اکنون داستان “مهدی ناصیری” … جسارت در جوانی شما چیزی نبود و در دهه های اخیر … پیشنهاد می کنم کتاب “روزنامه نگاری بدون درد و خون” را بخوانید … مجموعه ای از مکالمات با روزنامه نگاران معاصر ایرانی از طیف های مختلف ، برای تلاش محمد دلاوری.
مصاحبه ها با مهدی ناصیری و ماشالله شمس الوازدین نیز در این کتاب منتشر شده است که به هر حال ، در کتاب است و آنها را می خواند بسیار مؤثر است … وقتی سخنان این دو نفر را می خوانید ، نیمی از دهه را شگفت زده می کند ، بنابراین خرد و خرد. آیا آنها ناصیری هستند؟ …
امروز سرنوشت این دو نفر بسیار جالب است … شمس المازین به کشاورزی و ناصیری رفت که او را در مطبوعات دید تا برای سرنگونی جمهوری اسلامی بجنگد و در آینده یک ایران سکولار و دموکراتیک تشکیل دهد …
هنگامی که جنگ شش روزه رژیم صهیونیستی با ایران آغاز شد ، شمس توسط رژیم متوقف شد و از ایران دفاع کرد و ناصیری ، مدافع اسرائیل و پسر پادشاه ، فرزند سپرده شد …
ناصیری خبر جدیدی را در دهه 1980 به نام مدرسه Sepale ، که پرچمدار مرحوم محمد رضا حکیمی بود ، تبلیغ کرد و حتی مجله ای به نام سامات را منتشر کرد تا این مدرسه را توضیح دهد … یادم است که از همان زمان استفاده کردم و می گویم …
یک روز در پل Jawadiyah ، من او را در چرخ یک پیکان سفید جدید دیدم … (او احتمالاً از قوم آمده بود و توانسته بود به مرکز شهر برود تا از جاوادیه و نازی آباد عبور کند!) … او هنوز صندلی نایلون ها را نیاورده بود … نزدیک به موتور …
او گفت: ویا ، من توضیح خواهم داد …
من خندیدم و گفتم: “من شوخی می کنم ، بابا ، خوشحال باش …
او گفت: “نه ، من باید به شما بگویم منظورت چیست …
گفتم: “ایزالا ، مصاحبه بعدی واضح تر است …
و او گاز خود را گرفت و رفت …
در همان کتابی که گفتم ، شمس المازین صریحاً در مورد مرز با سکولارها صحبت می کند ، در حالی که ناصیری و رفقای وی متهم به سکولاریسم و حتی غیر ارادی و بازنشسته از رسانه ها …
و اکنون من طنز روزی را می بینم که ناصیری برای مبارزه با سکولاریزاسیون ایران به جهان رفته است ، و شاهزاده وارث 6 ساله در نظر دارد که ایران راه رسیدن به دولت ایده آل خود است!
من فکر می کنم تعجب آور خواهد بود که آیا کسی پیدا شده و پرتره این دو را در یک مستند ساخته است … چیزی جذاب از آب بیرون می آید … و بسیار … شاید من …
* روزنامه نگار و مستند
۲۴۲۲۴۳
