چرا باید تلویزیون ساترا بسته شود؟
پیمان جبلی و وحید جلیلی، تیم مدیریت و مدیریت جدید سازمان صدا و سیما که هدفشان کنترل فضای فرهنگی و انحصار صدا و سیما بود، به دنبال شبکه تلویزیونی داخلی بودند. پیمان جبلی با مهارت مجلس را از روند قانونگذاری خارج کرد و با همکاری شورای عالی انقلاب فرهنگی در خرداد 1402 مدیریت و نظارت کرد یعنی نمایش داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد را تنظیم و به صدا و سیما منتقل کرد. مصوبه ای که تقریبا تمامی فعالان فرهنگی و تولیدکنندگان فیلم و سرگرمی داخلی به آن انتقاد کردند و در نظر گرفتند که در تصویب آن نه تنها کار کارشناسی صورت نگرفت، بلکه به نظرات فعالان این اکوسیستم نیز توجهی نشد.
صداوسیما این روزها بار دیگر با نامه تعلیق برنامه نوین سروش صحیح و دستور توقف گزارش نیمه شب فوتبال عادل فردوسی پور خبرساز شده است. بسیاری از شخصیت های علمی، حقوقی و رسانه ای به این دستورات عجیب واکنش نشان دادند و آن را غیرقابل قبول دانستند.
در این مقدمه خوب است نگاهی به ابعاد مختلف مقررات، چالش های موجود و مدل های موثر بیندازیم.
به نظر من، ایده “تنظیم قبل از انتشار” روشی از دست رفته است. در جوامعی که ارتباط مستمر و ساخت اجتماعی با جهان داشته و دارند، به ویژه پس از توسعه اینترنت و رسانه های اجتماعی، اساساً مقررات پیش از انتشار لغو شده است. البته چین به دلیل ساختار حکومت کمونیستی خودکامه و کره شمالی به دلیل ساخت اجتماعی حزبی و فضاهای بسته رسانه ای و سمعی و بصری در این دایره تعریف نشده اند.
در کشور همسایه ترکیه تنظیم فیلم و سریال در شبکه های تلویزیونی و پلتفرم های VOD توسط شورای عالی رادیو و تلویزیون ترکیه RTÜK انجام می شود و البته این شورا یک نهاد نظارتی است و برنامه تولید نمی کند. روند نظارتی RTÜK به گذشته نگر است.
در مالزی، نظارت بر محتوای فیلم و سریال در اینترنت و VOD بر عهده کمیسیون ارتباطات مالزی (MCMC) و همچنین وزارت ارتباطات و چند رسانه ای مالزی است. این نهادها با همکاری سازمان هایی مانند هیئت ملی فیلم مالزی (FINAS) و سایر نهادهای مرتبط، مسئولیت نظارت بر محتوای دیجیتال و اطمینان از رعایت قوانین و مقررات مرتبط با محتوا را بر عهده دارند.
در مصر مسئولیت تنظیم و نظارت بر فیلم ها و سریال ها بر عهده سازمان رسانه ای مصر شورای عالی مقررات رسانه ای است و البته نه خود تولیدکننده محتوا.
در بسیاری از کشورها، مسئولیت تنظیم و نظارت بر عهده وزارت فرهنگ است و رادیو و تلویزیون به عنوان یک سرویس اطلاع رسانی عمومی عمل می کند.
بازخوانی تحولات رسانهها، بهویژه در عصر اینترنت، نشان داده است که روش تنظیم مقررات پیش از انتشار یا سیستم سانسور نه مؤثر است و نه مزایای ساختاری که بر آن استوار است را فراهم میکند. در ایران تجربه توقیف ویدئو، ممنوعیت ماهواره، ممنوعیت و سانسور اینترنت و حالا سانسور گسترده صوتی و تصویری را دیده ایم! اما آیا ارزش های اجتماعی و فرهنگی جامعه با ارزش ها و سلیقه های ساختار حکومت سیاسی همخوانی دارد؟ آیا روش حکمرانی 40 سال گذشته با پیشرفتهای اجتماعی و فناوری کنونی سازگار و کارآمد است؟
به نظر می رسد روشی که در دنیای رسانه به عنوان روزنامه نگاری مسئولیت اجتماعی شناخته می شود، الگوی مناسبی برای تنظیم مقررات باشد. رسانه های مسئولیت پذیر اجتماعی چند نکته دارند: اول اینکه به هنجارهای جامعه و ارزش های حرفه ای و تجاری احترام می گذارند و مسئولیت پذیر هستند. ثانیاً نظارت پس از انتشار وجود دارد و ثالثاً خود اتحادیه ها با کسانی که از چارچوب اخلاقی و حرفه ای خارج می شوند و خود تنظیم می کنند برخورد می کنند.
در کشور الگوی هیئت نظارت بر مطبوعات که یک سازمان بین بخشی است، الگوی مناسبی برای مقررات پس از انتشار است.
نکته مهم دیگر این است که آیا در تنظیم باید به قابلیت ها و امکانات توجه کرد یا به حداکثر نگاه کرد. تجربه حاکمیتی در چهل و چند سال اخیر نشان داده است که دیدگاه های افراطی در تعاریف، قوانین و مقررات عملاً مفید نبوده و به پیچیدگی موضوعات دامن زده است.
در سالهای اولیه ایجاد اصطلاح «صوت و تصویر فراگیر» این بحث مطرح میشد که اگر کانال به چند صد عضو برسد، مصداق صدا و تصویر فراگیر است و باید نظارت شود.
امروز بیش از 200000 کانال در تلگرام فارسی داریم. آیا عملاً امکان نظارت بر همه آن 200000 کانال وجود دارد؟ یا گفتند این همه فالوور در اینستاگرام وجود دارد. در این یا آن دوربین! اصولاً آیا این نمای حداکثری قابل اجراست؟ آیا چیزی منطقی است؟
به نظر من اگر مقررات بر رسانه های فراگیر در حوزه سرگرمی متمرکز شود، یعنی رادیو و تلویزیون و بسترهای سرگرمی خانگی; عملی تر واقع بینانه تر است.
و در نهایت به نظر من مهمترین اصل رگولاتور بی طرفی و بی علاقگی است. گروهی که متولی رگولاتوری است نمی تواند در این موضوع تولیدکننده، عرضه کننده و فروشنده باشد. اگر رگولاتوری فروشنده شود، طبیعتا محصول خودش همیشه ارجحیت دارد و سعی می کند محصولات دیگران را از بازار حذف کند. به عبارت ساده تر، هیچ تنظیم کننده ای نمی تواند بازیگر باشد و رقیب نمی تواند قاضی باشد.
بر این اساس، سازمان صدا و سیما تا زمانی که به تولید و توزیع محتوا می پردازد، تا زمانی که از درآمدهای هنگفت تبلیغاتی ناشی از تولید و پخش برنامه ها، علاوه بر بودجه غیرقابل پاسخگویی دولت بهره می برد و پاسخگوی ساختارهای سیاسی نیست. کشور، قابل تنظیم نیست. قاضی باشید
به نظر من، تجربه تنظیم شبکه تلویزیونی داخلی توسط صداوسیما، همانطور که قبلاً نیز گفته شد، اساساً به دلیل ماهیت رقابت صداوسیما با پلتفرمها، رویکرد پیش از مقررات در انتشار و تمرکز حداکثری بر پیگیری و اجرای سلیقه، تجربهای شکست خورده است.
خوب است از این تجربه درس بگیریم و اینکه وزارت ارشاد دولت آقای بیزیکیان با کمک فعالان اکوسیستم فرهنگی، یک نهاد حرفه ای و تجاری بی طرف و بین بخشی برای تنظیم مقررات عادلانه و بی طرف تشکیل می دهد.
سید صادق حسینی، روزنامه نگار
۵۷۵۷