ترند های روز

تلویزیون بعد از 5 سال پولم را نداد/خانه و ماشینم را فروختم به عوامل پول دادم/ طلبکاران خانه ام را آتش زدند

مهسا بهادری: این داستان یک فصل طولانی دارد، تاریخ تلویزیون بدون تسویه حساب با تهیه کنندگان. روند کار به این صورت است که تهیه کننده، کارگردان و بازیگر دور هم جمع می شوند، یک کار را انجام می دهند، بعد تلویزیونی که باید به آنها پول بدهد این کار را نمی کند یا فقط بخشی از پول را می دهد، سپس عوامل اعتراض می کنند. او پاسخ می دهد، به خواب می رود و این داستان دوباره تکرار می شود.

امروز بود که رضا گمرکی تهیه کننده و پیشکسوت تلویزیون یادداشتی با عنوان “این دانشگاه بود؟” فارسیرو تهیه کرده و در بخشی از این یادداشت نوشته است که تلویزیون پنج سال است که به محسن شایانفر پول نداده است. برای پیگیری این ماجرا به سراغ این تهیه کننده رفتیم که قلبش پر از خونریزی بود که در ادامه خواهید خواند.

یادداشت آقای گمرکی را خواندم، با توجه به اینکه 5 سال از ساخت سریال حکایتای کمال می گذرد، تایید می کنید که هنوز دستمزد دریافت نکرده اید؟

در اسفند 1394 سیما فیلم من را به کاری دعوت کرد که 6 ماه پیش تولید آن ناموفق بود. سریالی به نام «هکایثی کمال» که تهیه کننده قبلی بعد از ۶ ماه مسئولیت آن را سلب کرده بود و حتی ۷۰۰ میلیون از هزینه اولیه آن را صرف کارهای اداری کرده بود اما نتیجه ای نداشت. مدیر وقت آن مکان آقای صبا از من دعوت کرد و به من گفت تو همیشه موفق بوده ای، وقتی سریال پادشاهی را در 110 روز برای تلویزیون ساختی و پرفروش شد، این مکان هم به انرژی تو نیاز دارد. گفتم می خواهم در یک فیلم کار کنم اما وقتی از من خواستند بالاخره قبول کردم و گفتم یا علی. بعد دیدم که خیلی ضعیف نوشته شده و بر اساس داستان های 20 دقیقه ای و میانبرهای کودک و نوجوان یا عناصر طنز بسیار سطحی نوشته شده است. من همه آن افراد را رها کردم و دوباره شروع کردم، داستان ها را 45 دقیقه ساختم و نویسندگان باتجربه را آوردم. بعد دیدم همه چیز داخل خانه می گذرد و 20 دقیقه دیالوگ در یک اتاق هیچ اثری جز حالت تهوع آور برای بیننده ندارد. آنها به من قول دادند که هر کاری برای ارتقای این اثر انجام دهم و از امضای قرارداد موقتی که بعداً اصلاح خواهد شد تردیدی ندارم. من 5 تا 6 هزار متر در شهر سینمایی که زمین خالی بود گرفتم و محله کمال را از صفر تا صد ساختم، 17 کوچه، مسجد و چیزهای دیگر ساختم که رقم بسیار بالایی بود.

یادت هست چقدر هزینه شد؟

در آن زمان 3.5 میلیارد از جیب خودم خرج کردم در حالی که سیما فیلم در زمان ساخت به 800 تا 900 میلیون تومان نمی رسید و کم کم هزینه را در اقساط 50 میلیون و 20 میلیون و 100 میلیونی پرداخت کردند. . منتها گفتیم با اعتمادی که به تلویزیون داریم بعداً در اصلاحیه اصلاح می شود. در عین حال در 6 ماه و 24 ساعت شبانه روز یک نفر را انتخاب می کنیم. این شهر در حال حاضر موجود است و سریال های پلتفرمی مانند «جیران»، «خاتون» و … در این شهر فیلمبرداری شده است. ما از 12 آگوست 2017 کار را شروع کردیم و در پایان مارس 2018 آن را به پایان رساندیم، اما هر چقدر دویدیم و هزینه کردیم، هیچکس اصلاحیه ای به ما نداد و هزینه اولیه کمی را که ذکر کردند به ما دادند و در نهایت با یک اصلاحیه، در 30 درصد اضافی آنها هزینه های ما را قبول کردند که ما گفتیم این اتفاق نمی افتد.

