از طبقه پایین جامعه گرفته تا جایزه نوبل ادبیات / استاد جملات طولانی و جریان آهسته روایت

Zainab Kazemkhah: من فکر می کنم در حاشیه تختخواب در اتاق در هتل Laslo Crasnonihurki نشسته ام ، فکر می کنم درگیر یک مشکل رسمی هستم. نویسنده مجارستانی یک روز صبح پس از خواندن پرشور از رمان “تانگو شیطان” در جشنواره ادینبرو ، کنار پنجره نشسته است. در مورد دلهره و نگارشی آن صحبت کنید. این توضیح می دهد که چرا نثر رمان های او ، مانند رودخانه سیاه عظیم نامه ها ، در صفحه است. آنچه مترجم وی جورج سیرتس توصیف کرده است “جریان آهسته گدازه روایت” است. با آرامش و صبر ، اما با شتاب ناکارآمد ، در انگلیسی شکسته خود می گوید که دوره و جمله کوتاه برای دیگران خوب است ، اما برای او نیست.
وی ادامه می دهد: “این جمله کوتاه است.” ما تقریباً هرگز در زندگی روزمره از جملات کوتاه استفاده نمی کنیم. ما مکث یا بخشی از عبارت را حفظ می کنیم. این ویژگی کلاسیک ، یک نقطه مختصر به نقطه ، فقط یک عادت است ، نه چیزی طبیعی. این ممکن است برای خواننده مفید باشد ، زیرا در طی چند هزار سال گذشته ما عبارت کوتاه را راحت تر آموخته ایم. اما در واقع ، اگر فکر می کنید یا به خوبی گوش می دهید ، هرگز در زندگی واقعی از جملات کوتاه استفاده نخواهید کرد … “
برای Krasnahurka ، چه به صورت کتبی ، چه در فکر ، یا در زندگی روزمره ، زبان همان مکالمه در همان زمان یا در خیابان است. جایی که مردم همیشه در ترکیب های طولانی و واقعی کلمات صحبت می کنند ، نه عبارات کوتاه و ساختگی. او معتقد است که هر انسانی فقط یک عبارت در زندگی دارد ، یک عبارت اصلی که جستجو و گفتن است.
این سبک گفتار و نوشتن او است. عبارات طولانی ، مداوم و تفرقه آور ، که در تفکر او نیز منعکس شده است.
“تانگو شیطان” و الهام اولیه
او می گوید که او هرگز نمی خواست نویسنده شود: “نه به این دلیل که نمی توانستم نویسندگان بزرگ مجارستانی یا جهان را تحسین کنم. برعکس ، من عاشق بزرگترین چهره های ادبیات شدم. اما من خودم را در آن حلقه ندیدم …”
سبک نوشتن
عدم موفقیت ، امید و تکرار.
پس از این رمان ، کراسناهورکا خود را نویسنده نمی دانست. اما او دوباره نوشت. رمان بعدی او با عنوان “ملیکولیا مقاومت” (1) ، حتی با حافظه بصری به عنوان یک جمله نوشته شده است. داستانی از ورود یک نهنگ مرده در یک شهر کوچک که خشونت را به خود جلب می کند. هنگامی که او دوباره آن را برای نوشتن فیلمنامه خواند ، به خودش گفت: “این رمان خوب است ، اما نسبتاً خوب است. من هرگز نتوانستم همان کتابی را که در ذهن دارم بنویسم. زندگی من این است ؛ بعد از هر کتاب ، ناامیدی و سپس دوباره سعی می کنم … قفس که در آن زندگی می کنم.”
بعد از دیوار برلین
سقوط دیوار برلین برای او رضایت بخش نبود: “پیش از آن در مجارستان جهان غیرمعمول و غیرقابل توقف بود ، اما بعد از ساعت نه آن طبیعی بود ، اما هنوز غیرقابل تحمل بود.” سفرهای وی به چین و ژاپن مستقیماً به او نگاه جدیدی می داد و از رمان هایی مانند “کوهی در شمال ، دریاچه ای در جنوب …” الهام می گرفت. با این حال ، او می گوید مجاری او هرگز از او جدا نیست.
امروز به جهان نگاه کنید
تلاوت “شیطان تانگو” پس از پنج سال برای او ناراحت بود ، زیرا این تکنیک بدون تغییر عمده به کار خود ادامه می دهد: “ماهیت جهان ، سیستم های اجتماعی و زندگی انسان تغییر نکرده است.” بزرگترین غیبت در نظر او از دست دادن فرهنگ فقر است. توانایی “خواندن آهنگ های شگفت انگیز وقتی فقیر هستیم”. امروزه ، او می گوید: “ما فقط افرادی داریم که پول ندارند. همه فقط می خواهند ثروتمند شوند. اما آیا ما واقعاً یک رویا داریم؟ آیا هدف فقط پول است؟”
وی گفت: “دیگر فضاهای خالی با امکانات جدید وجود ندارد.” فقط فضاهای احمقانه ، مکانهایی که می توان از آنها انتظار داشت هر کاری انجام دهد … “سپس با اشاره به لپ تاپ روی میز ،” آیا این می تواند نتیجه ای باشد که 4000 سال قدمت دارد؟ “در واقع؟ میکروفون ، لپ تاپ ، این به همین دلیل است؟ این کار غم انگیز و ناامید کننده است.
منبع: گاردین
5959