جلال آل احمد؛ روایتی از طغیان یک نویسنده و شکست او

فرارو- جلال آل احمد از نویسندگان مهم نیمه نخست قرن گذشته به شمار می‌رود. علارغم عمر کوتاه جلال، آثار زیادی از او به جا مانده است.

به گزارش فرارو، نام جلال آل احمد با فرازونشیب‌های بسیاری گرده خورده است. در بین نویسندگان معاصر ایران، کمتر کسی را می‌توان یافت که تا این حد به شخصیتی جنجالی بدل شده باشد.

روایتی از طغیان یک نویسنده و شکست او

جلال در 11 آذر 1302 در تهران متولد شد. علارغم زندگی و پرورش در خانواده‌ای مذهبی -و باوجوداینکه تحصیلاتش را با دروس حوزوی آغاز کرده بود- ترجیح داد تا مسیر دیگری را برای زندگی انتخاب کند. همین مسئله باعث شد تا پدر جلال که از روحانیون مطرح زمانه‌اش بود، او را مورد خشم قرار بدهد. جلال که برای تحصیلِ طلبگی به نجف رفته بود، با آشنایی با نگرش مارکسیستی به ایران برگشت و به عضویت حزب توده درآمد. این مسئله باعث شد تا به‌کلی مسیر جلال و پدرش از یکدیگر جدا بشود.

آل احمد که حالا از خانواده نیز بریده بود، برای ادامه تحصیل به دانشگاه رفت تا به تحصیل در رشته ادبیات بپردازد. شروع تحصیل در دانشگاه، به‌نوعی برای آل احمد با عضویت در گروه‌های روشن‌فکری زمانه‌اش مقارن شد و همین مسئله او را هرچه بیشتر از آرزوهایی که پدرش برایش داشت دور کرد. حالا آل احمدی جوانی بود که کت‌وشلوار می‌پوشید و کتاب‌هایی می‌خواند که تا پیش‌از آن شرک‌آمیز تلقی‌شان می‌کرد.

رفته‌رفته، قلمش را نیز به دست گرفت و در سال 1324، اولین مجموعه داستانش را با نام «دید و بازدید» منتشر کرد. با انتشار همین مجموعه، نام جلال آل احمد، بیشتر از همیشه روی زبان‌ها افتاد و تاثیر او بر بخشی از جریانات روشن‌فکری زمانه افزایش یافت. فعالیت‌های جلال اما تنها به نوشتن داستان محدود نشد. او علاوه‌بر نوشتن داستان و مقاله و همچنین اشتغال به کار ترجمه، تبدیل به یکی از چهره‌های سیاسی مطرح زمانه نیز شد.

با ازدواج جلال و سیمین دانشور، آل احمد دوست و منتقدی داشت که علاوه‌بر اینکه همسر او بود، وی را در مسیر بهتر شدن هدایت می‌کرد؛ صدالبته که پدر جلال با ازدواج او و سیمین مخالف بود و این ازدواج حکم میخی را داشت که بر تابوت روابط خانوادگی آل احمد کوبیده می‌شد.

آل احمد در ادامه چند کتاب دیگر نیز منتشر کرد و در همین اثنا، از عضویت در حزب توده انصراف داد. بااین‌حال، با داغ شدن بحث ملی شدن صنعت نفت، این بار به جبهه ملی پیوست و مصدق را در مسیری که در پیش گرفته بود یاری کرد. جلال که از سران حزب توده دل‌چرکین بود و آن‌ها را وابسته به روسیه می‌دانست، تصمیم گرفت تا در کنار خلیل ملکی قرار گرفته و به عضویت «نیروی سوم» درآید.

باهمه‌این‌ها، روزگار با جلال و یارانش موافق نبود و خیلی زود اکثر احزابی که جلال به عضویت آن‌ها درآمده بود، منحل یا سرنگون شدند. ازاین‌رو، آل احمد تصمیم گرفت تا برای مدتی از عالم سیاست دوری کند؛ رفت و شروع کرد به نوشتن داستان. داستان‌های «سرگذشت کندوها» و «مدیر مدرسه» ازجمله آثاری هستند که او در این دوران به چاپ رساند.

بااین‌حال، حواشی زندگی جلال تمامی نداشتند. با مرگ غلامرضا تختی و صمد بهرنگی، بار دیگر نام جلال آل احمد سر زبان‌ها افتاد. آل احمد کسی بود که شایعه به قتل رسیدن تختی به دست ساواک را منتشر کرده بود و زمانی که مشخص شد که این ادعا حقیقت نداشته، اعتماد بخشی از مردم از وی سلب شد. در ادامه نیز با منتشر کردن کتاب غرب‌زدگی، تعداد زیادی از روشن‌فکران زمانه به صلاحیت علمی وی حمله برده و به این شکل، وضعیت جلال از این منظر نیز متزلزل گشت.

جلال آل احمد علاوه‌بر اینکه از خانواده طرد شد، در نهایت چهره ای را که در بین روشن‌فکران زمانه داشت هم دستخوش تغییر شد؛ علاوه‌بر این فعالیت‌های سیاسی وی نیز راه به جایی نبردند و همه این‌ها جلال را به انزوا کشاند.

در نهایت، آل احمد در 18 شهریور 1348 در 45سالگی درگذشت. او درحالی‌که برای دور شدن از حواشی پیش‌آمده به گیلان سفر کرده بود، به‌ناگاه درگذشت. در ابتدا شایعه‌ای مبنی‌بر دست داشتن ساواک در مرگ او مطرح شد، اما این شایعات با نفی صریح سیمین دانشور، از بین رفتند.

حمیدرضا ریحانی

دیدگاهتان را بنویسید