ترند های روز

متوفی

همه این سؤال را آغاز کرد که روزنامه نگاری کتاب با روزنامه نگاری محیط زیست ، روزنامه نگاری شهرداری ، روزنامه نگاری آموزشی ، روزنامه نگاری پارلمان ، روزنامه نگاری فوتبال و غیره متفاوت است.
اساس سؤالات این نشریه ، در مورد دانش آگاهی زند وت کالبد شکافی متن محکم است (زندگی ترجمه ای فارسی از هرمنوتیک است که دکتر احمد فاردید انتخاب و انجام داده است)

یک روز یک معلم گفت: آنچه در مورد کتاب من نوشتید در جای من و کتاب من نیست. در حالی که به ظاهر او نگاه می کردم ، فکر می کردم که کتاب (ری وو) هیچ نقصی ندارد و تمام مؤلفه های کتاب را نشان می دهد.

اگرچه معلم نتوانست آنچه را که در قلبش داشت اینقدر ساختار یافته بگوید و می گوید مطبوعات مطبوعات در موقعیت کتاب معلم نیستند.

سال خورشیدی ، هنگامی که اولین نوشته های من در قالب معرفی کتاب در مجله روزنامه نگار خانه روزنامه نگاران جوان منتشر شد ، فکر کردم که ساده ترین و در دسترس ترین کار روزنامه نگار همان گزارش و نوشتن در مورد کتاب است.
با گذشت زمان و تجربیات یادگیری ، فهمیدم که چه سطح از اندیشه ذهنی و ساده سازی است. چرا و چگونه؟

حادثه روزنامه نگاری کتاب
روزنامه نگاری کتاب ها ، تفاوت با روزنامه نگاری محیط زیست ، روزنامه نگاری شهرداری ، روزنامه نگاری آموزشی ، روزنامه نگاری پارلمانی ، روزنامه نگاری فوتبال و غیره چیست؟ و اگر آنها نابرابر دارند ، شاخص های جدایی خبرنگار از کتاب چیست؟
آیا روزنامه نگار کتاب حوزه متفاوتی از روزنامه نگار یا روزنامه نگار پارلمانی از این شهر دارد؟ آیا این خبرنگار کتاب کتاب با بدنه خبرنگار Majlis است؟ و اگر این دو متناقض هستند ، خصوصیات آنها چیست؟

اگر به این روش نابرابر صحبت کنیم و در غیر این صورت ، آیا می خواهیم موقعیتی متفاوت و مضاعف برای نشان دادن گزارشگر کتاب ایجاد کنیم؟ و اگر اینطور نیست ، چه شاخص ها و نیازهای خبرنگار کتاب باید هنگام نوشتن در سایر مناطق خبری ، وی را ممتاز کند؟

بن بست در ساختار نوشتن سخت

زمان سال خورشیدی ، سرمقاله آژانس خبری کتاب بود.
چه شبهایی تنها و دور از روز -به کار روز و بار پراگماتیسم ، که ویرایشگر را ضبط می کند ، فکر کردم که برای انجام یک منطقه رسانه ای متفاوت چه کاری باید انجام دهم؟ و آژانس خبری ‘عزت فضا و مرگ متنپس انداز
من به دنبال این تغییر رسانه ای بودم که با این سؤال روبرو شدم که چه چیزی باید گزارش ها و نوشتن کتاب و روزنامه نگاری خشک را در زمینه کتاب تغییر دهم.

پاسخ این بود که قالب نوشتن ساختار نوشتن سخت به نرم تبدیل شود. او به این نتیجه رسید که من کتاب “اخبار نرم ، اخبار سخت” را نوشتم و اساسنامه را منتشر کردم. کتابی از بروس دی ایتول ، که دوست قدیمی من ، دکتر محمد رضا نوروزپور را ترجمه کرده بود ، با معرفی دکتر یوکس شاککه ، چاپ اول سال دوم را منتشر کرد.

برگه اطلاعات

تجربه مدیریت سرمقاله آژانس خبری کتاب من را به واقعیت تبدیل کرد. متونی که کشته شدند.
علاوه بر ذهن و قلم همه خبرنگاران ، این مهمتر از این بدن مبل (اخبار نرم) برای دیگران کافی نبود.

چه تعداد خبرنگاران می توانند در “ساختار” او از نوشتار او را ببینند ، اما “بافت” او از همان نقاط ضعف رنج می برد که متن گزارش به جای عزت ، عزت و شخصیت کتاب و خلقت آن نبود.