یعنی 30 درصد از 3.5 میلیارد را پرداخت کردند؟

نه، گفتند به نظر ما یک میلیارد تومان می ارزد. “از نظر ما” به چه معناست؟ وقتی مدارک موجود باشد. آنها عموما طفره می رفتند و می گفتند ما آمادگی این را نداریم که هزینه ها تا این حد افزایش یابد. آنها داستان های 20 دقیقه ای فیلمنامه نویس بازنشسته تلویزیون هستند. یعنی میرکیانی می خواست در رکود کار کند. به هر حال کار بزرگ شد، بازیگران زیادی آوردیم، کار متنوع و جذاب شد، اما از اسفند ماه دیگر رنگ پول را ندیدیم. موزیک، صدا، افکت و… را خودم ساختم با تلاش آقای جعفری جعفری که پسندیدند. کار را برای پخش به شبکه دو تحویل دادیم. پخش شد و همه از آن لذت بردند. از آن تاریخ مدام دنبال مابقی پولمان بودیم اما فقط بخشی از مطالبات اعضای کار را دادند و حتی کار خوبی هم به ما ندادند. گویی وارد خط قرمزی شده ایم که نباید وارد می شدیم و گویی متر و استانداردهایی را که نباید می داشتیم شکسته ایم.

مثل اینکه باید چند تا سفره می بردیم و نگرفتیم. نقل و انتقالات نیز رخ داد. قرار شد دکتر کرمی عزیز که آنجا بودند کار ما را درست کنند. وقتی رفت مردی به نام رمضان نژاد آمد که یک سال از ما مراقبت کرد و حتی ما را به اتاقش راه نداد.

در ضمن کسی به شما جواب نداد؟

نه بالاخره سکته کردم سه سال پیش دقیقا 29 شهریور سکته کردم و 20 روز در بیمارستان بودم و بعد که مرخص شدم گفتم ارزشش را ندارد. اما الان متوجه شدم با توجه به اینکه به ما قول داده بودند که فاز دوم آن در دهه 1400 همراه ما باشد، نه تنها پول ما را ندادند، بلکه پیش تولید را با شخص دیگری شروع کردند. خوب، این رسانه است. اما اینکه همه عوامل آن کار توسط تهیه کننده جدید از تدارکات گرفته تا عوامل تصویر و صدا، بازیگران و… در کنار هم قرار گرفته اند، انگار من موتور محرکه این کار هستم که عجیب

در واقع آنها فاز دوم را دقیقاً با همان عوامل شما پشت سر می گذارند و شما فقط در تیم حضور ندارید؟

دقیقا

حتی شخصیت کمال هم همین بازیگره؟

بله، با همین نام و نویسندگی و همان بازیگر از دو جلسه نمایش ما. یعنی دقیقا با همین ترکیب. واقعیت این است که بازیگران یک ماه است که با من تماس می گیرند و از من اجازه می گیرند. گفتم باشه به هر حال کار میکنه ولی چون هنوز پولم رو تسویه نکردن دنبال فاز دو میگردن واقعا عجیبه!

این داستان 110 قسمت داشت. به خاطر 110 قسمتش، قبول کردم 3-4 میلیارد خرج کنم تا بعداً مجبور نباشم برای دکوراسیون هزینه کنم. هیچ تهیه کننده تلویزیونی شایسته ای حاضر نیست به 30 قسمت بسنده کند. توافق کردم تا بتوانم بی سر و صدا از فاز 2 و 3 سریال لذت ببرم و برای تلویزیون هم مفید بود. اما در عمل آنقدر بی تجربه و نادان به نظر می رسند که متوجه این موضوع نمی شوند.

خود آقای رمضان نژاد هم رفت و یک نفر دیگر آمد. در نهایت اسفندماه امسال به دلیل فشار روحی به آقای دکتر جبلی نامه نوشتم و ایشان به آقای برمهانی معاون ایشان مراجعه کردند و مسائل مالی و مالی را به سیما فیلم ارجاع دادند و نامه من مجددا بایگانی شد. ، آن رقم دیگر برای من مهم نیست. این پول از بین رفت. 2 میلیارد تومان بعد از 5 سال; در آن زمان هر سکه را 5 میلیون فروختم و آن شهرک را ساختم و هر دلار را 8 هزار تومان فروختم و آن مکان را ساختم. یک کمیته تحقیق باید بیاید و متوجه شود که حتی یک میلیارد و 200 میلیون تومان هم به ما ندادند تا اینکه کلید را از ما نگرفتند.

بودجه امسال سازمان صدا و سیما 24 میلیارد است. آیا این بدان معناست که از آن بودجه چیزی دریافت نخواهید کرد؟

باید بودجه ملک باشد. کل بودجه برای این کار 3.5 میلیارد بود. در برآورد اولیه، حتی یک ماشین قدیمی برای یک فرد هنری در نظر گرفته نشده بود. چون قرار بود در پلاتو فیلمبرداری کنند، من خودسرانه این کارها را انجام دادم، بنابراین آنقدرها هم احمق نیستم و با نظارت کارگردان از من خواست که کار را بهتر کنم. حتی ترکیب بازیگران را هم تغییر دادم. خدا را شکر، این شهر بقیه فضایل ماست. من همه این کارها را با عشق انجام دادم، اما یک فرد دلسوز در گروه نبود که بیاید و بپرسد من با چهل سال تجربه برنامه نویسی به چه چیزی وارد شدم.

