درباره شاطرخان پناه جانیان در تهران
به گزارش خبرگزاری فارسیرو، محله کیانشهر فعلی تهران در ضلع غربی منطقه 15 شهرداری تهران قرار دارد که از شمال به بزرگراه بعث و از جنوب به خیابان شهید ابراهیمی، محدوده غربی آن منتهی می شود خیابان شهرزاد (شهید رجب نیا) و مرز شرقی آن پارک جنگلی توسکا است. روزی روزگاری پایتخت مامان جانیان بود. همان جایی که قاتل اصغر در سال 1312 قربانیان خود را مثله کرده و دفن می کرد و بعدها قربانیان دیگر از جمله هوشنگ ورامینی در اواخر سال 1320 در آن دفن می شد. . صبح دوشنبه 10 مرداد 52 جسد پسر 10 ساله در محله فقیر نشین حاج نوروزی این محله کشف شد. جسد او به صورت روی زمین پیدا شد و هیچ اثری از قاتل او در آن منطقه نبود. یک ماه پیش جسد پسر بچه شش ساله ای به نام اصغر خوشترش در شاطرخان پیدا شد. همه اینها کافی بود تا خبرنگار روزنامه به فکر تهیه داستانی از این محله وحشتناک بیفتد. شرح گزارش وی را که در روز پنجشنبه 13 مرداد 52 در صفحه 11 روزنامه منتشر شده است می خوانید:
اکنون حدود نیم قرن است که شاتراخان به مکانی خونین و جنایتآمیز تبدیل شده و فجیعترین جنایات سالهای اخیر همواره در آن رخ داده است. به همین منظور گزارشی تهیه کرده ایم که داستان این محله عجیب و غریب و تاریخ خونین آن را روایت می کند.
نام «شتراخان» از زمان رونق و جالب توجه تا امروز که در جنوب شرق تهران خرابه ای است، همیشه با قتل، جنایت و خونریزی همراه بوده است. نام صحیح این مکان که امروزه حصارهای ویران و طاق های نیمه ویران مامان و محافظت از شر تبهکاران است، «شترخانه سلطنتی» بوده است که بعدها به مرور زمان کوتاه شد و از شهر به زبان شاتراخان شد.
دستور ساخت شتراخان توسط ناصرالدین شاه قاجار صادر شد. می گویند این محله در گذشته جزئی از دشت بزرگی در نزدیکی ری بوده است. حتی زمانی که نادرشاه می خواست به هند لشکرکشی کند با لشکر خود از این دشت گذشت.
همچنین می گویند در زمان کریم خان زند این پادشاه به شکار اطراف ری آمد و عده ای از کسانی که می خواستند نزدیک او باشند در نزدیک اردوگاه او که جلگه بود اردو زدند و در آنجا ماندند.
در همین زمان مردم برای آبیاری اطراف دشت چاه آب در این قسمت از دشت ساختند. اما بعدها این چاه ها به دلیل عدم نگهداری خشک شد و امروزه بیش از 40 حلقه چاه بی آب و خطرناک در زیرزمین ها و زاغه های شاترخان باقی مانده است.
گذرگاه سنگفرش ناصرالدین شاه
سال ها بعد این مکان را به محلی برای نگهداری قاطر تبدیل کردند و آن را انبار قاطر نامیدند. مدتی آنجا قاطر داشتند و بعد این محله تبدیل به محله ای متروکه شد.
چند سال پس از به تخت نشستن، ناصرالدین شاه به فکر ساختن محلی برای نگهداری از شترهای سلطنتی افتاد. پس از مدتی کسانی که دنبال مکانی مناسب برای این کار بودند، محله قطرخانه را انتخاب کردند و اتفاقاً ناصرالدین شاه هم آن مکان را پسندید.
در همین زمان ناصرالدین شاه به داماد خود دوست محمد خان معیرالممالک دستور داد که شترخانه سلطنتی را در محل مذکور بسازد و وی در مدت کوتاهی این مکان را ساخت.
آثار جاده سنگفرشی که برای تردد شاه و درباریان ساخته شده بود هنوز در صحرای پر از خار و خار منتهی به شاتراخان دیده می شود.
بیش از هزار شتر متعلق به ناصرالدین شاه در این شترخانه نگهداری می شد و شاه گهگاه برای بازدید و آموزش پرورش شتر به این مکان می رفت.
با مرگ ناصرالدین شاه این بنا رو به ویرانی شد و محله به دلیل دوری و دور بودن از چشم مردم، ابتدا پناهگاه قماربازان و دزدان شد و بعدها به مخفیگاه تبدیل شد. مکانی برای جنایتکاران
اولین جنایت در اواخر قاجار در این مکان رخ داد و یک جوان آذربایجانی توسط یکی از قطری ها به قتل رسید. اما آنچه باعث شد نام شتراخان با وجود ویرانی آن همچنان برای ما که بیش از صد سال با سکونت آن فاصله داریم زنده بماند جنایات اصغر بروجردی معروف به اصغر قتال بود که در این مکان رخ داد. .
بهترین مخفیگاه
مدتی بعد تنورهای آجرپزی در این مکان ساخته شد. اولین کوره های آجرپزی تهران در قلب پایتخت، از حسن آباد تا مرکز خیابان های شاپور قرار دارند. [وحدت اسلامی کنونی] و امیریا [بخشی از خیابان ولیعصر کنونی میان میدان منیریه و تقاطع خیابانهای امام خمینی و ولیعصر] اما توسعه پایتخت به این معنا بود که اولاً تنورهای قدیمی ایرانی جایگزین تنورهای جدید و خارجی شد و ثانیاً محل تنورها در سطح شهر جابجا شد.
از اینجا انواع کوره های آجرپزی در محله شاطرخان ساخته شد. باز هم با گذشت سالها و گسترش پایتخت، صاحبان کورهها مجبور شدند کورههای خود را رها کنند و به مکانهای دیگر بروند، اما هیچکس برای تخریب کورهها تلاش نکرد و به این ترتیب این محله به ویرانهای هولناک تبدیل شد از خرابه های عمیق و چاه های بدون آب، تنورهای شکسته، گودال ها، دخمه ها و راهروهایی برای لانه سازی وجود داشت. راهروهای آنجا به قدری تو در تو و پر پیچ و خم است که اگر کسی آنها را بشناسد، وقتی برای فرار از شخص یا افرادی وارد می شود، هیچ راهی پیدا نمی کند. از این رو سال هاست که این محله به بهترین مخفیگاه مجرمان، دزدان، قاچاقچیان و افراد شرور تبدیل شده است.
چاه های بی پایان…
سال ها پیش مسئولان به فکر تخریب این مکان افتادند زیرا ساختمان آن به گونه ای است که هر جنایتی در آن پنهان است. اگر چه در بالای سردابه های ویران آلونک هایی وجود دارد که مردم در آن زندگی می کنند. اما اگر جنایتی در داخل دخمه ها رخ دهد، ساکنان سوله متوجه جنایت نمی شوند و حتی فریاد قربانی را نمی شنوند. و اگر جسد مقتول را در چاه های شاترخان بیندازند، یافتن آن غیرممکن است، زیرا این چاه ها به فاضلابی متصل هستند که انتهای آن معلوم نیست.
حدود 40 سال پیش مرحوم کریم آقا بزرجمهری شهردار وقت ابتدا بحث جابجایی این کوره ها و تخریب بقایای آنها را مطرح کرد. سپس برای اولین بار ده ها تنور را تخریب کرد، سپس دسته دوم تنورها را تخریب کرد و برای بار سوم در زمان مأموریت ناصر ذوالفقاری، بخشی از تنور شهر تخریب شد. نابود.
اما… شاتراخان مکانی ایده آل برای جنایت و جنایتکاران باقی ماند. اکنون زمین های شاتراخان و بقایای کوره های داخل آن متعلق به هشت مالک است که هیچ کدام کوچکترین قدمی برای تخریب کوره ها و با خاک یکسان کردن این زمین بر نمی دارند. مدتی پیش قسمتی از این منطقه به قطعات 200 و 300 متری تفکیک و بدون اطلاع قبلی به فروش رسید اما از فروش مابقی جلوگیری شد. این زمین ها پیش از این متری 50 ریال فروخته می شد اما اکنون قیمت آن به متری 100 توکن رسیده است.
شاطرخان اولین راه ورودی و خروجی تهران است و هنوز بقایایی از این جاده مانند سنگفرش های آن و خط راه آهن قدیمی (ماشین دود) که از مرکز این منطقه می گذشت، باقی مانده است.
رشته شطرخان سابقاً از شمال به خیابان پلسیمان [واقعشده در منطقه ۲۰ تهران که از محلههای منصوریه منگل، جوانمرد قصاب و شهادت عبور میکند]از جنوب به خیابان شوش شرقی، از غرب به خیابان رزم آرا [فداییان اسلام کنونی] و کوره های آجرپزی و قبلاً از سمت شرق به دولت آباد ختم می شد، اما اکنون این مساحت کوچکتر شده است.
در حال حاضر تنها اقدام سازنده ای که می توان و باید در این مورد انجام داد به گفته ساکنان آن منطقه:
شهرداری باید یک بولدوزر بیاورد و چند روز دیگر تمام این منطقه را که مخفیگاه جنایتکاران و محل جنایات فجیع است، در هم بکوبد.
25957