چند بار با روزنامه نگاران روبرو شدم که گفتند این نشریه تمام شاخص های روزنامه نگاری و آیین های بالغ را دارد و از درون احساس کردم که متن گزارشگر نبود … متن مرده بود. چرا این بود؟

یک مثال و تجربه عملی در نقطه “ویرایشگر-گزارش دهنده”

یک روز ، من دو کتاب حدیث را همزمان به یک خبرنگار پیشگام که سالها در زمینه کتاب و دین تلاش می کرد ، دادم. یکی از آیتولا سید عبدالله جوادی آمولی ، کتاب “مافاتیه آل -هات” که در زمان ما منتشر شده است. کتاب دیگر کتاب “صعود الساعادا” توسط ملا احمد ناراقی ، یکی از آثار دوره قوجار بود. بدون اینکه ذهن روزنامه نگار را بین این دو کتاب ارزیابی کند ، او می خواست برای هر دو همزمان “بنویسد”.

من به گزارشگر دیگری در زمینه تاریخ ، کتابی از تاریخ ایران رسول جعفاریان و همچنین کتاب تاریخ ایران از زابیه الله منصوری دادم.

هر دو گزارش متن یکسان بودند و تفاوت ساختاری بین معرفی ها وجود نداشت. اگرچه آنها ساختارهای متن را مشاهده کرده بودند ، اما هیچ مشکلی در ساختار نوشته های آنها وجود نداشت. اما هیچ توجهی به روش دیگری وجود ندارد بافت این کتابها نه …

یک نتیجه عملی مهم: سپس ، “حس” و “درک” و “زندگی” دو کتاب ، خود را در متن روزنامه نگار نمی دیدند و من با متون مرده روبرو شدم.

اینجا بود که او دو نکته داشت:
اول ، می توان تمام مؤلفه های قد و قد و قامت کتاب را در انتشار تبلیغات مشاهده کرد ، اما او متن و زمینه های مختلف این دو کتاب را ندید!
وت
ثانیا ، من در اساسنامه تحریریه با عمل هنجاری بتی روبرو شدم. بن باستی ، که در متن سرچشمه گرفته بود ، در مکالمه بین ویراستار-عضو موفق نبود.

بدتر از کاهش قیمت ها و پایگاه داده ارتفاع / اخبار

سرانجام ، من به نتیجه گیری مجله رسیده ام ، تنها “قالب” متن تغییر متن است و “قلب” محتوا باقی مانده است ، و داده های پخت گزارشگر همان کاسه و کاسه است.

آیا این سؤالات در مورد بدن روزنامه نگاری کتاب است ، آنها ذهن من را دیدند که چگونه باید شناسه ها و شاخص هایی را پیدا کنم که فراتر از این ساختار نوشتن بالغ یا سخت باشد؟

از او پرسیدم:
اگر می خواهیم یک روزنامه نگاری کتاب فراتر از سایر زمینه های روزنامه نگاری باشد ، آیا این یک تقاضای بیهوده است یا یک مکان روشن و رهبر؟

سؤال دیگری از متن را باز کنید که:
آیا ساخت و بافت کتاب یکسان است که کاهش یابد و قیمت و قد آن باشد؟ یا با اطلاع رسانی و نوشتن (ری وو) فراتر از آن ، آیا بدن دیگری می تواند بداند؟

اینجا بود که فهمیدم که باید به ماهیت داده های خبری بروم. همانطور که باید به دنبال اساس کتاب فراتر از ظاهر کتاب و قیمت و ارتفاع کتاب باشیم. انگار مجبور شدم “حقیقت فراتر از متن” را پیدا کنم.

من تعجب کردم ، فراتر از این ظاهر در انتشار کتاب ، چه مناطق و اعتبار دیگری از چشمان ما دور است و متن را لذت و لذت نمی برد؟
ما دائماً با صدها گزارش کتاب روبرو هستیم که ارزش دیدن آنها را ندارند و خواندن آنها هیچ گونه جمع به دانش ما در مورد کتاب اضافه نمی کند. چون؟

فراتر از شخصیت حقوقی آژانس های خبری

بیایید به سؤال اولیه این مقاله برگردیم ، آیا گزارشگر کتاب می تواند طبیعت متفاوت و منطقه دیگری داشته باشد؟

چه روزنامه نگار کتاب روزنامه نگار برای آموزش ، شهر ، پارلمان ، محیط زیست ، فوتبال و غیره ندارد؟ و خبرنگار کتاب باید به نوشته های او نگاه کند؟ به عنوان شهر ، گزارشگر پارلمان و فوتبال نیازی به دیدن آن در بدن متن ندارد ، یا اساساً حوزه خبری وی چنین حوزه ای ندارد …

همه مناطق و نهادهای خبری دارای “حوزه اجتماعی” ، “اعتبار سازمانی” و “شخصیت حقوقی” هستند. روزنامه نگار در روزنامه نگاری خود ، این سه گانه “عزت و شخصیت” را در کار اطلاعاتی در نظر می گیرد.

اما این کتاب دارای بدن فراتر از این سه ، “شخصیت واقعی کتاب” است. از دیدگاه اجتماعی ، اگرچه این شخصیت حقوقی دارد که طرفین این شخصیت حقوقی از طریق مؤسسات مربوط به کتاب انجام می شود ، اما در رویارویی با کتاب با “شخص فراتر از شخص” روبرو هستیم. شخصیتی که در “دلبستگی خلاق با کتاب” سرچشمه می گیرد که می تواند “حس متنی” تلقی شود.

“حس متنی” چیست؟/ متن کتاب کجاست؟

“حس متنی” چیست؟ و چگونه این کلمه را در ذهن کردم. یک روز ، دکتر رسول جعفاریان من را خواند که سعدی نوشت: “معلم معنای بشریت است” و از او خواسته شد که در دید عاقلانه شیراز کمی مراقب باشد و سپس از او پرسید که وقتی سدی می گوید معلم “معنای بشریت” است ، بشریت چیست؟ و او پاسخ داد که برای درک این متن ، باید یک عزت و شخصیت را فراتر از این گزاره های مشترک توضیح و توصیف کنید.

این “حس” برای دیدن عزت و شخصیت کتاب و روزنامه نگاری کتاب است. اما باز هم ، این پرستیژ و شخصیت در متن کتاب ، که در متن کتاب در آن وجود دارد ، کجا فعال است؟

نهادها و مؤسسات فرهنگی ، اجتماعی و شهری شخصیت حقوقی آنها هستند. اما کتاب کتاب فراتر از مؤسسات حقوقی است.

اگر بپذیریم که گذشته ، این کتاب شخصیت واقعی دارد و نباید به عنوان یک پدیده جداگانه در نظر گرفته شود ، پس کتاب زنده است و شخصیت زنده ای با آن دارد. اما سایر مؤسسات اجتماعی که گزارشگران خود را دارند (محیط زیست ، پارلمان ، شهر ، آموزش و غیره) اینگونه نیستند. به نظر می رسد که مناطق جدا از معنی خالق آن وجود دارد.

خبرنگار کتاب ، به جز این روش و ظاهر ، که در حال حاضر استثناء شخصیت حقوقی است ، باید بتواند وارد منطقه دیگری و “آن” شود.مزاحم“است.

قلب متون دوره ای/ این متن “قلب” ندارد

در اینجا سوالی در مورد شخصیت واقعی کتاب چیست؟ مؤلفه ها چیست؟ و چگونه باید این شخصیت در رسانه های ما ظاهر شود و نوشتن مطبوعات؟

او یک یادداشت هشتاد با عنوان “ری ششم یونویس برای دیوان سعدی و حافظ” نوشته بود. در آنجا ، او این سؤال را داشت كه چگونه بنویسیم كه آیا ما مجبور شدیم درباره كتاب دیوان حافظ یا سعدی بنویسیم.
Rayo Yu ، یک سیلندر ، لیستی از کتاب ها است و وقتی با کتابی روبرو می شویم که لیستی ندارد ، چه سیلندر باید برویم؟ زمان و زمان؟ تاریخچه کار؟ مشکلات اثر؟ شخصیت ظاهر؟ کدام یک از اینها پادشاهی واقعی کار را توصیف می کند؟

در یک فکر دیگر ، این خبرنگار این کتاب بود که من ناگهان سخنان دکتر قساسین پور را در انتشارات سوروش به یاد آوردم و گفتند که این متن “قلب” ندارد و به دلیل اینکه قلب ندارد ، “خون” مخاطب جاری نمی شود.

“قلب” نوشتن یک روزنامه نگار کجاست؟ چگونه باید قلب رسانه ها تحت فشار قرار گیرد؟ و اینکه چگونه این قلب از کار خارج است و ما باروزنامه نگار مرده و خبرگزاری مرده“و”مرگ متن»آیا ما رو به رو هستیم؟

در آینده من در مورد اخبار و مطبوعات مرده و مرگ او خواهم نوشت.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا