ترند های روز

بانوی جهانی که ایران را ترک نکرد و 1300 بذر کاشت

رضا امین: اینجا نشسته ایم. نه به باغ امیدی که «آناهیتا» ساخت. برای نظارت بر خودسری های خودت… عقب نشینی آسان است.
اکنون زمانی است که بی حرکت ماندن منجر به حرف زدن نمی شود… خفه شو! آیا برای شما آسان است که بگویید من چه کار می کنم وقتی کسی برای ایجاد جنبشی برای آینده این زمین هیجان زده است؟
اگر امروز یک نفر 1300 شکلات شیرین درست کند و در یک ظرف شیشه ای بگذارد که تلخ تر از تلخ است، چه می کنید؟
باری! راحت نشستن و بی خیال تلاش باغبانی و دوست داشتنی فرهنگ و هنر…

این چیزی نیست! یکی را دیدم که گفت تو چی؟ چرا من و شما باید وقت خود را صرف شکلات های دیگر در یک ظرف شیشه ای کنیم؟
عجب! عجب! لحظه عجیبی بود…

چرا «ما» نمی شویم؟

خانم! درست است، برای کاشت این 1300 بذر شورانگیر از سال های کرونا تا کنون چه تلاشی کرده اید؟ به طوری که دست ها و چشم های نرم و صمیمی از کاغذ و بوم بلند شوند…
بعد با عده ای دیگر از عاشقان دویدی و این باغ را آبیاری کردی تا سبز شود… و بعد نشستی منتظر “ما” آمدن و نگاه کردن… اما کدام “ما”؟
میدونی چرا “ما” نمیشیم؟
این همه فراموشی صمیمیت، این همه فرصت طلبی پر از منیت، این همه «من»های غیرمسئولانه… مسئولیت اجتماعی ما کجاست؟ راه ما چیست؟

یکی از نقاشی های نمایشگاه، اثر مهرسام، 4 سال اصفهان
که برای حفظ مسجد صفوی ترسیم کرد

گفتی: درست میشه، درستش میکنیم…

خانم! یک هفته پیش تابلویی گذاشتند که من اهالی فرهنگ بذر کاشتم به این امید که فردا سرزمین “ما” بی گل نماند.
مردم پاریس پیغام دادند که بیا اینجا با نام تو باغ درست می کنیم… نرفتی. اینجا ماندی، وسط زمینت، در خانه ای اجاره ای تا بذر امید بکاری…

گفتی خدا را چه دیدی شاید خورشید آشتی کند و بتابد و از آسمان برود…
گفتی شاید عاقلتر و مهربانتر باشیم.
گفتید خشکسالی قول داده که نیاید.
گفتی درست میشه ما درستش میکنیم…

اینها دانه های سرزمین من هستند

اینجا در نمایشگاه «دانه هایی از خاک سرزمین من» چشم صدها کودک از سراسر ایران به من و تو دوخته شده تا شاید روزی برسد که «ما» شویم.
اوه کجایی
آیا در این شهر مخاطب وجود دارد؟
شورای کتاب کودک! انجمن نویسندگان کودک! مرکز کودکان! خانه ادبیات! سازمان فرهنگی هنری شهر تهران! حوزه هنری تهران! و…

بیایید این گل ها را در «کارگاه بذر» ببینید.
این دانه ها
نعمتی است برای خشکی چشمان تو… نعمتی است برای خشکی فرهنگ این شهر. برای تنبلی دلهای خفته ات سحر تلاش توست…

نمایشگاه دانه های سرزمین من با 1300 تابلو به عشق ایران تا جمعه 13 آبان ماه تمدید شد.

بانوی جهانی که ایران را ترک نکرد و 1300 بذر کاشت

به عشق ایران

این بانوی هنرمند نمایشگاهی با 1300 نقاشی از کودکان شهرهای مختلف کشورم برپا کرده است. به عشق ایران، به زندگی، به عشق این سرزمین، به طلوع امید به آینده…

این گالری آریانا وسط خیابان فرشته تهران است… و این بانوی «آناهیتا تیموریان» است که در این نمایشگاه بزرگ به عنوان یک هنرمند جهان خود را نشان داده است…

بانوی جهانی که ایران را ترک نکرد و 1300 بذر کاشت

اگر اینجا پاریس بود…

در واقع اگر پاریس بود و هنرمندی 1300 نقاشی از کودکان شهرهای مختلف خلق می کرد تا میراث فرهنگی، احترام به طبیعت و امید به زندگی را آموزش دهد.
رئیس جمهور برای دیدار نیامد؟ وزیر فرهنگ چطور؟ رئیس طبیعت چطور؟ شهردار پایتخت چطور؟
گفتم وزیر فرهنگ؟ شهردار!؟ چه کلمات عجیبی…!

یک بار در پاریس نمایشگاهی از آثار مینیاتوری استاد عباس معیری نقاش بزرگ ایران را دیدم که «ژاک شیراک» در زمان شهردار پاریس به دیدار او آمده بود… و عجیبتر این است که وقتی فهمید. استاد بزرگ برای گسترش هنر در پاریس نیاز به مکانی ثابت برای استودیوی خود داشت، بلافاصله دستور داد و درخواستش اجرا شد. آیا در این شهر شهرداری هست که چیزی به نام فرهنگ را بفهمد؟

افتتاحیه نمایشگاه با حضور 160 کودک از تهران و شهرهای مختلف در گالری آریانا

بانوی جهانی که ایران را ترک نکرد و 1300 بذر کاشت

همانطور که راهنماها در افسانه ها می گویند … “شما” در مسیر امید هستید و به خروج از ایران “نه” گفته اید و کاری به “ما” ندارید…
گرچه اینجا و در این شهر…
جواب داد سلامتی نمی خواهند … سرها در تنگنا هستند … هیچکس برای پاسخگویی و ملاقات دوستان جلو نیامد … نمی تواند جلوی چشم را بگیرد اما جلو را می بیند … جاده تاریک است و لغزنده ..وگرنه دست عشق به سمت کسی…. با اکراه دستش را از آغوش بیرون آورد…. چون سرما سخت است و می سوزد….

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا