میرزاکوچک‌خان جنگلی؛ جنگل از خلخال و طارم امن شد تا انزلی


فرارو- میرزا‌کوچک‌خان جنگلی، از معروف‌ترین چهره‌های سیاسی و انقلابی تاریخ معاصر ایران است. اقدامات میرزا باعث شد تا بسیاری او را قهرمان و بسیاری نیز او را خائن بدانند.

به گزارش فرارو، با نگاهی بی‌طرفانه به زندگی میرزا‌کوچک‌خان جنگلی، خواهیم فهمید که او گذشته از فداکاری‌هایی که کرد، در سال‌های پایانی عمرش تصمیمات اشتباهی گرفت. در نهایت نیز همین تصمیم‌ها بودند که او را به کام مرگ کشاندند.

زندگی و اقدامات میرزاکوچک‌خان جنگلی

انقلاب مشروطه روسیه تزاری در سال 1905، تب‌وتاب مشروطیت را در ایران و بسیاری از دیگر نقاط جهان افزایش داد. همین مسئله باعث شد تا گروه‌های مختلفی به اشتیاق مشروطه‌خواهی در سرتاسر ایران شکل بگیرند. یکی از معروف‌ترین اتحادیه‌های مشروطه‌خواه، اتحادیه‌ای بود که در گیلان شکل گرفت. رهبر این اتحادیه، میرزا کوچک‌خان جنگلی بود.

نام اصلی میرزاکوچک‌خان، میرزایونس بود. ازآنجاکه پدرش با نام میرزابزرگ شناخته می‌شد، به او نیز لقب میرزاکوچک را دادند. میرزاکوچک‌خان در سال 1259 در شهر رشت متولد شد. در ابتدا برای تحصیل به مدرسه دینی رفت و در آنجا تحت تاثیر عقاید یکی از استادانش به نام «خلخالی» تفکرات انقلابی پیدا کرد.

با شکل‌گیری انقلاب مشروطه در ایران، میرزا به گروهی موسوم به مجلس اتحاد پیوست. در ادامه خود او گروهی به نام مجمع روحانیون را از مجلس اتحاد منشعب ساخت و به فعالیت‌های مشروطه‌خواهانه پرداخت.

پس‌از انقلاب مشروطه در روسیه تزاری، نیروهای روس وارد گیلان شدند. میرزا برای مبارزه با روس‌ها دست به اسلحه برد و به‌همراه تعدادی از یارانش در مقابل آن‌ها ایستاد.  پس‌از مرگ مظفرالدین‌شاه، محمدعلی‌شاه به قدرت رسید. با به توپ بستن مجلی در دوره استبداد صغیر، مشروطه‌خواهان از جای‌جای ایران به سمت تهران رفتند تا تهران را فتح کنند. میرزا در کنار یپرم‌خان ارمنی، رهبری مشروطه‌خواهان گیلان را در این دوره به عهده داشت.

با فتح تهران، محمدعلی‌شاه به روسیه رفت و پناهنده شد. بااین‌حال در سال 1290، شاه قاجار دوباره قصد بازگشت به ایران را داشت. شورش‌‌هایی که برای استقرارمجدد محمدعلی‌شاه در ایران به‌پا شده بود، به‌همت میرزا و یارانش ناتمام ماند. در ادامه نیروهای روس به ایران آمدند و میرزاکوچک‌خان را دستگیر کردند. میرزا بین سال‌های 1291 تا 1293، به تهران تبعید شد و در همان‌جا نیز ماند. پس‌از پایان دوره تبعید، میرزا دوباره به گیلان بازگشت و فعالیت‌هایش را از سر گرفت.

با شروع جنگ جهانی اول، بار دیگر روس‌ها وارد ایران شدند. در سال 1294، میرزا و یارانش مجددا در مقابل نیروهای روس مقاومت کردند. در همین دوره بود که نهضت میرزا به نهضت جنگل معروف شد. میرزا در کنار دکتر حشمت طالقانی و میرزاحسین کسمایی، رهبری نهضت جنگل را به عهده داشتند. در ادامه میرزا و یارانش قصد کردند تا حکومتی خودمختار را در گیلان به وجود بیاورند.

با پیروزی انقلاب اکتبر روسیه در سال 1217، نیروهای سوسیالیست در روسیه به قدرت رسیدند. میرزا که با تحریک عده‌ای از اطرافیانش ازجمله خالوقربان و احسان‌الله‌خان دوستدار به سوسیالیسم علاقه پیدا کرده بود، حالا علاوه‌بر اینکه روس‌ها را دشمن نمی‌دید، با آن‌ها احساس نزدیکی نیز می‌کرد. روس‌ها بلافاصله پس‌از انقلاب اکتبر وارد ایران شدند، و این بار، میرزاکوچک‌خان جنگلی و یاران او به‌جای دشمنی با روس‌ها با آنان متحد شدند. دشمن مشترک میرزا و روس‌ها، حکومت مرکزی ایران و البته مستشاران انگلیسی حاضر در ایران بودند. این دشمن مشترک میرزا و قشون روس را متحد ساخت و هوس تشکیل یک حکومت جمهوری سوسیالیستی در سر میرزا افتاد.

به‌تشویق نیروهای روس، میرزا به فکر فتح تهران می‌افتد. بااین‌حال، تضادهایی بین افراد حاضر در نهضت جنگل شکل گرفت و تعدادی از این افراد از روس‌ها اعلام انزجار کردند. درست زمانی که میرزا به‌سبب ناراحتی‌های پیش‌آمده رشت را ترک کرده بود، نیروهای روس کودتا کرده و احسان‌الله‌خان را به‌عنوان جانشین او انتحاب کردند. دوران حاکمیت احسان‌الله‌خان دیری نپایید. با اعتراض مردم به جنبش جنگل، روس‌ها بار دیگر سراغ میرزاکوچک‌خان رفتند و او را به‌عنوان رهبر انتخاب کردند.

در همین حین، دوره نخست‌وزیری وثوق‌الدوله به پایان رسیده بود و سیدضیاالدین طباطبائی نخست‌وزیر ایران شده بود. در کنار طباطایی، رضاخان سردارسپه (رضاشاه) نیز قرار داشت که مامور شده بود تا به غائله جنگل پایان دهد. با ورود رضاخان به رشت، خالوقربان تسلیم شد و احسان‌الله‌خان نیز به‌همراه تنی‌چند از یارانش به باکو گریخت. به‌این‌ترتیب، نیروهای حکومت مرکزی بار دیگر رشت را پس گرفتند.

میرزاکوچک‌خان نیز به‌همراه تعدادی از یارانش رشت را ترک کرد و به‌ طرف خلخال رفت. پس‌از کشته‌شدن یاران میرزا، او و تنها یار باقی‌مانده‌اش «گائوک»، که آلمانی بود و میرزا او را هوشنگ صدا می‌زد، در کوهستان آواره شدند. در نهایت میرزا و گائوک نیز در مسیر خلخال، در کوه‌های تالش اسیر سرما و برف و بوران شدند و در 11 آذر سال 1300،  هر دو درگذشتند.

میرزاکوچک‌خان ازجمله جنجالی‌ترین شخصیت‌های تاریخ معاصر ایران بود. بسیاری او و زندگی‌اش را به دو بخش تقسیم می‌کنند؛ پیش‌از پیمان با روس‌ها و پس‌از آن. میرزا در روزهای پایانی عمرش به‌قدری مورد نفرت قرار گرفته بود که حتی فرد ملی‌گرایی مانند ملک‌الشعرای بهار نیز در قصیده‌ای از مرگ او ابراز خوشحالی کرد:

شد به اقبال شهنشه ختم کار جنگلی

جنگل از خلخال و طارم امن شد تا انزلی

دولت دزدان جنگل سخت مستعجل فتاد

دولت دزدی بلی، باشد بدین مستعجلی

حمیدرضا ریحانی

دیدگاهتان را بنویسید