پول رانندگان سینما وقتی دیر شده بود به خانه ام آمدند و مدارکم را سوزاندند.اما حتی صدایش را هم نکردم که خدای ناکرده فضا آرام نگیرد. این ناجوانمردانه است که قبل از تسویه حساب من به این کار ادامه دهند.

آیا برای پرداخت حق عضویت خانه و ماشین خود را فروختید؟

بله، البته خودشان نصف و نیم هزینه را به بچه ها دادند. ماشین فروختم من فعلا ماشین ندارم تحقیق کن تمام زندگی‌ام، طلاها و تمام پس‌اندازهایم را در دوران پیری تنها به این دلیل که مدیران قبلی تلویزیون مرد بودند، رها کردم. یکی مثل آقای ضرغامی (من کاری به سیاست های ایشان ندارم)، آقای دارابی و …. مرد بودند اما این نسلی که از راه رسیده انگار به همه چیز نگاه پادگانی داشتند که از درد دل هم قراری ندادند که بروم. امروز قلبم مریض است، افسرده ام، عمل قلب باز کردم، روزی 16 دارو مصرف می کنم، اما حتی یک نفر از این نامردها به من زنگ نزده است که بگوید زنده ام یا مرده ام. گاهی فکر می کنم حمید فرخ نژاد بهتر از ما فهمید که زد و رفت.

ما 45 سال است که برای این کشور کار می کنیم، این سرنوشت ماست. این من هستم که سریال ملکوت را ساختم، سریالی که یکی از برترین های ماه رمضان تلویزیون است، سریال خسته دالان با بازی سیروس الوند که بر اساس معانی و احادیث دینی، فاز دوم طراحی شده است. که من هم آماده بودم و دیگر علاقه ای ندارم. من سر کار نرفتم این تلویزیون اتاق بازتاب ندارد. برای آنها فقط سیاست بازی و اینکه کدام مربی رفت و کی آمد مهم است. این محیط تلویزیون امروز است. آیا واقعاً می توان با این شرایط کار کرد؟ چند سالی است که شعارشان این است که سالمندان سرکار بیایند. پیرمرد از کجا می آید؟ آیا بار دیگری بر روی افکار ما وجود دارد؟ آیا دلیلی داریم؟ روزهای غمگین زیادی را سپری می کنم. به امید موفقیت رضا رویگیری در هر بیمارستانی که بستری می شود. در شجره نامه ام حدود پانزده کارگردان خوب را به سینما و تلویزیون معرفی کردم و فقط یک برنامه ساز نبودم.

امرالله احمدی یکی از افتخارات من است. با سرمایه شخصی برای سه فیلم پرداختم، فیلم «شاخه های بید» کار کرد و دو سیمرغ بلورین گرفتم. با فکر کار کردم از زمانی که تعمیرات فرا رسید، نقل مکان کردیم و به تلویزیون رسیدیم. در همین کار قبل از عید با سهیلی زاده 50 میلیون حقوق نگرفتم. قسم خوردم نمی توانند به بهمن بگویند وقتش را با ما کم کند، اما یک تومبا به من ندادند. تلویزیون بی وفاترین است.

مردم اگر کار صادق چوبک «تنگسیر» را دیده باشید به زر ممد می گویند حق با شماست. وقتی طغیان می کند به او می گویند: چرا قیام کردی؟ می گوید دلیلش این بود که دیگر در بندر احترام نداشتم، برای همین عصیان کردم. من در حال حاضر در غوغا هستم. در مرحله بعد با تلویزیون های بی بی سی صحبت می کنم و من و شما و… به مرحله عصیان رسیده ام و نجابتی که 40 سال در تلویزیون با خود داشتم را رها کردم. با دوربین به مسجد بلال می روم. منتظرم ببینم مردت کیه که منو از اونجا بیرون کنه. یعنی واقعا باید به این روز پرتاب شود؟ من دیگر علاقه ای به کار در این تلویزیون ندارم.

تنها چیزی که دوست دارم تلویزیون است، من یک مرد رسانه ای هستم. فیلم های زیادی هم ساخته ام. حرفه من تهیه کننده است، اما می بینید که امروز چقدر افسرده شده ام. 5 سال است که حتی یک کلیپ در مورد سس مایونز را لمس نکرده ام. یعنی من معلول ذهنی شده ام. به هر حال اینها احادیث نفس است و شاید دیگر به آنها اهمیتی نمی دهم. یک روز آقای رمضان نژاد عصبانی شد و گفت از ما در امور مالی سازمان شکایت کنید و ما با پول روز به آنها پرداخت می کنیم. یعنی باید حواله ها را در سازمان ها پرداخت کنیم؟

245245

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا