فلسفه ورزی با نقاشی – فارسیرو
به گزارش خبرگزاری فارسیرو، حل مشکلات و چالش های زندگی روزمره نیازمند کسب مهارت های ذهن فلسفی و تفکر خلاق و پویا است. در تفکر فلسفی باید با ذهن فلسفی به شناسایی مسئله و یافتن راه حل مناسب برای آن مسائل و مشکلات پرداخت. در این میان راه های دستیابی به چنین مهارت هایی ضروری و ضروری به نظر می رسد.
به گزارش اعتماد، یکی از آن اشکال هنر است، به ویژه نقاشی سبک انتزاعی. نقاشی انتزاعی (1) با ساختار پیچیده و اسرارآمیزی که دارد گذرگاهی برای دستیابی به تفکری متفاوت برای درک بیشتر درگیری های درونی ذهن انسان و کشف لایه های پنهان و ناشناخته روان فراهم می کند. هدف این مقاله بررسی سبک نقاشی انتزاعی (3) به عنوان راهی برای دستیابی به ذهن فلسفی بر اساس اصول نظریه جان دیویی (2) است.
بر اساس نظریه جان دیویی، تفکر فلسفی که در آن به مهارت های حل مسئله دست پیدا می کنیم، نتیجه یک فرآیند چالش برانگیز است. در ابتدای این فرآیند، فرد هنگام مواجهه با پدیده های جدید، خود را در موقعیتی نامشخص، مبهم و گیج کننده می بیند و نمی تواند از تجربیات گذشته خود برای روشن شدن و توضیح آنچه با آن مواجه شده است استفاده کند.
در چنین شرایطی فرد می خواهد شرایط را تغییر دهد. او در هنگام تغییر وضعیت، سؤالاتی را در مورد آنچه نامفهوم، مبهم و مشکوک است مطرح می کند. سپس مشکلات را حل کنید. در فرآیند حل مسئله، فرد از مشاهدات، تجربیات شخصی و دیگران و اجرای برخی آزمایشات و به طور کلی از امور بیرونی و مفاهیم ذهنی استفاده می کند و به یک یا چند راه حل می رسد. هنگامی که راه حل ها مشخص شد، آنها را از طریق آزمایش یا مشاهده در معرض ارزیابی قرار می دهد و در نهایت راه حلی را انتخاب می کند که وضعیت نامطمئن را کاملاً روشن کند. این روند از لحظه رسیدگی به مشکل تا رسیدن به حل آن ادامه دارد. (4)
در این میان، نقاشی انتزاعی با استفاده آزادانه و بدون وابستگی به موضوع بازنمایی از اشکال و رنگ ها، نقاش و بیننده را به تفکر و درک عمیق تر از هستی و انسان دعوت می کند. تجربه خلق یا نگریستن به نقاشی انتزاعی به مثابه سبکی از نقاشی که از بازنمایی اشیای بیرونی فاصله گرفته و به سوی دنیای درونی انسان رفته است، افراد را با ویژگی های خاص خود به چالش می کشد و آنها را در حالتی مبهم و سردرگم قرار می دهد.
نقاشی انتزاعی با پدیده های جدید از نظر محتوا و مضمون، خط، رنگ، شکل، هارمونی و ترکیب بندی یک اثر هنری، انسان را با تجربه های گذشته از مواجهه با یک اثر هنری، درک و درک موقعیتی جدید و متفاوت می کند و در این تجربه در مورد است. با طرز فکر جدید و حل مشکلات. نگاه متفاوت به درون و ایجاد محتوای ذهنی و نگاه دقیق به اعماق روح و جان از ویژگی های این سبک نقاشی است که هم هنرمند و هم بیننده را با موقعیتی جدید و احمقانه برای درک، توضیح و توصیف مواجه می کند. . اثر هنری
درک این سبک از نقاشی و درک موقعیت ناشی از آن، استفاده از مفاهیم عینی گذشته که در ذهن وجود دارد، کافی به نظر نمی رسد و برای تفسیر این اثر هنری به تفکری نو نیاز است. انعکاس عبارات مختلف محتوا، ترکیب، هارمونی، رنگ، فرم و خط در نقاشی انتزاعی تأثیر زیادی بر دامنه چالشی که یک فرد با آن روبه رو است، دارد.
اشکال، رنگها و ترکیببندیهای متفاوتی در نقاشی انتزاعی ظاهر میشود که برگرفته از درگیریهای درونی ذهن انسان است و فرد را مجبور میکند برای درک و درک اثر بیشتر تلاش کند. در جستجوی یافتن راهی برای تغییر این وضعیت ناشناخته، شخص به سفر مراقبه و کاوش در تجربیات شخصی و مفاهیم ذهنی خود می پردازد.
