رذایل کوچک می درخشد! – اخبار آنلاین
این امیرحسین فتحی است که در چند قدمی ما جلوی چشمان نزدیک به 300 نفر و شاید یکی از بهترین مونولوگ های عمرش را اجرا می کند. یک ساعت پس از اولین مونولوگ او به عنوان قهرمان جهان. اکنون که ماهیت آن برای هر یک از ما آشکار شده است.
این نمایشگاه ملک است، جعبه سیاهی که حداقل 40 پله زیر سطح خیابان ملک قرار دارد. جایی که تلفن های همراه آنتن ندارند، اما کارگردان نمایش از همه می خواهد که تلفن همراه خود را بی صدا نگه دارند و فیلم نگیرند. از همه ما در حال تماشای «نیوجرسی» به کارگردانی سعید دشتی.
شاید خیلی از ما به خاطر هیجان دیدن محمد لاریان روی صحنه آمده ایم این را ببینیم. محمد لاریان خواننده محبوب گروه سوری همون پسر گوش شیرین بوشهری که ستاره شده.
من چند نقد مثبت در مورد کار خوانده ام. من در مورد ایجاد موقعیتی که توسط یک سازه فلزی ایجاد شده است تعریف و تمجیدهایی شنیده ام. منشوری مستطیل شکل که بخشی از مکان رویدادهای داستان است.
اما در واقعیت، آنچه روی صحنه اتفاق میافتد بسیار ارزشمندتر از آن چیزی است که در یک سازه فلزی خلاصه میشود. داستانی است که دیده می شود و می توان آن را در عظمت یک سازه خلاصه کرد.
مونولوگ های معرفی داستان ما را به فضای پوچ یک داستان هشدار دهنده و شاید یک شعار می کشاند…
از اولین خوانش مهتاب تجارتی; داستان حکایت درد است. تاریخچه تعصب و عصبیت. تاریخچه رذایل درونی. از این میان، هر کدام از ما، گاه در فردیت خود و گاه در سنت خود، آن را ترویج می کنیم. ما و مردانگی ما ما و تعصبات بیهوده ما. ما و رگ گردن ما چگونه ما و باورهای خرافیمان رویاهایمان را خراب می کنند. این فقط رویاهای خودمان نیست، بلکه گاهی اوقات این رذایل کوچک در زندگی افراد اصلی اطرافمان به دومینو تبدیل می شود!
آیا می دانستید که زنبورهای نر تقریباً هیچ وظیفه ای جز لقاح یک بار در سال به ملکه ندارند؟ آیا می دانید تمام بار زندگی بر دوش زنبورهای ماده است که نه تنها عسل تولید می کنند و کندو می سازند، بلکه در نتیجه تلاش مستمر خود گیاهان دیگر را گرده افشانی می کنند؟ آیا می دانستید که زنبور فقط یک بار نیش نمی زند، می تواند چندین بار نیش بزند و تا زمانی که احساس خطر کند اصلا نیش نمی زند؟ یا می دانستید که بلافاصله پس از گاز گرفتن نمی میرد بلکه به دلیل سوراخ ایجاد شده در بدن برای دفع مایعات در عرض چند ساعت می میرد؟
راستش را بخواهید میثم میرزایی در نقش کوروش قبل از خواندن فیلمنامه خیلی از این اطلاعات بی ربط اما جالب را نمی دانست، اما امروز نمی داند که فقط درباره سن صحبت می کند. مونولوگ هایی که بی شک بر جذابیت «نیوجرسی» می افزاید. و چقدر جالب است که این جزئیات بی ربط که به سبک شخصیت رابینسون کروزوئه در انیمیشن جزیره متروک بازتولید می شود، مخاطب غیر خیال پرداز را خنده و درگیر می کند، پس این گفته ها لایه ای از نقد سیاسی است! بخشی که برادران حسابرس با دقت گوش داده اند!
تفاوت تئاتر با سایر انواع نمایش در این است که تمام حواس مخاطب از جمله وقایع را در بر می گیرد.
همانقدر که صدای خش خش یک تکه کاغذ در دست کسی که در صندلی کنارتان است شما را از داستان دور می کند، در هم تنیده شدن صدا، نور و رنگ از وسایل به چهره بازیگران شما را با خود همراه می کند. .
درست زمانی که فکر می کنید تاریخ قرار است تکرار شود، نمایش زیبای نورها، موسیقی و ترکیب آنها با بازی سریع و ریتمیک دو شخصیت کوروش و سارا داستان را زنده می کند.
داستانی که برای هر کدام از ما اصلا عجیب نیست. قلب داستان، داستان «بمانی» مهرجویی است، همان «عروس آتش» اهل سینا، همان داستان «رومینای» 15 ساله گیلانی یا «مونا» 18 ساله اهوازی. که تصویر سر بریده اش تا مدت ها از خاطره ما پاک نخواهد شد.
تعداد کمی از این آزارها به خاطر تعصبات به تصاویر تلخی در صفحات تاریخ ما تبدیل شده اند. همین جا در این داستان نیوجرسی، جز در مونولوگ های امیرحسین فتحی، شهلا توکلی، همسر جهان پهلوان تختی، به سختی مجازات می شود. آیا شهلا که 47 سال زبانش را به کار گرفت و دنیا را رها کرد، به خاطر این جراحت به زبانش، تا روزی که آن را دید، از دنیا رفت؟
نیوجرسی یک نمایش عالی با اجراهای خوب و داستانی جذاب است که شما را درگیر و فکر می کند. به همه رذیلت های کوچکی که در هر یک از ما وجود دارد و اگر آن را نادیده بگیریم ما را به چه هیولایی تبدیل می کند.
محمد لاریان حتی در این ماجرای تلخ هنوز گلی شیرین دارد.
او باورپذیر و شایان ستایش است که وقتی با تمام وجودش آهنگ “خاکستری” آقای سادا را می خواند هیجان انگیزتر می شود:
وقتی خودم را فروتن می کنم و به مسلخ شما می روم
قلبم را نزن، با بدنم بجنگ.
چه خوب مریم مسعودی فر و میشم میرزایی پلیدی و پاکی را در هم آمیخته اند.
نور ماه ثروتی است که قابل تحسین است. برای تک تک ابراز احساساتشان در هر طرف صحنه. در مونولوگ های او، در حین دیالوگ ها یا بالاتر از همه، صرفاً در لحظات پایانی تمرکز مخاطب. آنجا در میان همه افراد حاضر در راهرو به چهره دختری خواب آلود خیره می شود. جایی که به جای خندیدن از روی عصبانیت، مکثی می کند، لبخندش را به لبخند دخترک می پیوندد و سپس آهسته و آرام مونولوگ تلخ پایانی اش را می گوید…
و البته امیرحسین فتحی که در نقش پسر کونسسائو می درخشد. پسر خوش شانس تیم پرتغالی که در روزهای تلخ رونالدو در یورو جام ستاره کشورش شد. امیرحسین که حالا سی ساله است، هر بار و در هر اجرا سخت تلاش می کند تا خودش را بیشتر کند. انگار تازه فهمید که امیرحسین است نه پسر حسن فتحی.
نیوجرسی از آن ساعت ها و دقایق زندگی است که بیهوده نمی گذرد و حس پشیمانی به شما دست نمی دهد.
245245