ترند های روز

مارکوس

la voz -ve -ve -the -day ، در روزهای جنگ 6 روز ، و پس از آن ، از مدارها و ریل های جریان افراطی خارج شدند و سالها با برخی از چهره ها در خارج از دایره صحبت کردند. اما آیا این مکالمات نشانه تغییر بود؟

با پایان جنگ تحمیل شده ، با صدای آمریکا ، همه به نقش های اصلی خود بازگشتند و “نیاز به گفتگو” ، که شوالیه ها سرگرم کننده و سرگرمی می دانستند ، از چهره ها افتادند و همان میثاق قبلاً بین برادر جبلی و برادر ژالی بسته شده بود.

سوال اصلی مدیران بزرگترین دستگاه تبلیغاتی (از نظر تعدد شبکه و منابع انسانی) این است که آیا به گفتگو اعتقاد دارید؟ اگر فکر می کنید راه ها و راه های ایجاد سیستم عامل های گفتگو را می دانید؟ اگر می دانید چگونه این کار را انجام دهید ، آیا برنامه ای برای اجرای آن دارید؟ و شما در کل این مسیر با مشاوران خارج از حلقه خود صحبت می کنید؟ آیا شما یک کارگروه تخصصی برای آسیب شناسی ایجاد کرده اید که به روز شده است تا نتایج علمی را بر اساس آمار و حقایق بدون ترس و ترس ارائه دهد و نزدیکی آنچه را که آیین گفتگو است به شما نشان دهد.

آنچه از خارج قابل مشاهده است و خروج از آن سازمان عمومی یک نکته را نشان می دهد ، هیچ نشانه ای از نشان دادن اعتقاد به گفتگو وجود ندارد. کارهایی که در دقایقی از بحران بوجود می آید ، یک ضرورت گذرا است.

همه چیز را با یک دستورالعمل رانندگی کنید

از ماه اکتبر ، هنگامی که صدای آمریکا به پیمان جبلی و وهید جلیلی واگذار شد ، آقایان با یک دستورالعمل خاص از بین بردن تنوع و کثرت در چشم بودند. (این بدان معنا نیست که گروه های قبلی که این سازمان را در اختیار داشتند ، در سطح ملی و عمومی اداره می شدند ، اما حداقل مشاهده شد).

این دستورالعمل نه تنها با از بین بردن میهمانان برنامه ها بر اساس گفتگو اجرا شد زیرا پس از مدتی ، حتی بازیگران ، بازیگران ، سریال ها و حتی ادارات خبری این سازمان به حاشیه رانده یا ممنوع بودند. به جای این شخصیت ها ، برخی از چهره ها به تلویزیون اضافه شدند که همه آنها مطابق با فکر مردان بود. این که آیا آنها یک برنامه طنزآمیز یا یک برنامه جدی انجام داده اند ، همه خود را در یک گروه فکری تعریف می کردند. در همین حال ، او فقط یک برنامه کار متفاوتی را در “سبک” خود نوشت. برنامه “سبک” گهگاه میهمانان را در خارج از چارچوب سمعی و بصری دعوت می کرد تا سخنان ملی اقتصادی -اقتصادی را به چالش بکشند و مخاطب متقاعد شده بود که تا آخر گفتگو را دنبال کنند ، از جمله مکالمات سعید لیلاز با یاسر جابرالی ، سعید زیباکلام و … آنها خاطرنشان کردند. اما همین برنامه تحمل نشده و از روش معمول از آنتن حذف شد.

