناسبی و فضایی برای برقراری ارتباط دارد. وقتی ایده به چنین شرایطی برسد ، باید رها شود. به عنوان نانوایی که باعث خمیر نان می شود ، و پس از اتمام ، نایلون را ترسیم می کنیم و هیچ ارتباطی با آن نخواهیم داشت. وقتی این ایده به اندازه کافی پخته شده است ، زمانی است که ما باید آن را کنار بگذاریم. سپس شما باید به دنبال داستانی باشید که بتواند این ایده را در درون خود قرار دهد. به همین دلیل است که این ناراحتی از اینجا شروع می شود که آنها تاریخ و ایده را می دانند. اما وقتی ایده انجام شد ، باید از داستان استفاده شود. این فرمولی است که نویسنده به ایده ای فکر می کند که می توان یک داستان را طراحی کرد و مخاطب داستانی را می خواند و ایده ای را کشف می کند. مشکل بسیاری از آثار این است که آنها در مرحله ایده باقی می مانند و وارد تکنیک و شکل تاریخ نشده اند. از آنجا که ایده اول بود ، به خودی خود یک محتوا بود.
جشنواره بین المللی تئاتر فجر چهل و سوم توسط Khairullah Taghianipour تا 5 فوریه برگزار می شود.
۵۷۵۷