ترند های روز

آخرین عکس مهرویی مضطرب و خسته

مهرجوی عصبی، معترض، آشفته، مضطرب و خسته. خسته از شرایط جامعه ای که در آن زندگی می کند. خسته از سانسوری که در دو دوره برای فیلم هایش اتفاق افتاد. «گاو» از سال 47 تا 27 بهمن 48 در انتظار اکران عمومی بود. «دیر مینا» از سال 53 تا 3 فروردین 57 اجازه نمایش عمومی نداشت. «مدرسه ای که رفتیم» 59 تا 69، «بانو» از سال 1969 تا 1976 و «قرن» که اصلاً در سینماها نمایش داده نشد.

به این سال های انتظار مهرجویی برای اکران فیلمش باید سانسور فیلم های او را هم اضافه کرد که در مواردی مفهوم سینما را تغییر داده است. از نوشته ای که در ابتدای فیلم «گاو» گذاشتند و انتقال زمان فیلم تا پایان اجباری «اجاره نشین ها» که معنای فیلم را تغییر داد. در فیلمی که دیدم مهرجویی دو بار گریه کرد. یکی در رختخواب، در فضایی تاریک و دیگری بعد از صحبت در مورد ساعدی، که دیگر حرف نمی زند تا اشک هایش را خشک کند.

شاید در آن لحظه مهرجویی یاد مقاله «آوارگی» افتاد. مقاله ای که ساعدی در اواخر عمر نوشت. مقاله ای نوشته جواد مجابی در زمانی که از دنیا و دم در قهر کرده بود تصمیم گرفته بود با مشروب خودکشی کند. مهرجویی باید در این لحظه اشک از پایان زندگی ساعدی و مرگ او در آوارگی در 50 سالگی یاد کرده باشد. مهرجویی در آن لحظه که برای ساعدی گریه کرد، از پایان زندگی خود خبر نداشت. و چه عاقبت تلخی داشتند این دو دوست، دو همراه، این دو نابغه. یکی در تئاتر و ادبیات و دیگری در سینما و ادبیات.

۲۴۳۵۷

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا