حادثه خونین در تهران قتل دلخراش پسر 11 ساله پس از آدم ربایی و تجاوز جنسی
ایران نوشت: 2 سال پیش زن و مردی هراسان به پلیس کرج رفتند و پسر 11 ساله خود به نام باربد را مفقود کردند.
زن جوان در حالی که بسیار گریه می کرد گفت: پسرم در کوچه و جلوی خانه ما در محله چهارباغ با دوستانش بازی می کرد که ناگهان ناپدید شد و همه جا را جستجو کرده ایم اما خبری از من نیست. فرزند پسر.” باربد را با خود برده است.
این شکایت به دنبال افشای راز ناپدید شدن این نوجوان و همچنین شناسایی مردی بود که دوستانش مدعی بودند با او رفته اند.
اما اطلاعاتی که دوستان باربد به پلیس دادند نتوانست ماموران را به نتیجه مطلوب برساند.
تقریبا یک ماه از ناپدید شدن این نوجوان می گذشت که مردی با پلیس تماس گرفت و راز جنایت را فاش کرد.
افشای راز جنایت توسط تاجر
این مرد گفت: من صاحب یک سوپرمارکت در محله چهارباغ هستم. یکی از دوستانم به نام حمید که اغلب به مغازه ام می آید ساعتی پیش به سراغم آمد و حرف های عجیبی به من زد. حمید که گاهی رفتارهای عجیبی از خود نشان می دهد، گفت: چندی پیش نوجوانی را ربود و پس از آزار و اذیت او، او را خفه کرد.
با اطلاعاتی که این مرد به مأموران داد، حمید 25 ساله با اعتراف به آزار و اذیت باربد و قتل وی ردیابی و دستگیر شد.
کشف جسد در کویرهای کرج
با نشانی هایی که حمید به ماموران داد، بقایای جسد در بیابان های خارج از کرج کشف شد. اما کارشناسان پزشکی قانونی اعلام کردند که علت مرگ به دلیل فساد و تجزیه جسد مشخص نیست، اما ظاهراً این نوجوان بر اثر خفگی جان خود را از دست داده است. بدین ترتیب برای حمید کیفرخواست صادر و پرونده وی به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد.
در دادگاه
در ابتدای جلسه پدر و مادر باربد خواستار اشد مجازات شدند. گفتند حاضر نیستند به هر قیمتی ببخشند و می خواهند از حمید انتقام بگیرند.
بنابراین حمید مقابل قضات قرار گرفت و 2 اتهام آنها را پذیرفت. گفت: باربد را برای اولین بار آن روز دیدم که جلوی خانه اش بازی می کرد. به بهانه خرید غذا از او خواستم با من بیاید. او با من آمد و او را به بیابان های چهارباغ بردم. من که اسیر وسوسه های بد شده بودم، او را آزار دادم، اما او مدام فریاد می زد و می گفت اگر مادرش بفهمد با او دعوا می کند. آنقدر فریاد زد که ترسیدم او را خفه کردم و جسدش را در بیابان رها کردم و به خانه آمدم.
وی ادامه داد: مدتی بعد ماجرا را برای یکی از دوستانم تعریف کردم که پلیس را در جریان گذاشت و همان روز در منزل پدرم دستگیر شدم. من اشتباهم را قبول دارم اما باور کنید من ناخواسته مرتکب این جنایات شدم. من سالهاست که از بیماری روانی رنج میبرم. مدتی بود که داروهایم را به دلیل بی پولی مصرف نکرده بودم، بنابراین کنترلی روی رفتارم نداشتم.
در پایان این جلسه قضات دادگاه وی را به کمیسیون پزشکی قانونی معرفی کردند تا کارشناسان در مورد سلامت روان وی اظهار نظر کنند. با این اظهار نظر قضات دادگاه رای پرونده را صادر می کنند.