جنگ کوتاه مدت

جنگ 6 روزه دوباره نیاز گذرا خود را نشان داد و آقایان ، که تصویری واضح از آینده جنگ ندارند ، منجر به حضور چندین چهره اصلاح طلب در برنامه های خود شد. البته نکات توصیفی در مورد این مکالمات وجود دارد. به عنوان مثال ، دعوت آتالله محارانی به عنوان چهره مخالف یکی از این کلماتی است که نمی تواند به مردم و مردم فروخته شود. مهاجران گرچه سالهاست که خانه لندن بوده است. اما در هر یک از مصاحبه های خود با رسانه های خارجی و خارجی ، وی کلمه ای بر خلاف اصول حاکمیت نداشت و سرانجام با جریانهای ملی که در رسانه های ملی تحمل می شوند ، درگیری دارد. برای ماندن ، مهاجران در برخی از وقایع خود در چنین ساختاری که از هر چهره دیگری “مخالفت” تر است ، از چنین دفاعی دفاع کرده اند و به هیچ وجه نمی توان در خارج از قاب در نظر گرفت ، کاملاً در جغرافیای سیاسی ایران تعریف شده و فقط از محدوده جغرافیایی ایران خارج است.

حضwr manaشalleh شems‌alva arahn den den. ووس و … – البته ، روزنامه نگار ، شمس الوواکا نیز به دلایل ملی و شرایط جنگ مواضع دیگری را دنبال کرد و قصد نداشت دوباره کار خود را در روزهای اصلاحات آغاز کند. سایر چهره های اصلاح طلب که به تلویزیون دعوت شده بودند تقریباً یکسان بودند و صحبت می کردند. یا علی ربیعی یا الیاس حضرت یا حسام الدین آنهنا.

آیا این یک گفتگوی ملی است؟

آیین مکالمه در جنگ مستلزم این است که گروه های مختلف تحت چتر صحبت کنند و نقاط اشتراک پیدا کنند و غیره ، اما در مورد آن چیست؟ امروز ، هنگامی که حدود 7 روز از پایان جنگ تحمیل شده است ، نشانه هایی از تغییر در رویکرد سازمان صدای آمریکا وجود دارد ، آیا مردان به گفتگو اعتقاد دارند؟ جواب منفی است و علائم آشکار است.

با فرض اینکه آقایان نتیجه گرفته اند که گفتگو یک ضرورت است و شرایط گفتگو را نمی دانند ، باید تأکید کرد که گفتگو نشانگر صدای آنها در چهره های مختلف نیست. اگر فرض کنیم که “A” برابر با “B” است ، اکنون از زبان افراد مختلف به این موضوع گوش می دهیم. ما به گفتگو نرسیده ایم. در عوض ، ما این جمله را در صد بیان کرده ایم. اگر یک خانم یک حجاب در خیابان Enghelab است ، یا در آتالا محجرانی در لندن ، اگر یک مؤمن و یک حجاب در مونیخ یا محمد مهدی میرباگری در QOM باشد ، وقتی همه اینها اصرار دارند که A برابر با B است ، این یک گفت و گو نیست ، اگر کسی بتواند این امکان را پیدا کند. این گفتگو خارج از نیاز زمانی بوده و به یک مشکل تبدیل شده است. اگر این شخص بتواند با آقای میرباگری و مهاجران مسدود شود ، مکالمه ای صورت می گیرد. اگر گفتگوی چندین گروه در مورد اهمیت مشکلات ایران منعکس می شد ، از آب گرفته تا حاکمیت در صدای آمریکا و هر دیدگاهی نابود نشده است ، پس گفتگو مورد بحث قرار گرفته است.

برای سازماندهی چنین مکالمات ، قطعاً لازم است که چهره ها را بر اساس اشراف و موضوع و اختلاف نظر قرار دهیم ، یا اجازه برنامه نویسی برای همه جریانهای فکری را بدهیم و چاقوی سانسور را از گردن فکری از بین ببریم. تا زمانی که این ایده وجود داشته باشد که همه ما خوب هستیم و هر شخص دیگری فکر می کند “به همان کشورها بروید” ، هیچ گفتگو تشکیل نمی شود و شکل نمی گیرد.

اگر شوالیه ها از مسیری که آنها گفتگو را به عنوان یک نیاز ملی تعریف می کنند و می پذیرند ، حق حضور برای همه جریان ها و منتقدین (یا در چارچوب سیستم یا خارجی) را می گیرند ، می توان آینده را انتظار داشت ، در غیر این صورت سرمایه ملی ، در غیر این صورت.

*منبع: AUS

5959

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا