حتی سازندگان به منشی دفترشان در سینما اطمینان می دهند.
مهسا بهادری: ظاهرا اختلافات جدی وزارت کشور و خانه سینما از اندکی پیش از انتخابات ۱۳۹۷ آغاز شد، زمانی که حمایت برخی سینماگران از یکی از کاندیداها با سلیقه دیگران – حامی محمود احمدی نژاد – و یک نامه همخوانی نداشت. بین مدیرعامل خانه سینما و یکی از آنها نوشته شده بود. چند مورد دیگر را تمام کرد. در نامه یکی از آنها جمله کلیدی و معروفی وجود داشت؛ «ما با تو این خانه را ویران خواهیم کرد.
انتخابات تمام شد و عده ای روی کار آمدند و تمام مناصب سینما را در دولت دهم اشغال کردند. حالا وقت تخریب آن خانه سینماگران فرا رسیده بود. این انتقام با کاهش بودجه فیلم و ممانعت از حضور نمایندگان مجلس در مراکز مختلف تصمیم گیری آغاز شد. اما برای خراب کردن خانه بهانه ای قوی لازم بود. سینما نهادی جاافتاده و با سابقه تقریباً بیست ساله بود.
سیزدهمین جشن سینما به دلیل همین تحریم های مالی توسط معاونت سینمایی در ابعاد بسیار کوچک برگزار شد. خانه سینما برای رفع نیازهای اولیه خود ابتدا از کمک مالی سانوف استفاده کرد و سپس مجبور شد اسپانسر پیدا کند و به استقلال مالی برسد. یک موفقیت ضروری معلوم شد کمک های مالی دولت راه به جایی نبرد که سینما را تحت فشار قرار دهد. متعاقباً اسپانسر خانه متهم به عضویت در یک جریان انحرافی شد و سپس تهدید به ترک میدان شد.
چهاردهمین جشنی که در برج میلاد برگزار شد، آن بهانه رویایی را در اختیار کارگردانان سینمای حکومتی قرار داد تا یک قدم به تخریب خانه ساکنان آن نزدیک شوند.
صحبت های اصغر فرهادی در آن جشن باعث شد شمقدری جمله معروف «خدا رحمتت کند» را بنویسد و اطرافیانش هم وارد ماجرا شوند و فیلم را از جدایی نادر از سیمین فرهادی در اواسط فیلمبرداری متوقف کنند. اما با حل موضوع فیلم فرهادی، موضوع میان معاون رئیس جمهور و مجلس نه تنها حل نشد، بلکه به سادگی آتش را شعله ور کرد.
با پایان یافتن دوره هیات رئیسه اتاق و برگزاری انتخابات جدید در پاییز 1398، شمکداری در اظهارنظری تاریخی درباره حل اختلافات و زمان رفع حصر اقتصادی گفت: ما در حال همکاری با هیئت مدیره بعدی خانه سینما هستیم.» انتخابات مجلس برگزار شد، هیئت مدیره جدید مجدداً اصغرپور را به عنوان مدیرعامل انتخاب کردند و این موضوع شمقدری را از برکناری اصغرپور ناامید کرد و اوضاع را بدتر کرد. اگرچه گذشت زمان نشان داد که اخراج مردم اساسا بهانه و حذف عسگرپور مانع بزرگی بود، اما قرار بود پروژه فتح خانه سینما خیلی راحت و سریع انجام شود.
از سوی دیگر، شمقدری با ناامیدی از تخریب یا فتح سالن سینما، به فکر تشکیل صنفی افتاد تا انگ تقابل و ضدیت با صنوف را از پیشانی او بزداید و با استفاده از امکانات مالی، موقعیت و اقتدار خود، چند سینماگر را به آرامی دور خود جمع کرد. در این زمان اتحادیه 2 تولید کننده تشکیل شد.
در همان زمان ناگهان پرونده مستندسازان معروف به میان آمد و چند مستندساز به جرم فروش فیلم های خود به بی بی سی به اتهام عجیب جاسوسی دستگیر شدند. خانه سینما در دفاع از خود بیان کرد و با توجه به اینکه چنین اقدامی در قانون جرم محسوب نمی شود، یادآور شد تا زمانی که جرمشان ثابت نشود، نباید مورد قضاوت قرار گیرند و خواستار آزادی آنها شدند. این اظهارات خشم دست اندرکاران سینما و برخی از دست اندرکاران آن را برانگیخت تا جایی که جمال شورجه خانه سینما را لانه فساد و مرکز جاسوسی بی بی سی نامید و خود و دوستان مسئول و رسانه ای مانند کیهان این کار را انجام دادند. سخت ترین اتهامات در برابر مستندسازان و خانه سینما که نرم بودند. به ویژه جاسوس بی بی سی و صدای آمریکا بود. جالب اینجاست که ماه ها بعد وقتی دادگاه حکم مستندسازان را صادر کرد، همه آنها از اتهامات وارده کاملا تبرئه شدند و این پرونده مختومه شد!
آتش اختلاف با مواضع دو طرف هر روز بیشتر شعله ورتر می شد و دایره محاصره و فشار بر خانه هر روز شدیدتر می شد، اما خانه همچنان پابرجا بود. جشن پانزدهم در اوج اختلاف و تهدید سینمای عمارت مسعودیه برگزار شد. مانند جشن قبلی، برای هر هنرمند بزرگسال با صدای بلند برجسته شد که “من عضوی از سینما هستم.” عبارتی که یک ماه پس از تعطیلی خانه جشنواره فجر را در امان نگذاشت و در جشنواره سی و سی و یکم هنرمندان تعلق خود را به سینما در ایام فجر فریاد زدند.
این در حالی است که در پاییز سال 90 رئیس دفتر رئیس جمهور به سینما آمد تا مشکلات مالی را با چراغ سبز حل کند، احتمالاً با این هدف که انتخابات دو سال آینده (یعنی سال 92) را برنامه ریزی کند. خانه و به تبع آن هنرمندان سینما. پاسخ منفی هیات مدیره خانه مشایی را به سمت شمقدری سوق داد. بعدها مدتی پس از تعطیلی خانه، انتشار عکس های متوالی و شاد این دو در جشنواره کیش و سی امین جشنواره فجر حاکی از قطعیت نزدیکی این دو و دستیابی به توافقات مهم بود.
از آن سال ها بیش از ده سال می گذرد و حالا خانه سینما با مشکلات زیادی مواجه است. محمدمهدی عسگرپور پس از هفده دوره عضویت در هیئت مدیره خانه سینما به عنوان رئیس، محسن امیریوسفی (نایب رئیس)، علیرضا حسینی. (دبیر)، آیدین ظریف (سخنران)، علی لقمانی، فریبا کوثری و حبیب اسماعیلی (عضو ارشد).
در ادامه این ماجرا و برای بررسی کارکرد و نیازهای سینما، گفت وگویی با شادمهر راستین، منتقد و فیلمنامه نویس داشته ایم که در ادامه می خوانید.
روند تکامل و حل مشکلات فیلم از ابتدا چگونه بود؟
از زمان پیدایش سینما که از اواسط دهه 70 تا سال 1400 بود، سینما مسیری را طی کرد که به نوعی می توان گفت برای تثبیت جایگاه سینما بوده است. وقتی آقای شمقدری درب سینما را بست، این سوال پیش آمد که سینما تا چه اندازه به وزارت ارشاد وابسته است؟ آقای شمقدری در رابطه با این سوال بیان کرد که سینما غیرقانونی است و اگر قرار است وزارت ارشاد پول بدهد، سینما باید تابع قوانین و مقررات وزارت ارشاد باشد.
وزارت ارشاد نمی تواند پول را بدهد اما خانه سینما هر کاری می خواهد بکند. دوستان به این بیانیه دولت به دو صورت پاسخ دادند: ما از آن استقبال می کنیم، اما برخی دیگر گفتند اگر این کار را انجام دهیم، انجام می دهیم. ما حیثیت و جایگاه اجتماعی خود را در جامعه از دست می دهیم و تبدیل به شغل می شویم و دیگر به هنرمند احترام نمی گذاریم و کارگر هنری نمی شویم. در اینجا اعضای فیلم حق انتخاب دارند. اعتبار؟
مثلا یک روز خیلی خوشحال و خندان رفتیم پیش آقای عزت الله تعظمی و به ایشان گفتیم که قرار است قانون بازنشستگی سینماگران تصویب شود و بعد از سی سال بازنشسته شوند. اگر سکته کنم و بمیرم نمی خواهم. برای صد سال بازنشستگی می خواهم گرسنه باشم اما هیچ وقت خودم را از سینما و تئاتر جدا نمی کنم. به عنوان رئیس صنف چه تصمیمی در این خصوص گرفتید؟
الان سینما دچار بحران شده است و این وضعیت از جانب اعضاست و نه از هیئت مدیره. اعضا می خواهند که شأن فرهنگی آنها حفظ شود، از دولت کمک بگیرند و از خدمات وزارت مار استفاده کنند. در عین حال آزادی عمل. اما نه ابزاری برای رسیدن به این خواسته دارند، نه می توانند اعتراض کنند و نه می توانند جلوی اکران فیلمشان را بگیرند، چون آقای فرحبخش و امثال او همه ابزار را از دست اهالی سینما گرفته اند.
در واقع معتقدند این هیئت مدیره فایده ای ندارد و در یک کلیپ هم این را گفته اند، چون به گفته آقای فرحبخش ابزارها متعلق به خودش و افراد مشابه است. اعضای هیئت مدیره افراد شفافی هستند اما چون قدرت ندارند کاری از دستشان برنمی آید.
بنابراین همه اهالی سینما باید ببینند خواسته اصلی آنها در مقابل هیات مدیره صنف خود و هیات مدیره سینما چیست.
بنابراین در واقع در حال حاضر نمی توان عملکرد آقای عسگرپور و انتظاراتی را که از ایشان وجود دارد بررسی کرد، زیرا نیازها به گونه ای دیگر مخدوش شده و افراد دیگری هستند که به صورت گسترده درگیر این امور هستند. دست آقای عسگرپور نیست؟
به نظر من مشکل از تک تک اعضا شروع می شود و ارتباط کلاس ها با یکدیگر در رابطه با تولیدکننده معنا پیدا می کند. بنابراین سینما باید به نوعی در مقابل تهیه کنندگان قدرت پیدا کند، اما شما سینمایی را می بینید که خود تهیه کنندگان هم از اعضای آن هستند و این افراد با هم علیه دولت عمل می کنند، زیرا دولت معتقد است که من بزرگترین تهیه کننده اصلی هستم و در چنین شرایطی ما به عنوان یک انجمن نمی توانیم کاری انجام دهیم.
روابط یک سالن سینما باید صنفی یا فرهنگی باشد وگرنه تلفیق این دو امر بسیار سخت است.
در واقع وضعیت ترکیبی مشابه وضعیت فعلی است که باعث انفعال سینما شده است، درست است؟
یک سوال وجود دارد: ما گروه هایی داریم که در سینما جایی ندارند، مثلا انجمن منتقدان و …. این چه ربطی به سینما دارد؟ در واقع اتوبوسی است که همه با موضوع سینما سوار آن شده اند و تنها وجه اشتراک این افراد بیمه است، حتی سازندگان منشی دفترشان را بیمه می کنند.
۲۴۵۲۴۵