ترند های روز

زنانی که برای آزادی می جنگند

این برنامه به مسائلی مانند نیازهای طبقاتی، شکاف نسلی و قوانین دست و پا گیر زنان و مبارزات زنان برای دستیابی به آزادی می پردازد. اشاره دارد

در این نمایش با سه زن آشنا می شویم که یکی نورا است که فرزندانش را رها کرده تا بتواند مستقل شود و خودش را پیدا کند و دیگر عروسک نباشد. او فقط به ندای درونش گوش می داد نه نیازها و خواسته های جامعه و همسرش. او در این مدت 15 ساله توانست کتابی بنویسد و نویسنده ای مشهور شود. و به زنان این جسارت را بدهید که از خود بپرسند آیا واقعا از زندگی زناشویی خود راضی هستند؟

زن و زنانگی در عصر کتاب داستان ما توسط زن و مادر تعریف و تعریف می شود و ازدواج امری قابل ستایش است و هر که بخواهد از آن منحرف شود فردی است که مستحق سرزنش و طرد شدن است. در این داستان، همه دنبال توروالد هستند، چه آن ماری، پرستار بچه نورا، چه امی، دختر نورا. توروالد به همه اعلام کرده است که نورا مرده است و هیچ کس با این موضوع مشکلی ندارد زیرا زنی که با تعریف مادری مطابقت ندارد یک زن مرده است.

در گفتگوی نورا با آنماری، شکاف طبقاتی و نیازها را می بینیم. او هیچ یک از احساسات نورا را درک نمی کند و فکر می کند که این احمقانه است که بچه ها را رها کرده و شروع به نوشتن کند. آن ماری نماینده کسانی است که باید این کار را انجام دهند. زنی که از قوانین جامعه تبعیت می کند و فقط به دنبال امنیت و آسایش است. او خود را مدیون توروالد می داند که در این سال ها به او اجازه داده در خانه او زندگی کند و از فرزندانش مراقبت کند.

زن دوم امی است، دختری که اکنون 16 سال دارد و هیچ خاطره ای از مادرش ندارد. به او گفته می شود که مادرش مرده است و سپس متوجه می شود که او زنده است. در این کار با مجموعه الکترا کاملاً هوشمندانه برخورد شده است. امی با نورا روبرو می شود و او اعلام می کند که از دست مادرش عصبانی نیست و حاضر است در طلاق به او کمک کند. یک بار دیگر در اینجا یادآوری می کنیم که زنی که از خواسته های خود پیروی کند زن مرده است.

تنها چیزی که امی در مورد مادرش می داند صحبت های آن ماری است که البته از دیدگاه آن ماری شنیده است. او برخلاف مادرش، ازدواج را رهایی، امنیت و آسایش می‌داند.

در حالی که نورا اصلا مخالف عشق نیست، اما حرف او این است که افراد در طول زمان تغییر می کنند، بنابراین قراردادها باید دوباره تعریف شوند. همانطور که من تغییر می کنم، بقیه نیز تغییر می کنند، آیا تعهد مادام العمر و ثبات ما عادلانه است؟ در اینجا نویسنده سعی کرده است از مفاهیم شناور در زمان بگریزد و به ما یادآوری کند که هیچ چیز ثابت نمی ماند.

این به ما شهامت می دهد که از خود بپرسیم: آیا نباید همیشه خودمان را دوباره تعریف کنیم؟

* منتقد تئاتر

۲۴۵۲۴۵

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا