ترند های روز

این مورخ تاریخ را برای مردم به ارمغان آورد.

به گزارش خبرگزاری اخبار آنلاین به گزارش مهر، محمد ابراهیم فرزند حاج آخوند و صغری خانم ارجمند پریسی نام داشت. 99 سال پیش در سومین روز زمستان سال 1304 در پاریس، شهری کوچک در دامنه کوهی در نزدیکی سیرجان در استان کرمان به دنیا آمد.

نزد پدرش که واعظ و مدیر مدرسه بود درس خواند و شاعری را از او آموخت که حتی نامه هایش را شعر می نوشت. ده ساله بود که اولین شعرش را برای تراب باران نوشت، گوهری که ارزش و قیمتش در گرمای بیابان ها بی اندازه است. تجارب کودکی و نوجوانی او دور از تحولات زندگی مدرن در شهرهای بزرگ و آمیخته با طبیعت زندگی روستایی بود. ماهیت روایی وجود او از همین زمان شکل گرفت، زیرا او سپس داستان را به صورت تخیلی روایت کرد و آن را برای همه جذاب کرد. به گفته رودی متی (پژوهشگر ایرانی آمریکایی) «پاریسی باستان یک خودشیفته به سبک سنتی ایران بوده است؛ یعنی شیوه ای از داستان گویی که ریشه در این خاک دارد».

پس از دوران دبستان، دو سال تحصیل را رها کرد و به مدرسه بازگشت، هرچند این دو سال (1318 و 1319) برای او سال‌های تجربه مطبوعات و نوشتن در روزنامه‌های «باستان» و «ندای پاریز» بود. “. مجله ” دو سه مشترک داشت و خودش چاپ می کرد و دو قران و نیم فروخت. دو سال بعد اولین مقاله اش در روزنامه “بیداری” کرمان چاپ شد که زبانش شیرین و طنز نوشته هایش بود. کتاب اول او نیز کتابی طنز است (پیامبر دزدان) شرحی طنز از زندگی شیخ محمد حسن زیدآبادی است که اولین بار در سال 1324 در کرمان منتشر شد.

به قول خودش در مقایسه با عمر نوح عمر چندانی نداشت، اما خوش شانس بود که همه وقایع تاریخی را به چشم خود دیده بود: «باید سپاسگزار باشم که جشن لغو امتیاز نفت را در سال 1311 دیدم. سال دوم دبستان در پاریس بود و در مهر 1320 در جاده ورودی سیرجان (زمانی که من دانش آموز راهنمایی بودم) کوکبه رضاخان را دید که به سمت بندرعباس می رفت سرنوشت نامعلومی را مرور کردم. در حالی که اتاقی برای فرصت مطالعه در Cité Universiteit Paris داشتم، شنیدم کوروش در آرامش باشد که ما در پازارگاد بیدار هستیم و همینطور هم شد. طولی نکشید که انقلاب اسلامی را در حالی که مجسمه شاه بود دیدم. بچه ها او را از مرکز دانشگاه بردند و در خیابان شهرضا (انقلاب بعد) روی زمین کشیدند و به خیابان حافظ بردند و از پل حافظ پرت کردند. من سقوط برج های تجارت جهانی را از تجارت تلویزیون کانادایی در تورنتو تماشا کردم، که فریادی دور از نیویورک نیست، و در نهایت، مهمتر از همه، سال 2000 را فهمیدم. که صد مورخ دیگر آن آرزو را به گور بردند!

محمد ابراهیم تحصیلات خود را در حوزه مقدماتی کرمان ادامه داد و پس از اخذ مدرک دیپلم به تهران آمد، در سال 1326 در رشته تاریخ وارد دانشگاه تهران شد و سال ها با این دانشگاه ارتباط داشت. او شاگرد معلمانی چون عبدالحسین شیبانی، عباس اقبال آشتیانی، محمد حسنگنجی ابراهیم پورداود، سعید نفیسی، علی اصغر شمیم، خانبابا بیانی بود و پس از فارغ التحصیلی و رفتن به کرمان، معلم و مدیر دبستان بود. در آنجا با حبیبه حائری ازدواج کرد.

چند سال بعد (1337) به دانشگاه تهران بازگشت و وارد دوره دکتری تاریخ شد و در تهران ماندگار شد. همکاری و هم زمان در دانشگاه و گروه باستان شناسی و سردبیری مجله «باستان شناس» را بر عهده داشت. . در سال 1349 به مدت یک سال و نیم به پاریس رفت تا فرصت تحصیل پیدا کند و پس از بازگشت به سمت استادیار دانشگاه و اندکی بعد به دستور فضل الله رضا که ریاست دانشگاه را برعهده داشت. دانشگاه به درجه استادی رسید. درجات اداری را دو به دو طی کرد. وی همواره مورد توجه اساتید و روسای دانشگاه بود و کلاس های وی تا سال 1387 ادامه داشت.

محمدابراهیم باستانی پاریسی (راوی زبان شیرین تاریخ) در روایت تاریخی منش و سبک خاص خود را داشت. انس و تسلط او در ادبیات، شخصیت سیال، ذوق شعر و کنایه اش، داستان خشک و رسمی را برای مردمی که آن را می خوانند، داستانی شیرین کرده است. لحن سرد و خشک تاریخ را با نمک ضرب المثل ها و حکایات و اشعار ضمیمه آمیخت و کتاب هایش جدا از ارزش تاریخی، نثری ارزشمند و ادبی است. به قول هوشنگ مرادی کرمانی «باستانی پاریسی تاریخ بسیار تلخ، غم انگیز و پرتنش ایران را شیرین کرد و از دبیرستان و دانشگاه به خانه ها آورد و مردم به جای امتحان، تاریخ را برای لذت می خواندند». تاریخ همیشه حکایت فرمانروایان، شاهان، فرمانروایان و سلاطین بوده است، اما او از مردمان هر عصر می گفت.

باستانی پاریسی بیش از 60 عنوان کتاب دارد که برخی از آنها مجموعه مقالات اوست. در میان این کتابها او هشت کتاب دارد که در نام همه آنها عدد هفت آمده است که آن را «سبعه تسمانیه» نامیده است. «خاتون هفت قلعه»، «آسیا هفت سنگ»، «نای هفت بند»، «آژده هفت پیچ»، «کوچه هفت پیچ»، «زیر این هفت آسمان» و «سنگ هفت قلم» که بعدها به عنوان هشتمین کتاب با عنوان «هفت الحفت» تبدیل شد. “به این سری هفت. اضافه شد

به گفته عباس زریاب خویی، «اگر تاریخ برای عده‌ای در کشور ما خسته‌کننده و بی‌فایده است، باستان‌شناس پاریسی می‌دانست که چگونه این ملال را از تاریخ بزداید، اگرچه خوانندگان آثار او از تاریخ گریزان هستند، اما ناخودآگاه به سمت تاریخ کشیده می‌شوند. و ناگهان متوجه می شوند که چگونه این نویسنده بزرگ با استعداد و ذکاوت خاص خود او را در میانه نبرد تاریخ رها کرده است و چگونه نام های تاریخی ناشناخته و دور از ذهن جغرافیای تاریخ است. داستان ناگهان بدون اینکه بتواند در مغزش رخ دهد.

باستانی پاریسی علاوه بر تاریخ، در شعر و شعر نیز دستی توانا داشت و ردیف زیبایی داشت. به جز کتاب های یاد شده، «خاطره و یادبود»، «جغرافیای کرمان»، «وادی هفتاد»، «گنجعلی خان»، «مبارزه برای آزادی»، «یعقوب لیث»، «از پاریس تا پاریس»، «آخرین». شاهنامه خوش است، حماسه صحرا، زیر در هفتسمان، شاه منصور، سیاست، اقتصاد عصر صفویه و فرمانروای جهان نیز به نمایش درآمده است. در میان آثار او برای خواندن پیدا کنید. وی در بیش از 50 سمینار داخلی و خارجی و سه جلسه کنگره شرق شناسان (مطالعات آسیای مرکزی و شمال آفریقا) در تورنتو، پاریس و مونترال شرکت کرد و در سال 2004 جایزه درجه یک را از رئیس جمهور دریافت کرد.

باستانی پریسی دو فرزند داشت: حمید و حمیده. یکی از آنها نیمی از سال را در تهران و نیمی دیگر را در تورنتو گذراند. سرانجام در 14 فروردین 1392 در سن 88 سالگی بر اثر بیماری کبدی در بیمارستان مهر درگذشت و بنا به وصیت خود در کنار همسرش در قطعه 250 بهشت ​​زهرا به خاک سپرده شد.

۲۵۹

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا