نگاهی دیگر به آلیس مونرو؛ داستان غم انگیز یک تجاوز جنسی
اکنون کاناداییهایی که زمانی به مونرو افتخار میکردند و معتقد بودند همه مونرو متعلق به آنهاست، نگاه خود را به این نویسنده اخیراً درگذشته بازمیگردانند.
دانشگاه وسترن انتاریو، کانادا، پس از این حادثه، کرسی استادی ایجاد شده به افتخار این نویسنده را لغو کرد.
دختر نویسنده، آندریا رابین اسکینر، در مقالهای در تورنتو استار فاش کرد که مادرش در نوجوانی از تجاوز ناپدریاش جرالد فراملین آگاه بود، اما حتی پس از اعتراف ناپدریاش به او، در مورد آن سکوت کرد. سوء استفاده با او باقی مانده است.
در سال 2005، اسکینر به پلیس رفت و جرالد فراملین، 80 ساله، به تجاوز جنسی متهم شد و به جرم خود اعتراف کرد و به دو سال حبس تعلیقی محکوم شد، اما آلیس مونرو تا زمان مرگ فراملین در زندان ماند. او در سال 2013 با او زندگی کرد.
زیر سایه این غول ادبی، نقش پدر واقعی اسکینر نادیده گرفته شده است.
مصاحبه ها نشان می دهد که اسکینر در سن 9 سالگی توسط ناپدری اش مورد تجاوز قرار گرفت و اگرچه او به نامادری و سپس پدر واقعی خود گفت، اما سکوت او باعث شد تا سال ها این آزار ادامه یابد.
به طوری که شما یک میگرن عصبی دارید. پرخوری عصبی و بیماری های روان تنی متعدد شده اند.
اسکینر در این باره گفت: اولین بار در سال 1992، زمانی که 20 ساله بودم، این آزار را به مادرم اطلاع دادم و مادرم به طور موقت شوهرش را ترک کرد. گفت که من خیلی دیر به او اطلاع دادم و در واقع اتفاقی که افتاده بین من و ناپدری ام بوده و ربطی به او نداشته است.
نکته وحشتناک این است که او می گفت رفتار مادرش با او طوری بود که انگار از خیانت شنیده است نه تجاوز.
الینا پل، رئیس کالج هنر و علوم انسانی وسترن در بیانیه ای نوشت: «در حال حاضر، ما کرسی خلاقیت آلیس مونرو را متوقف می کنیم و میراث مونرو و پیوندهای او با دانشگاه وسترن را به دقت بررسی می کنیم.
بررسی خواهیم کرد.
وقتی از تجربه آندره رابین اسکینر از آزار جنسی دوران کودکی مطلع شدیم، عمیقا نگران شدیم. خانم اسکینر از حمایت کامل ما برخوردار است.
کرسی خلاقیت آلیس مونرو برای اولین بار در سال 2018 با هدف رهبری فرهنگ خلاق و ایجاد پیوند بین دانشگاه و جامعه خلاق محلی معرفی شد.
در میان اساتیدی که داستان های مونرو را در دانشگاه وسترن تدریس می کنند نیز تردیدهایی ایجاد شده است و مانینا جونز، معلم انگلیسی که سال ها آثار مانرو را تدریس کرده است، می گوید: «آلیس مونرو یک داستان نویس چیره دست بود.
او داستان های مفصلی نوشت که جزئیات آشنای چیزها را فاش کرد و جنبه تاریک روابط انسانی را بررسی کرد. با این حال، اکنون با احتیاط در حال تجدید نظر در محتوای دوره های خود است.
اکنون بیش از هر زمان دیگری مهم ترین دغدغه این است که آیا می توان هنر را از هنرمند جدا کرد؟
آیا می توان از این به بعد داستان های مونرو را خواند بدون اینکه به یاد بیاورد که او سال ها در کنار آزارگر دخترش ایستاده و به قربانی کمک نکرده است؟ اگر فقط می شد راهی به ذهن مونرو پیدا کرد تا بفهمد او چه دلیلی برای ماندن در کنار مهاجمش داشت؟
یکی از پرافتخارترین نویسندگان دنیا ترجیح داد که رنج دخترش را نادیده بگیرد و حتی در مصاحبه ها از همسر دومش به عنوان همسری خوب و حامی یاد می کرد. اتفاقاً این اعلام مونرو باعث شد دخترش از ناپدری خود شکایت کند.
مونرو که توانسته همسر و سه فرزندش را ترک کند
و زندگی جدیدی را شروع کرد، او نمی توانست همسر دوم خود را ترک کند زیرا می دانست که به دختر 9 ساله خود تجاوز کرده است.
در بیشتر داستان های مونرو، زنان با تصمیم گیری های به موقع مسیر زندگی خود را تغییر می دهند. اما قسمت تاریک ماجرا این است که او با یک تصمیم اشتباه مسیر زندگی دخترش را تغییر داد.
در واقع، دخترش ابتدا قربانی تجاوز جنسی، سپس قربانی رها شدن پدرش و در نهایت حمایت مادرش از متجاوز شد. مهم است که این اتفاق در یک کشور توسعه یافته رخ داده است، نه در یک کشور شرقی که درگیر آداب و سنن است.
دختر مونرو اکنون 52 ساله است و دلایل زیادی دارد.
مادرش از او حمایت نمی کند و این رنج بزرگی است، حتی زمانی که بعدها به مادرش اعتراض کرد و از ویران شدن زندگی اش گفت. مونرو پاسخ داد: اما تو پسر خوش شانسی بودی.
وضعیت بد دختر مونرو نشان می دهد که زنان در سراسر جهان به حمایت بیشتری از سوی زنان نیاز دارند.
5757