ترند های روز

داستان Alireza Eftekhari و Delkash: در جلد مجله به من بگویید

Alireza Eftekhari ، خواننده برجسته ، پنجمین مهمان برنامه “کلاس” چهارشنبه شب با Mojdeh Lavasani در تلویزیون اینترنتی بود.

طبق دوره ایران ، آنچه در زیر می آید خلاصه ای از مصاحبه فارشاد شیرزادی با تلویزیون همشاهری است.

ما از رادیو از برنامه گل گوش می دهیم

Alireza Eftekhari گفت: “من می خواهم” ، من می خواهم “کلاس اول” خود را مجذوب خود کنم و بگویم که به عرف موسیقی ، من از ابتدای موسیقی کمی هستم. وی گفت: “دوستان دیگری نیز وجود داشتند که ممکن است امکان پذیر نبودند.” خوب ، بسیاری از افراد در کودکی رادیو نداشتند ، اما ما برنامه گل را گوش می دادیم و گوش می دادیم. دوستداران موسیقی یک ساعت منتظر بودند تا به برنامه گل گوش دهند.

اما جالب است بدانید که در کودکی احساس وجود دارد و برای من پیش آمد که روزی می توانم بخوانم و خواننده شوم. در نه سالگی ، صدای من به دلیل بزرگسالی دو برابر شد. نوجوانان باید بدانند که صدا باید مانند اسب شورشی اهلی شود و البته صدای آنها می تواند دو برابر شود. اشک ریختم و به خانه برگشتم تا اینکه یک روز صدایم را پیدا کردم و باز شدم. اولین معلم من تاج اصفهانی بود. حتی وقتی گفتند که Eftekhari دانش آموز است ، او گفت نه! دوست من!

اما از نظر حرفه ای ، ترانه هایی که ما انقلابی و دارای مجوز ضبط کردیم و با معلم بوستان در اشعار مولوی ، هافز و سعدی کار می کردند ، حرفه ای سازی من بودند. من همچنین دو صفحه داشتم ، شعر ، ترکیب و ترتیب متعلق به خودم بود ، اما گیج شدم که همه باید کار خود را انجام دهند. شاعر ، شعر ، ترانه سرا و خواننده. امروز ، همه چیز به تجربه خود شما نیاز دارد. به این ترتیب ، کار خوب و حرفه ای است. امروز می توانم به شما بگویم که بعد از 5 سال ، من یک شعر اشرافی و یک آهنگ دارم. “

چند میلیون میلیون فروخته شده است؟

Alireza Eftekhari گفت: “این آلبوم 2 میلیون نفر را به فروش رسانده است. عمیق ترین آنها به دست خواهد آمد.

او در مورد افتخار چه گفت؟

او آلبوم “Master Ready” را به یاد آورد: “روزی به آهنگساز گفتم كه می خواهم این قطعات را تهیه كنم و گفتم كه خودم این كار را می كنم ، شما فقط آن را می خوانم. به هر حال ، ما یك روز به خانه خانم دلش رفتیم.

یکی گفت که او در همان پارلمان است. خانم دلکاش نزد من آمد و با آرامش فریاد زد و گفت: “آیا ایفاهان این کار را کرد؟” این آلبوم به اروپا رفت. خوشحالم که خانم دلش را به سرزمین عجیب و غریب بردم و کار خود را در آنجا انجام دادم.

او بعداً گفت که می خواهد در من و شما در مجله باشد ، و من گفتم که معلم نمی تواند! “امروز ، البته ، فضای باز است و با آن روز قابل مقایسه نیست. به هر حال ، امیدوارم که آنها در هر کجا که باشند خوب و خوشحال باشند. من یک شخصیت تحصیل کرده پیدا کردم. در زمان آقای Mohajerani ، این آلبوم نیز دارای مجوز بود. خدا را شکر که من سابقه و برنامه درسی خوبی دارم.”

اگر عشق شما گناه است … / قرار بود قرعه کشی را قطع کند

وی گفت: “آنها برای قرعه کشی شعر می نوشتند و من مشغول خواندن آنها بودم.” همچنین شخصیت بالایی داشت. در همین حال ، او به سمت شمال حرکت کرد و به جاده سقوط کرد و آن حادثه ناگوار برای او اتفاق افتاد. کار با هر یک از کلمات برای یک نفر بسیار دشوار است. کایزر آن شخصیت را داشت. تا به امروز ، من حدود 5 آهنگ از آهنگ های او را خوانده ام تا اینکه بعداً با من تماس بگیرید “با من تماس بگیرید” و … استاد سوهیل محمودی برای من آماده شده است. “

کاری که گل را انجام داد

در پاسخ به این سؤال ، آیا بعد از دویدن چیزی پشیمان بودید؟ او گفت: “هر کاری که من تاسف کردم!”

من همچنین با استاد زولسون کار کردم. بداهه نوازی بود. من به معلم گفتم که می خواهم نوارها را برای شما تکمیل کنم ، اما این بداهه نوازی نیست. به هر حال ، او پرتاب و به ثمر رسید. کارهایی وجود داشت که ما با معلم انجام می دادیم و به عنوان مثال ، من می گفتم که گرسنه هستیم ، به پایان رسیدیم و به صبحانه رفتیم.

در مورد خاطره معلم ، ما این کار را با معلم تاجیدی انجام می دهیم ، و یک روز به معلم گفتم که آقای کاسی در اینجا است ، آنها گفتند که نام کار باید “به یاد داشته باشید”. این پرونده نام آلبومی را که می خواستم ساخت.

من پروفسور اسد زاده را شنیدم که گفت من فیلمی ساخته ام که گل های زیادی نداشته است و یکی با یک رها کردن ارزان خریداری شده و سپس “گنج قرون” خوانده می شود. خوب ، به یاد دارم که شرکت ها برای توزیع و توزیع آلبوم به یادآوری معلم رسیدند و یک شرکت شیراز آن را پذیرفت و آن را فروخت و خوب فروخت. “

من عاشق صدای گل آلود چاووشی هستم

وی ادامه داد: “من به گوش دادن خود گوش می دهم.” خوانندگان ایرانی هنوز برای من یا خانم پاریسا زیبا هستند. همچنین کار خانم سیما بینا. یا من عاشق صدای Mohsen Chavoshi هستم. “

و او تأکید کرد: “امروز ، من از همه کسانی که قطعات خود را خوانده اند عذرخواهی می کنم.” من نمی توانم آنها را پیدا کنم ، و فقط خانم دلش در دسترس بود. “

نبرد نبرد نظپارد

وی گفت: “یک هنرمند باید درد را بداند و از تنگناها و طوفان ها عبور کرده است.” خوب پروردگار من کار من نیست. اگر درد دارید ، می توانید قلب همه را هنگام صحبت از سالن به دست آورید. در غیر این صورت ، هنر همان کاری است که انجام نمی شود ، شهرت ، شعر و شعر. هنرمند درد شنیده می شود و خریدار شنیده می شود.

من از دوستان و جوانان عزیز می خواهم که سعی کنند با نیاز مادی به موسیقی نگاه نکنند. آنها نباید بگویند که ما می خواهیم موسیقی را غنی کنیم. اگر چنین است ، آنها دو آهنگ می خوانند و می توانند دریافت کنند ، اما سپس مردم را در خیابان می فروشند و دیگر نمی توانید ببینید. من یک سبیل سوزان را برای آن افراد می کشم! “

شما که قوی تر بودید من یاد گرفتم!

Efftekhari گفت: “وقتی وارد تهران شدم ، می توانم به هتل بروم.” من می توانم این کار را انجام دهم ، اما به مدت پنج سال او نگفت که یک شب او میهمان ما بود و در اینجا خواند. به طور کلی ، من به استودیو ، لئو و کسانی که دوست دارند می توانند کار من را دنبال کنند. از اولین باری که به تهران آمدم ، ترجیح می دادم اگر شب پول نداشتم ، در خیابان ها قدم بزنم ، صبح که حمام به حمام باز شد و سپس به اصفهان بازگشت ، و در آنجا ، اگر کسی گفت چه اتفاقی افتاده است ، من واقعاً برخی از موسیقی را گفتم. یعنی وقتی در رختخواب تنگ او خواب بودم ، او مشغول کار و یادگیری بود. “من امروز می توانم ملودی را به خاطر بسپارم و این هوش را دارم.”

بعداً مشخص است که احمدی نژاد و آنچه او انجام داد / من ناراحت هستم

وی در مورد مصیبت هایی که در سالهای اخیر به زندگی شخصی وی رسیده است گفت و افزود: “آیا به شما گفتید ؛ من بدی انجام دادم؟ من کار بدی انجام دادم؟ وقتی یکی از ترانه هایم را ضبط می کردم ، دیدم که آقای احمدی نژاد تحت تأثیر قرار گرفته است و یک حوله کاغذی را برداشت و چشمانم را تمیز کرد.

