دلتنگی و قلبها پر از بهمن تنها راجابی

براساس گزارش خبرگزاری ، در تاریخ 5 سپتامبر بود که بهمن رجابی ، نوازنده و استاد پیشگام ، در سن نه سالگی در یک حمله قلبی در خانه خود گزارش شد. متوفیبشر مراسم تشییع جنازه این هنرمند جانباز روز سه شنبه ، 5 سپتامبر با گروهی از هنرمندان و نوازندگان از جمله کیهان کالور ، باباک زامانی ، مدیر دفتر موسیقی و حمید رزا نوربخشششاشام ، مدیر خانه موسیقی برگزار شد.
خاطرات مورتزا آیان از بهمن رجابی: از استخراج در جشن هنر شیراز گرفته تا پوست بوفالو هامدانی در تونباک
اولین سخنران در این مراسم طبق مجری ، دوست سابق و با مرگ و میر راجابی ، مورتزا آیان ، بود در این مراسم ، یک خاطره مشترک با راجابی گذشت و یاد و خاطره خود را یادآوری کرد. وی گفت: “من بلندگو نیستم و تنها کاری که می توانم انجام دهم بیان حافظه است.” آشنایی من با بهمن رجابی در دهه 1980 در مرکز حفظ و موسیقی آغاز شد. در آنجا ، ما در مورد تکنیک تومور و موضوعات دیگر گفت و گو زیادی داشتیم و مجبور شدیم یک کاست دو روزه درست کنیم. به یاد می آورم که مدتی بعد برای جشن دیگری از هنر شیراز آماده شدیم. قبل از رفتن به شیراز ، بهمن گفت پوست شکسته است و من گفتم که برای تغییر آن به فرهاد دلشاد می رویم. وقتی وارد شدیم ، دیدیم که نقشه برفی فرهاد خوب است. وقتی رسیدیم ، فرهاد در حال نقاشی این سه نفر بود و به هیچ وجه سرش را بالا نمی برد. من گفتم که بهمن شکسته شد و فرهاد گفت که این کار را در آن گوشه ، سه ، چهار روز انجام می دهد. در همان زمان ، من به فراد در زیر برف اتومبیل خود گفتم و فرهاد گفت که مهم نیست ، او پول خود را از اولین مشتری دریافت می کند. “
آیان ادامه داد: “ما مقبره را ترک کردیم و رفتیم.” بهمن شگفت زده شد و گفت: “وای ، مرد به این معنی است که ما مجبور شدیم جریمه را بپردازیم؟ خلاصه فرهاد چند روز بعد تونباک را آماده کرد و برای جشن هنر به شیراز رفت. فوریه و من مجبور شدیم یک جهیزیه دو روزه در آنجا داشته باشیم و بهمن و رضا شفییان برنامه مشابهی داشتند. اما شب قبل از کنسرت ، آنها اعلام کردند که زمان من دو و -a -half حذف شده است. می پرسیم چرا؟ آنها گفتند که از بالا گفتند! بهمن علی رغم ناراحتی این امر ، با رضا شفییان صحنه را به صحنه برد. عملکرد به گونه ای بود که فوریه اول باید آغاز می شد و سپس دعا می کرد. سکوت دعا در ابتدای اجرا ، اما آنقدر زمان بود که او او را نگران کرد. بعداً ، هنگامی که ما به حیاط هافیزیه رفتیم و گفتیم رضا ، گفتیم ، رضا گفت که مردم زنده هستند و بهمن چیزی می گوید. وقتی بهمن آمد ، شما از من پرسیدید ، آیا چاقو دارید؟ گفتم چرا؟ او گفت این پوست در قبر من چیست. من به یاد آوردم که فرهاد یک بار همین کار را کرد و به من گفت که او پوست بوفالو همدانی را روی برچسب دارد. پوستی که بعداً کشف کردم پوست یک شتر بود و دوباره بهمن گفتم که دوباره آن را تغییر دهد. ”
در مراسم تشییع جنازه من و خوشحال باشید که خوشحال هستم
علی اکبر هانتر ، سخنران دیگری در این مراسم ، در یک سخنرانی کوتاه گفت: “من متأسفم که این دوست عزیز را دوباره قبل از مرگ دیدم ، در حالی که قلب من بود. بهمن رجابی نیازی به صحبت در مورد آن مرکز حفظ و موسیقی ندارد.
وی ادامه داد: “همانطور که مولوی می گوید ، وقتی جهان را ترک می کنیم ، گویا ما به دیگری شکمی بوده ایم ، اما ما نمی دانیم کجا.” هیچ کس نمی داند چه اتفاقی می افتد و این جهان به کجا می رود. به جای همه افراد اینجا ، من می خواهم 1 ، 2 یا 3 را بیاورم و همه آنها برای خودشان بازی می کردند. اگر من ویولن ویولن را بازی می کنم. هنگامی که هابیل علی علیف درگذشت ، من به علی مرادخانی گفتم که می خواهد این کار را انجام دهد ، و کمانچزان در مراسمی شرکت کرد که همسرش گفت چنین مراسمی حتی در باکو برگزار نشده است. هیچ کس نمی تواند این شادی از رفتن به دنیای دیگری را لغو کند. من برای برادرم در لورستان به فروشگاه سیاه رسیدم و همه چیز آواز می خواند. “این باید باشد ، هنگامی که ما هم به موسیقی و هم به موسیقی وابسته هستیم ، در کشور ما توسعه یافته است.”
شکارچی در پایان گفت: “کتاب های بهمن بهترین شواهد در مورد آنچه او می خواست و انجام داده است.”
جسد بهمن رجابی با صدای “سواران امید” به جلوی خانه هنرمندان منتقل شد.
افراد غیرمسئولانه در اطراف بهمن رجابی می خواستند از او و دیگران فاصله بگیرند.
مجری این مراسم گفت که ارکستر سازمان ملل سالها پیش توسط پیمان سلطانیت تأسیس شده است و بهمن رجابی یک ارکستر مجرد بود.
Peyman of Sostani در سخنرانی گفت: “بهمن رجابی یک انسان بود. در مورد او تعداد زیادی صحبت شده است ، اما دیدگاه او از جامعه و زمینه فرهنگ و موسیقی اغراق آمیز شده است و بارها و بارها نظریه های اشتباه را نسبت داده است.”
وی ادامه داد: “با این حال ، او در شرایط آسیب دیده هیجان زده بود ، گاهی اوقات لحظاتی وجود داشت که باعث می شد من سوء تفاهم را انجام دهم.” من تلاش زیادی کردم تا تلاطم بین او و حسین آلیزاده و پلویز مشتیان را از بین ببرد. متأسفانه ، با این حال ، مشكاتیان درگذشت ، و در مورد آلیزاده ، اگرچه من سعی كردم دوباره همکاری كنم ، اما افراد ناكام و غیرمسئولانه باعث مسافتی شدند. با این حال ، من بارها از زبان رجابی که دوستانش گم شده اند ، از جمله مشکاتیان و آلیزاده گوش کرده ام و همین را به زبان مشکاتیان و آلیزاده که برای رجابی مفقود شده بودند ، شنیدم. “امیدوارم که به افراد غیرمسئولانه اجازه ندهیم که از آنها فاصله بگیرند.”
برخی از کلمات وجود دارد که من نمی توانم بگویم
مصطفی محرامی ، دانشجوی و همراه با بهمن رجابی ، سخنران نهایی این مراسم بود. وی گفت: “من بیشتر از درس Tonbak ، درس و درس وفاداری آموختم.” او معتقد بود که ریشه های هر شخص از تفکر او ناشی می شود و در آخرین دقایق زندگی خود به نظر وی پایبند است. میراث راجابی راهی برای باز کردن دانش آموزانش و آنچه زیباتر از حفظ این مسیر نوری است ، است. قلب من پر از تنهایی رجابی است. من می دانم چه اتفاقی برای او افتاده است ، اما او اینجا نیست. امیدوارم همیشه سالم باشید. معلم عزیز ما ، بهمن رجابی را به خاطر بسپارید. “
جسد بهمن رجابی به درخواست پسرش باباک رجابی به درخواست پسرش باباک رجابی به بهشت زاهرا منتقل شد.
۵۹۲۴۲