تلاش برای درک معنا و مفهوم این آثار هنری و حرکت از یک موقعیت مبهم و نامفهوم به موقعیتی روشن و قابل درک، به فرد کمک می کند تا با مراقبه و انعطاف پذیری بیشتر به فکر و نگرش جدیدی دست یابد. تجربه جریانی است که در آن افکار، خواسته ها، اهداف، توانایی ها و قدرت فرد و محیط متشکل از افراد، اشیا، رویدادها و پدیده ها بر یکدیگر تأثیر می گذارند و نتیجه این تجربه در آینده مؤثر است. فعالیت های فرد هر تجربه چیزی از گذشته می گیرد و به تجربیات آینده می افزاید. شرایطی که تجربه در آن شکل می گیرد می تواند محرکی برای رشد فرد باشد. (5)
تجربه نقاشی به سبک انتزاعی یا تجربه نگاه به این نقاشی، تجربه جدیدی از محیط و در عین حال متاثر از گذشته روانی فرد را شکل می دهد. این تجربه باعث تغییر در نحوه نگرش و تفکر شده است و چون فرد با پدیده جدیدی روبرو می شود با این تجربه درک جدیدی از احساسات و عواطف و تفکر به صورت خط و رنگ و ترکیب متوجه می شود که آن خالق آن است و جنبه دیگری از خود را در تصویر ایجاد شده می بیند.
تعمق و تفکر در معانی و مفاهیم اثر خلق شده، تجربه جدیدی را به سوی توسعه خودشناسی و هستی شناسی فرا می خواند. عامل مهم دیگر در تجربه، شرایط عینی و بیرونی و شرایط درونی فرد است. تجربه عادی نتیجه تعامل این دو عامل است. این دو عامل با هم یا تأثیر متقابل آنها شرایط را شکل می دهد. هر تجربه ای محصول تعامل یک فرد با محیط خود است، خواه این محیط متشکل از افراد باشد یا اشیا.
محتوای نقاشی انتزاعی متعلق به سطحی از واقعیت پنهانی است که هنرمند تجربه می کند که در دسترس ذهن آگاه نیست و از طریق تجربیات درونی و بیرونی و ترکیب این دو و تأثیر متقابل آنها به دست می آید. چگونه پدیده بیرونی در درون خود احساس می شود. در محتوای نقاشی انتزاعی، موضوع از واقعیت بیرونی که از آن گرفته شده جدا می شود و در این میان با برخی ویژگی های مرتبط با دنیای درونی هنرمند آمیخته می شود.
بازسازی یا سازماندهی مجدد تجربه یکی دیگر از اصول نظریه جان دیویی است. تجربه را بازسازی یا سازماندهی مجدد کنید تا معنای تجربه را گسترش دهید و به فرد کمک کنید تجربیات بعدی را هدایت و کنترل کند. با سازماندهی مجدد، فرد متوجه جنبه های مختلف تجربه و ارتباط آنها با یکدیگر می شود و با توجه به این رابطه و روشن شدن هدف فعالیت ها، معنای تجربه گسترش می یابد و فرد می تواند نتیجه اعمال خود را پیش بینی کند. یا واکنش ها
این به فرد اجازه می دهد تا تجربیات آینده را کنترل و هدایت کند. (7) بر اساس مفهوم سازماندهی مجدد تجربه هنگام کشیدن نقاشی انتزاعی و دسترسی به تجربه مجدد احساسات و عواطف منفی و لمس آنها و سازماندهی مجدد آن تجربیات به روشی متفاوت از تجربیات قبلی، جنبه های مختلف تجربه لمس می شود و ارتباط برقرار می شود. از پدیده های نقاشی انتزاعی با یکدیگر خواهید یافت و با گسترش معنای تجربه قبلی خود، راهنمایی و کنترل جنبه های مختلف تجربیات خود را به دست خواهید آورد.
علاوه بر محتوای متفاوت و مراقبه نقاشی انتزاعی، تجربه رنگ به بیان اثر هنری کمک می کند و معنای این تجربه را گسترش می دهد. ویژگیهای روانشناختی رنگ در نقاشی انتزاعی و تأثیر مستقیم و غیرمستقیم ایجاد شده از آن و نتایج و پیامدهای روانشناختی رنگ، دوباره به درک این تجربه منجر میشود. هارمونی به کار رفته در نقاشی انتزاعی که معنای متفاوتی نسبت به نقاشی های قبلی دارد، به فرد کمک می کند تا معنای تجربه را گسترش دهد.
از نظر بنیانگذاران نقاشی انتزاعی، هارمونی تجلی تضادها، تضادها و واج ها بود. ترکیب حاصل از این هماهنگی نیز به هدایت تجربه کمک می کند. در نقاشی انتزاعی با رهایی از جبر آشکار چیزها، به درک جدیدی از روابط حاکم بر محتوا و شکل اثر هنری دست می یابد. نقاشی انتزاعی به انسان این فرصت را می دهد که فراتر از پدیده های ملموس رفته و شرایط را تغییر دهد و با موضوعات مبهم، گیج کننده و نامفهوم به روابط جدیدی در ذهن خود دست یابد.
روش ها و روش های قدیمی تفکر و درک روابط بین پدیده ها را کنار بگذارید و با مراقبه و انعطاف بیشتر به پدیده ها از زوایای مختلف نگاه کنید و به نظم جدیدی از روابط در امور دست یابید. نقاشی انتزاعی توانایی طرح پرسش ها و موضوعاتی فراتر از تجربیات عینی گذشته را دارد و با طرح پرسش در موقعیتی گیج کننده و گیج کننده، دیدگاهی جدید و طرز تفکر متفاوتی را در اختیار افراد قرار می دهد. از بررسی و مقایسه نقاشی انتزاعی و نظریه جان دیویی، میتوان نتیجه گرفت که چالشی که افراد در این سبک هنری با آن روبرو هستند، به مهارتهای حل مسئله و رسیدن به ذهنی فلسفی کمک زیادی میکند.
۲۴۴۵۷