بازتاب فرهنگ چین در شعر کردی
فرارو- شبنم دادپرور؛ عضو هیئت علمی دانشکده تاریخ وفرهنگ دانشگاه عادی تیان شویی، گانسو، چین:
چین در میراث فرهنگی و روایتهای عامیانهی کُردی جایگاهی برجسته دارد؛ چنانکه در هیچیک از سنتهای روایی خاورمیانه، نام و نشانی از چین به اندازهی فرهنگ کُردی بازتاب نیافته است. هر دو فرهنگ، روایتگری را ارج مینهند و پیوند میان سنت شفاهی کردستان و ادبیات مکتوب چین، بستری مشترک برای درک و ستایش هنر داستانگویی پدید آورده است. شاعران و داستانسرایان کُرد، مجذوب رازآلودگی چین بودهاند و واژگانی چون آهوی ختن، ختا، سرو و… در شعرشان راه یافته است. این تأثیر تنها زبانی نیست؛ بلکه چین در تخیل ادبی کُردها بهصورت سرزمینی آرمانی و نماد قدرت، ثروت و زیبایی جلوه میکند، تصویری مثبت که با درک فرهنگی و حتی نگاه ژئوپلیتیکی امروز همخوان است.
باید توجه داشت که ادبیات کُردی از نخستین دورههای شکلگیری خود تا حد زیادی از شاعران فارسیزبان، تأثیر پذیرفته است. موضوع «چین و ماچین» نیز در ادبیات کُردی جدای از سایر مفاهیم رایج در شعر فارسی نیست و در بسیاری از موارد، نحوۀ کاربرد این دو اصطلاح و عناصر وابسته به آن در اشعار کُردی با شعر فارسی همسان است.
تاریخ نخستین آثار باقیمانده از ادبیات کُردی بهسختی از قرن چهاردهم و پانزدهم میلادی فراتر میرود. پیش از آن، نویسندگان کُرد معمولاً آثار خود را به زبانهای فارسی یا عربی مینوشتند. نقطۀ آغاز شکلگیری ادبیات مکتوب کُردی را باید در سرزمینهای کُردنشینیِ تابع امپراتوری عثمانی جستوجو کرد؛ مناطقی که در پی جنگهای طولانی میان صفویان و عثمانیان در قلمرو سیاسی عثمانی قرار گرفتند. شاعران این نواحی نخست آثار خود را به گویش کرمانجی سرودند، اما بهتدریج شاعرانی از گویشهای دیگر، مانند گورانی/هورامی و سورانی نیز پدید آمدند و بدینترتیب ادبیات مکتوب کُردی گسترش یافت. در این پژوهش، بازتاب چین و فرهنگ چینی در شعر شاعران کردستان در سه قلمرو اصلی زبانیِ کرمانجی، گورانی و سورانی بهطور فشرده بررسی میشود.
گویش کرمانجی
بیشترین گویشوران زبان کُردی به گویش کرمانجی سخن میگویند که در عراق بادینانی نام دارد و در میان کُردهای ترکیه، سوریه، شمال عراق و بخشهایی از ایران (ماکو، ارومیه و خراسان شمالی) رواج دارد. در میان شاعران برجستهٔ این حوزه در دورهٔ کلاسیک، ملا احمد جزیری از مهمترین کسانی است که در شعر خود به چین و مفاهیم مرتبط با آن اشاره کرده است. او در شعری موهای چین چین محبوبش را اینگونه توصیف میکند: سرزمین ختن و تخت شاهی ختا را در قبال یک تار زلفت به تو پیشکش می کنم: زۆلفان تو بەس چین چین بکە بسکێن مۆقابێل دین بکە/پێشکشی یەک زۆلفەک تەبن مولکی خۆتەن، تەختی خەتا.
وی در شعر دیگری چین چین در مفهوم کُردی آن را با کشور چین در یک بیت آورده است: مێهرا تە پۆر ئەبتەر کرین/خالان ژ بەر بسکان دەرین/ زۆلفا موسەلسەل عەنبەرین/ چین چین ژ چینێ تێنە باج.
ترجمه: ای محبوب من، مهر و محبت به تو مرا متضرر و مالم را بی برکت کرده است. لااقل خالهایت را که پشت موهایت پنهان شده اند آشکار کن و زلف زنجیروار و خوشبوی خود را رها کن، آن وقت می بینی که مردم چین که عنبر و مشک مال آنهاست دسته دسته برایت باج و خراج می آورند. جزیری در ادامه این شعر می گوید که مردم کردستان و وان و شیراز و یانگ[1] نیز باج و خراج را روی چشم خود می گذارند و برای تو می آورند. او در جای دیگری هم ابروی یارش را به کمان تشبیه می کند و می گوید انگار آن را از شیراز و یانگ آورده اند.[2]
طاووس از پرندگانی است که جزیری نامش را در دیوانش می آورد. پیوند طاووس در فرهنگ کردی با چین از آن سبب است که نام طاووس ماده در کردستان، چین و ماچین است. از دیگر مفاهیم مرتبط با چین که به کرات در ادبیات کردی به کار رفته اند، خاقان و فغفورهستند. در ایران به شکل عام و در کردستان به تبعیت از آن، پادشاهان چین را به صفت فغفور و خاقان می شناحتند. جزیری فغفور را نماد ظاهر زیبا و جذاب و پرجذبه و هیبت می داند و در برخی موارد محبوبش را به او تشبیه می کند. خاقان برای او نماد اوج سخنوری است و وقتی از شاعری و سخنوری خود حرف می زند خویشتن را در اقلیم سخن، خاقان می نامد. مانی و ارژنگ نیزاز دیگر مفاهیم مرتبط با چین در ادبیات کُردی است. او در نظر مردم کُرد، نه کسی که در عهد ساسانی ادعای پیامبری کرد، بلکه تنها یک نقاش و صورتگر مجرب چینی است. جزیری صورتگریهای مانی نقاش چینی را در برابر صورت محبوب خود هیچ انگاشته است.
دیگر شاعر کُرد حوزه کرمانجی، احمدخانی(د 1061ق/ 1651م) است. او یکی از مهم ترین شاعران کُرد در سده ۱۷ میلادی است که در ناحیه حکاری در کردستان ترکیه امروزی به دنیا آمد. او با شاهکار ادبی خودش مم و زین شناخته می شود که داستان عشق دو دلداده کرد به نامهای مَم (مرد) و زین(زن) به یکدیگر است.[3] او هم مانند جزیری متاثر از شاعران فارسی زبان است و خود نیز به آن اشاره می کند. نخستین کاربرد واژگان مرتبط با چین در دیوان او هنگام مدح پیامبر اسلام (ص) است که در آن مانند بیشتر شاعران مسلمان فغفور و خاقان را در جایگاهی پایین تر از ایشان می داند: خاقان بخوە هندوویێ کەمین بوو/فەغفوور ژ خانێ کاسەچین بوو.
گویش گورانی
همزمان با نگارش شعر کُردی به گویش کرمانجی در کردستان عثمانی، نوشتن به گویش گورانی در قلمرو صفوی در ایران هم آغاز شد. از شاعران به نام این حوزه، ملامصطفى بیسارانی (د 1113ق/ 1701م) است که دیوان شعری از او باقی مانده است. او هم مانند بیشتر شاعران کُرد از اصطلاحات خاص چینی استفاده میکند و در شعر زیبایی از مهاجرت آهوی ختن به هورامان در کردستان سخن گفته و میان ختا و خطا هم بازی کلامی کرده است: ئاهووی خۆتەن خێز دیدە پەڕ خەتا/تاریای ڕەوێڵ نافەی مۆشک مەتا… مەگۆرێزۆ جە مۆڵک زامن خۆتەن/مەیۆ کۆ بە کۆ وەتەن بە وەتەن/پای تیزدەوانی نمەکەرۆ کەم/تا زێد هەبڵێ مەوینۆ بە چەم. ترجمه: آهویی که از ختن برخاسته ای و دیده ات پر از خطاست، آهوی وحشی که از گله جا مانده ای و متاع باارزشی چون نافه مشک داری. این آهو از ختن که خاستگاه و پناهگاهش است می گریزد و از کوهها و نواحی زیادی می گذرد. او تیزپا و با سرعت می آید تا هبلی(سراب هولی در پاوه) را به چشم ببیند.
کُردی سورانی
ریشۀ پیدایش ادبیات مکتوب کُردی سورانی را باید در تلاش امارت محلی بابان در سلیمانیه برای تثبیت هویت مستقل خود در رقابت با سلسلۀ محلی اردلان در سنندج دانست. مؤسس مکتب شعر سورانی در امارت بابان ملاخضر فرزند احمدشاه ویس، متخلص به نالی (د 1273ق/1857م) بود. نحوه بازتاب مفاهیم مرتبط با چین در دیوان نالی شباهت بسیار زیادی به اشعار حافظ دارد و این البته عجیب نیست، زیرا اشعار او آنچنان متاثر از غزلهای حافظ است که او را «حافظ کُرد» خواندهاند.
یکی از بدیع ترین تعبیرات نالی در اشعارش به کار بردن اژدها در معنای مثبت همانند چینی ها است. اژدها در فرهنگ کُردی به طور عام دارای مفهوم منفی بوده و کمتر پیش آمده که امور مثبت به اژدها تشبیه شوند. نالی در شعری زلفهای محبوبش را که آویزان شده اند به اژدهایی تشبیه میکند: ئەژدەهای زۆڵفی لە دەوری گەنجی حوسنی حاریسە/حەڵقە حەڵقە چین بە چین سەرتا بە خواری گرتووە.
با وجود اشعار بسیار زیاد نالی در پیوند با چین، زیباترین شعر او بی گمان شعر زیر است که در آن بیش از ده بار نام چین را در شکلهای چینی و کُردی آن با معانی مختلف آورده و همزمان با ختا و خطا هم بازی کلامی کرده است:
هرچند مرکز ادبیات سورانی شهر سلیمانیه و مناطق اطراف آن بود، اما بهتدریج دامنۀ آن تا کردستان ایران گسترش یافت. ازجمله شعرای کُرد ایرانی که به این گویش شعر سرودهاند، میتوان از وفایی، قانع، زاری، عباس حقیقی، و دهها شاعر دیگر نام برد.
میرزا عبدالرحیم متخلص به وفایی (د 1332ق/ 1914م) ساکن مهاباد بود. شاعری چندزبانه و برجسته که در سرایش اشعار به زبانهای کُردی، فارسی و عربی تبحر داشت و بهویژه در قالب غزل شهرت یافت. اشعار او بهعنوان منبع الهام برای نسلهای بعدی شاعران کُردی بوده است، چنانکه عناصر بسیاری از سرودههایش در آثار هنرمندانی چون محمد ماملی، حسن زیرک، سید علیاصغر کردستانی، مظهر خالقی، عدنان کریم و بهجت یحیی دیده میشود. شاید در میان شاعران کُرد کمتر شاعری مانند او از چین و مفاهیم مرتبط با آن استفاده کرده است.
وفایی در نخستین شعر دیوانش به کاروان مشک و چین اشاره کرده است و فرهاد داستان شیرین و فرهاد را اهل چین می داند: من گۆتم گرتی حەبەش کەعبەی جەمالت؟ ئەو دەڵێ/کاروانی میشکە بۆ شارێ گۆڵ و نەسرین دەبا/گەر ببینێ تاقی پەیوەستی برۆت فەرهادی چین/ڕۆحی شیرینی بە قوربانی بە سەد ناڵین دەب. ترجمه: من به او گفتم آیا لشکر حبشی(زلف سیاه) کعبه زیبای تو (رخسار) را گرفت؟ پاسخ داد: نه کاروان مشک است که گل و نسرین را به شهر می برد. اگر فرهاد چینی کمان ابرویت را ببیند عشقش شیرین را با صد ناله فدای تو می کند.
گرچه شمار شاعران و آثاری که عناصر فرهنگی چین را در شعر کردی بازتاب دادهاند بسیار است، در اینجا تنها به نمونههای برجسته اشاره شد. همین اندک نمونهها نشان میدهد که فرهنگ چین، همچون نخ زرینی در بافت ادبیات کُردی، از سدهها پیش حضور داشته و یادآور جادهی ابریشمی است که کاروانهایش، علاوه بر ابریشم و ادویه، خیال و روایت را نیز با خود میآوردند. پژواک این مسیر کهن، هنوز در شعر و داستان کُرد طنینانداز است؛ صدایی که خواننده را به سفری دوباره در گذرگاههای بیانتها میان فرهنگها، روایتها و تجربههای مشترک انسانی فرامیخواند.
(این نوشتار برگرفته ای است از کتاب چاپ شده به زبان انگلیسی توسط شبنم دادپرور و دکتر اسماعیل شمس با عنوان Chinese, Kurds, Iranians and the Silk Road; A Historical Perspectiveاست.)
[1] شهرستان یانگ، یکی از بخشهای اداری تابع شهر هانژونگ در استان شاآنشی است.
[2] نکته مهم در این اشعار ذکر شهر یانگ است. اشاره به شهر یانگ، در ابیات شاعرانه اهمیتی ویژه دارد. پرسش در مورد منبع آگاهی شاعر از این شهر، همچنان بهعنوان معمایی حلنشده باقی مانده است. بهنظر میرسد آشنایی این او با چنین مکان جغرافیایی، به واسطۀ مجاورت آن با مسیر جاده ابریشم بوده باشد.
[3] داستان مم و زین از برجستهترین آثار ادبیات کلاسیک کردی است که با زبانی ساده و ساختاری غنی، ابعاد عاشقانه، عرفانی و اجتماعی را درهم میآمیزد. این منظومه را میتوان در کنار آثاری چون خسرو و شیرین و لیلی و مجنون قرار داد، اما با ویژگیهای فرهنگی خاص مردم کُرد. روایت عشق میان مم از خاندان بُتان و زین، دختر حاکم آن دیار، در بستر توطئههای درباری، به تراژدی مرگ هر دو میانجامد و آرامگاه مشترکشان به نمادی از عشق پاک و جاودان بدل میشود. عشق در «مم و زین» تنها زمینی نیست؛ بلکه همانند متون صوفیانه، رمزی از سیر روح به سوی حقیقت الهی است. مم، سالک عاشق، و زین، تجلی معشوق الهی است؛ و مرگ آنان نمادی از فنا فیالعشق و وصال الهی به شمار میآید.