«فست مد» فرهنگی و جمعیتی که شاکی هستند!
ویژگی این برندها سرعت تولید، پایین آمدن کیفیت، ارزان بودن و افزایش فروش است و هر چقدر هم تولید شوند به سرعت از چرخه تولید خارج می شوند و گاه نمونه های نادرستی از مدل های برند اصلی هستند. اگرچه این اصطلاح کاربرد خاصی دارد، اما به عقیده نگارنده، هر موضوعی که از اصالت خود منحرف شود و در ورطه تکرار، بیهودگی و بیهودگی، هیجانات اپیزودیک، روز و ساعت و… بیفتد، نوعی «مد سریع» است. “پدیده
در جوامع مختلف آنچه در مقوله فرهنگ بیشتر دیده شده همین سرعت، تنوع و تکثر است.. آثار مخرب مسائل فرهنگی خلق الساعه، روز و روزه بر کسی پوشیده نیست و آنقدر زیان آور است که می تواند سال ها بر نسل های بعدی تأثیر بگذارد..
تأثیرات متقابل فرهنگ بر جامعه و بالعکس جامعه بر فرهنگ به گونه ای است که می تواند امکان ارتباط با محیط اطراف را برای افراد یک جامعه فراهم کند و اگر این تأثیر یک جانبه و به ویژه آمیخته با ضد ارزش ها باشد، نه تعامل عادلانه اجتماعی را تعیین نمی کند که می تواند باعث بحران «هویت فرهنگی» در یک جامعه شود.
رسانه ها نمونه خوبی از این تعامل هستند. رسانه ها با انتقال اطلاعات از نسل فعلی به نسل آینده، نقش بسیار جدی و موثری در شکل گیری فرهنگی دارند. حال اگر رسانه در جامعه بدون رقیب محدود و بسته باشد نقش جدی تری در رکود و بحران فرهنگی خواهد داشت.. بنابراین فرهنگ سازی و آموزش دو رکن اصلی ارتباط بین نسلی است که به شکل گیری هویت فردی و اجتماعی نسل فعلی و آینده می انجامد..
متأسفانه متولیان فرهنگ در کشور ما در مقاطع مختلف به این موضوع بی توجهی می کنند و هر کدام به تولید ایدئولوژی و فرهنگ خوانی خود می پردازند. هر گروه یا جناحی که سکان فرهنگ را در دست بگیرد فراموش می کند که ترویج فرهنگ برای همه افراد جامعه باید یکسان، همه جانبه و همگانی و بدون جهت یا اعمال سلیقه و در نظر گرفتن اولویت های شاخص فرهنگی فرد بودن باشد. ..
ظهور گاه و بی گاه جشنواره های مردمی در دوره ای و در دوره ای دیگر به فراموشی سپرده شدن، ایجاد ساختارهای موازی اداری در حوزه فرهنگ، فضاهای شهری که نوع خاصی از سلیقه گروهی خاص را در بر می گیرد و… همه اینها هستند. نمونه هایی از «مدهای سریع فرهنگی» که نه تنها مجموعه ای از مشکلات فرهنگی را باز نمی کند، بلکه هزینه های گزافی را از نظر مادی و معنوی به جامعه تحمیل می کند..
در کشور ما موسسات و سازمان های بسیاری در زمینه فرهنگ فعالیت می کنند. نهادهایی مانند: آموزش و پرورش، صدا و سیما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، شهرداری ها و …. اما به جرأت می توان گفت که شاید حلقه مفقوده همه این سازمان ها «فرهنگ سازی صحیح» و «آموزش اصولی» باشد..
تزکیه ریشه در تعلیم و تربیت دارد و تربیت باید از کودکی و مرحله به مرحله انجام شود. حالا سوال اینجاست.:
· آیا مدارس در این زمینه موفق بوده اند؟!
· آیا رادیو و تلویزیون به عنوان مهمترین ابزار رسانه ای و فرهنگی توانسته است مقبولیت عمومی را به خود جلب کند؟!
· آیا شهرداری ها در زمینه آموزش شهروندی نفوذ لازم را داشته اند؟!
· آیا وزارت فرهنگ که یک نهاد فرهنگی است و نه خدماتی، وظیفه ذاتی خود را – که هدایت و جهت دهی فرهنگی است – به خوبی انجام داده است یا همچنان «ارائه خدمات فرهنگی» است؟!
در مقوله فرهنگ، اگر از ایده پردازی، خلاقیت و نوآوری دست برداریم، حتماً راه را برای آنچه «ابتذال فرهنگی» می نامیم، هموار خواهیم کرد.. تزکیه و آموزش دو روی یک سکه است که باید ادامه یابد. مخاطب و نیاز شما باید مشخص باشد، اما مشکل از آنجا ناشی می شود که هرکسی می خواهد سلیقه و دیدگاه خود را به سایر افراد جامعه تحمیل و تعمیم دهد..
به نظر من «مولانا» جامعه شناس ترین شاعر زبان فارسی است و اینکه بگوییم وضعیت کنونی فرهنگ در عصر کنونی را فریاد زده است، اشتباه نیست.:
«من جلوی هر جمعیتی ناله کردم
یک جفت بد خلقی و خوش خلقی شدم.
همه آنها از روی سوء ظن با من دوست شدند.
اسرار من از درون من ناپاک است”