نسلی که حق خوردن آن است

کار بر اساس تکنیک “نمایش در نمایش” است. او دوستان خود ، کاخ میلاد و فریادی را جمع آوری کرد تا در یک عملکرد جدید با او شرکت کنند. اما متنی که اجرا خواهد شد همان چیزی است که قبل از مخاطب ساخته می شود: روایتی از سرقت. این تماشاگر به طور مداوم بین دو لایه سرگردان می شود ، خواه ما در حال تمرین و آماده سازی یا خود هستیم.
از نظر محتوا ، این برنامه مبتنی بر زمینه اجتماعی است. سعید در گفتگوهای خود به فشار اقتصادی ، بی عدالتی و نابرابری اشاره می کند. سالهاست که او گفته است که از خانه های خالی کار می کند ، و نسلی که “خورده شده است” و اکنون تصمیم گرفته است که نقش خود را با یک نقشه ساده بازیابی کند: یک کیسه پر از سکه را سرقت کنید. این نقشه نمادی از تلاش برای جبران ساختار اقتصادی است.
در همین حال ، حضور میلاد و فریال ابعاد جدیدی می بخشد. میلاد مدتی است که روی سکو و سینما در خانه فعال بوده و اکنون با دوستانش در صحنه است. Ferial همچنین قصد ازدواج با او را دارد و این پیوند عاطفی گروه را در موقعیتی پیچیده تر قرار می دهد. همه برنامه سرقت را تحت فشار قرار می دهند ، و این همکاری دوستانه نشان دهنده تلاش جمعی برای مواجهه با فشار خارجی است.
به طور اجرایی ، ساده سازی صحنه و از بین بردن دکوراسیون چیزی است که ابتدا به نظر می رسد. اجرای برنامه فقط با نور عمومی و در یک فضای خالی. این انتخاب را می توان هم در طول روند مینیمالیستی و هم در رابطه با واقعیت تولید تئاتر فعلی مشاهده کرد ، جایی که دکوراسیون و تغییر صحنه بسیار زیاد است و بسیاری از گروه ها به سمت استفاده از صحنه های تزئینی خالی حرکت می کنند. همان اجتناب از عناصر اضافی تمرکز خود را بر بازیگران و روایت حفظ می کند.
یکی از لحظات شاخص صدای اپراتور پس از یک ساعت است که اعلام می کند “برنامه آغاز می شود”. این تعلیق بیننده را شگفت زده می کند و نشان می دهد که آنچه تاکنون دیده ایم بخشی از روند اجرای آن بوده است. در پایان ، مونولوگ فریادی با یک خاطره ساده از پفی معنای عمیقی پیدا می کند: اولین تجربه بی عدالتی و انکار سهم و ایجاد یک سرخوشی کاذب در این بی عدالتی که اکنون در ابعاد گسترده تری تولید شده است.
از یک سبک سبک ، “پایه های تاریکی” نیز به سنت وفادار است ، با فاصله عزت نفس و تأکید بر مسائل اجتماعی و همچنین در پادشاهی مدیر ایمیل ، جایی که روایت خطی کلاسیک جایگزین وضعیت و روند آن می شود.
نکته مهم دیگر انتخاب عنوان کار است. “تاریکی” در اینجا فقط عدم وجود نور نیست ، بلکه استعاره ای برای انسداد مبهم ، بی تکلف و اجتماعی است که شخصیت ها در آن زندگی می کنند. “مفاهیم اساسی” به ریشه ها و پایه هایی که این تاریکی را ساخته اند اشاره دارد. همان ساختارهای اقتصادی و اجتماعی که امکان تنوع زیستی منصفانه را از بین برده اند. به همین ترتیب ، عنوان کار نه تنها به فضای عمومی کار اشاره دارد ، بلکه تعبیر کلیدی را به بیننده می دهد: ما با تاریکی فردی روبرو نمی شویم ، بلکه ما پایه های تاریکی جمعی و ساختاری هستیم.
به طور کلی ، این برنامه ، به جای تقریباً سرقت ، در مورد یافتن آن است یا در جامعه نابرابر است. مدیر با ترکیب فرم خالی ، نور عمومی ، مسافت های متعدد و پایان تلخ ، این سؤال را مطرح می کند: وقتی مشارکت اولیه افراد نادیده گرفته می شود ، آیا می توان محدودیت مشخصی بین اخلاق ، هنر و بقا جلب کرد؟
۲۴۲۲۴۲