درباره احمدی نژاد ، البته ، باید بعداً مورد قضاوت قرار گیرد. کسانی که شخصیت پیچیده ای دارند باید سالها بروند تا آنچه را که انجام داده اند کشف کنند. اما من از آنها ناراحت هستم. وقتی من دچار مشکل شدم ، او می توانست به من کمک کند. من و خانواده ام حتی در امان نیستیم. من از آنها بسیار خوشحالم و نمی دانم قدرت نیاز به برخی افراد چیست.

ما یک گروه بودیم. من فکر می کنم آنها وقتی نتوانستند کاری با ما انجام دهند. من یک ادای احترام کوچک دادم. من حتی جارو برقی جارو را بوسیدم. همه من را می شناسند. من هم در کلاس نیستم. برخی دیگر انتظار داشتند که وقتی احمدی نژاد تحت تأثیر ترکیب آقای خوشدل قرار گرفت ، آیا آب روی او ریخته بود؟

در آن زمان کسی جدا از خودش در آسانسور با من سر و کار داشت. من چه کار می کنم؟ خودتان آن شخص را قرار دهید! من در آن زمان بسیار افسرده بودم ، اما در همان زمان می دانستم که کار نامناسب انجام نداده ام. من فقط احترام متقابل را نشان دادم. سوهرواردی به سعدی می گوید: “بدبین نباشید و بدبین باشید!” امروز از شما می پرسم که آیا کسی غرور و افتخار برای کار یا چیز دیگری دیده است. اگر آنها بگویند ، من دیگر آن را نمی خوانم. آیا موسیقی به من خانه و زندگی داد؟ البته نه! عشق من از 2 ، 2 سال بود و خدا را شکر که من موفق شدم و به آرزوی خودم رسیدم. زندگی دارای فراز و نشیب های مشابه است. “

موسیقی رپ محترم؟

وی در مورد عدم کار این روزها گفت: “هیچ کس در حال خرید سی دی نیست.” آهنگی که ما خواندیم پس از بیرون کشیدن پا از استودیو در فضای مجازی منتشر می شود. من به دنبال یافتن علایق جوانترین نسل هستم. دنبال کنید و به آنها بیاموزید که چگونه آنها را موسیقی معتبر بدانند و به آنها آموزش دهند. گفته مشهور همه چیز از دوره قاجار تا این روش نیست ، ما همه چیز را تکرار خواهیم کرد. ما باید ببینیم که مرد جوان امروز چه می خواهد و البته او خوشبختی را که می دانم می خواهد.

من یک شب شاد را در Tayiko شما خواندم. همانطور که Tayikos می گویند فردا آنها در رسانه خود نوشتند ، یک افتخار دلپذیر را بخوانید! خواندن شاد خوب ؛ و گروهی که قبل از ما می خواند ، آن را نمی خواند! من هیچ مشکلی در موسیقی رپ ندارم ، اما شعر او باید به گونه ای باشد که یکی از شاعران استخوان های معاصر می تواند به جای مزخرف آن را امضا کند. ما می توانیم گلستان سعدی را ارائه دهیم و جوانان مانند این را بخوانیم. این مانند کسی نیست که عتیقه های اصفهان را خراب کند و به او بگوید چه کاری انجام می دهید و او می گوید که من موزائیک می خواهم! “

کودکان معلول باید با آب گل رز / فرشتگان انگشت شست شوند

وی گفت: “فرزندان لس آنجلس خدا هستند.” من هرگز این کار را نکردم مرجان امروز 5 ساله است. چند روز پیش می خواستم کف خانه را که چوب است تعمیر کنم. او نیامد و من به او زنگ زدم و گفتم شما باید به مرجان من پاسخ دهید. این کودک معلول باید از بوی سایر رنگ ها و مصیبت ها پشتیبانی کند. مرجان فرزند دوم من است.

سال 2 ، در اوایل انقلاب ، وسیله ای که لازم نیست وجود داشته باشد و مغز این کودک تحت فشار قرار گرفت. من فکر می کنم این بچه ها نعمت هستند. آنها باید با آب گلاب بشویید. مادرش همه چیز را برای او انجام می دهد. استخوان های او به عنوان یک درخت مو نازک است ، اما تمام خانواده از ابتدا سینه داشتند. خدا را شکر می کنم که اگر این خرد او بود ، خدا به ما رحمت می کرد. اگر من 1 یا 2 نفر از این کودکان داشتم ، مهم نبود. “شاید اگر اینگونه نبود ، من به زندگی خود بدهی ندارم تا احساس خود را به شکل شعر بیان کنم.”

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا