ترند های روز

اگر جلال زنده بود ، آیا من به دلیل زندگی غیر موجود شما با مخالفان غربی شدن امروز سر و کار داشتم؟

احمد زیدآبادی در روزنامه وطن نوشت: “شاید هیچ صحبت جدیدی در مورد آثار و فعالیتهای سیاسی و فرهنگی مرحوم جلال وجود نداشته باشد ، اما از آنجا که هر نسلی ، با تجربیات جدید ، با میراث تاریخی خود ، نمی توان آن را به عنوان یک جنبه نوظهور یا غیرقانونی از دیگر در نظر گرفت.

نمی توان پنهان کرد که بخش اصلی نسل سیاسی فعلی ، اگر قرار باشد یک مطالعه کتبی از جلال باشد ، عمدتاً برای یافتن یک توهین حاد و تلخ تر به آن مرحوم برای یافتن یک بی نهایت صمیمانه و ایجاد صدمات صمیمانه آن است!

این همه نفرت و نفرت از جلال چیست؟ و چرا آوانگارد قربانیان پس از انقلاب است؟ در حقیقت ، دلیل این امر می تواند تنها زاویه ای باشد که می تواند بهانه ای برای نوشتن درباره احمد در پنجاهمین سالگرد مرگ آن مرحوم باشد.

قبل از ورود به این بحث ، باید تشخیص داد که در -AHMAD امروز با حمله و نفرت از هم خارج شده است. دلیل این امر اشباع حمله علیه وی و رفتن به جدیدترین چهره هایی است که اگرچه آنها ثبت نام جلال ندارند ، اما کمی شبیه به برخی مناطق فکر کرده اند!

در حقیقت ، جایی برای هیچ رقمی وجود ندارد که زمانی “علت مبارزه” را به همراه داشته باشد و هنگام انتقاد از ابعاد مدرنیسم غربی ، ظاهر مثبتی وجود ندارد! بنابراین ، به عنوان مسیر حریم خصوصی جدیدترین چهره ها ، مرحوم جلال به تدریج به حاشیه رانده شده و حتی فراموش شده است.

جلال الحمد در واقع قربانی برای دستیابی به بحث در مورد “غربی شدن” بین جامعه روشنفکری و سیاسی ایران است. او این مفهوم هایدگر را از محافل خصوصی سید احمد فاردید وام گرفت و وی را به سمت ارتقاء آن و گسترش آن در سطح سیاست و مبارزه آن روز سوق داد. مرحوم Fardid ، که یک زبان نامناسب و با شکوه داشت ، مقطع زیادی از آن را داشت که آل -هماد نه تنها به مفهوم غربی شدن فهمید ، بلکه این شخص خود “پیچیده و دو مضاعف” بود.

با چنین تقاضا ، مشخص است که مسئله غربی شدن حتی در بین مدافعان و تبلیغات آن ، چه میزان سوء تفاهم شده است ، و نسل عصبانی نسل فعلی سیاسی و به این ترتیب حق مرحوم آن مرحوم تاهماد این پدیده را که هنوز مشخص نبوده است!

به نظر من ، جلال نسبت به بسیاری از زمان خود به سبک زندگی شخصی نسل فعلی نزدیکتر بود ، زیرا او نه تنها علاقه ای به زندگی خود نداشت بلکه با شورش و شورش به زندگی اجتماعی رسیده بود.

جلال ، در عین حال ، نوعی نوشابه سیاسی داشت که اگر فرض بر این بود که این یک شکل عینی است ، نسل امروز با او مغایرت نداشت. بدبختی جلال این بود که ، بدون دلیل ، یا حتی وابستگی ملموس با شاگردان بنیادگرایانه فوری یا با واسطه مرحوم فردید ، توسط آنها و چندین آژانس رسمی به عنوان “روشنفکران” معرفی شد ، که آن را به عنوان سمبل و سمبل “دولت موجود” و سیاسی نشان می داد.

“وضع موجود” برای بسیاری از جوانان تجسم تحمیل یک سبک زندگی متوسط ​​یا محرومیت از فرصت های شغلی مناسب یا خروجی کشور از حلقه و روند توسعه ایدئولوژیک یا تبعیض علیه آنها است ، و همه اینها به غربت گرایی شدید آنها در تئوری غرب آل -هوماد منتسب می شود.

در کنار این ، برخی از روشنفکران که به حاشیه رانده شده بودند یا شنیده بودند که صدای آنها به اندازه او در طول زندگی شنیده نمی شود یا شنیده نمی شود ، یا انتقام غیرمستقیم از “وضع موجود” جلال ، یک هدف مشروع برای حمله و نفرت از او. بدون شک ، جلال از بسیاری از مفاهیم سوءاستفاده کرده است و عدم آشنایی با بسیاری دیگر ، منجر به بدخواهی عمیق برای نسل شبه نظامی زمان خود شده است.

با این حال ، او خواب ندید که کسانی که ادعا می کردند میراثی هستند که حداقل آنها یا آنها را نمی دید. اگر زنده بود ، جلال نمی توانست با تحمیل سبک های اساسی زندگی یا ایدئولوژیک یا غربی شدن موقعیت بنیادگرایی ، رها شود یا ساکت بماند.

اگر جلال از قبر بیرون می آمد ، جوانان ناامید او را نه در مقابل خود می دیدند ، بلکه برای دفاع از بسیاری از خواسته های خود. یک مرد پرشور ، همانطور که ظاهراً سرنوشت او پس از مرگ ، این بود که قربانی سوء تفاهم ها و سوء استفاده های بی پایان به حوزه سطح سیاسی ایران تبدیل می شود.

17302

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا