اولین کارگردان زن ایرانی: تصمیم گرفتم در یک لحظه خودم و فیلمم را بسوزانم
به گزارش خبرگزاری اخبار آنلایندر تابستان 1356 کبری امین سعیدی 27 ساله با نام هنری «شهرزاد» و یکی از اولین فیلمسازان زن ایرانی، یک ساله بود که اولین فیلم بلندش با نام «مریم و مانی» بلاتکلیف ماند. او پولی برای تهیه موسیقی نداشت و هیچ استودیویی اتاقی برای نمایش فیلم در اختیارش قرار نمی داد. یکی از خبرنگاران مجله «جوانان امروز» اواخر شهریور با او از سختیهایی که در مسیر زندگی حرفهایاش میگذرد صحبت کرد. در ادامه می توانید درد شهرزاد را در این مصاحبه که در تاریخ 7 شهریور 1395 در مجله فوق الذکر منتشر شده است بخوانید:
زندگی و فعالیت هنری.
همه دست اندرکاران فضای هنری می دانند که من بر اساس تست های بازیگری و استعداد در شعر و نویسندگی به این نتیجه رسیدم که زبان سینما کامل ترین زبان برای برقراری ارتباط با مردم است و به همین دلیل برای تکمیل کار خود به ایتالیا رفتم. مطالعات در فیلم من می خواهم در مورد مشکلاتی که برای تکمیل این تحصیل پشت سر گذاشتم صحبت کنم و با اینکه می توانستم به عنوان بازیگر در ایتالیا بمانم، به خودم گفتم که باید به کشورم برگردم و کارم را از آنجا شروع کنم. وارد ایران شدم و ده ماه به همه کسانی که میشناختم نزدیک شدم و قصدم برای ساختن یک فیلم بلند را با آنها در میان گذاشتم و به آنها گفتم که قصد دارم فیلم بسازم، اما از قیافهشان میتوانستم بفهمم که حرفهای مرا به شوخی گرفتهاند. و حتی بسیاری گفتند که مهمانی دیوانه شده است. او می خواهد کارگردانی کند! و من به این نتیجه رسیدم که این مردها فقط حرف می زنند و همه حرف هایشان دروغ است. آنها از جوانان حمایت می کنند و در کنفرانس ها همراهی می کنند تا به نفع خودشان تبلیغ کنند، اما وقتی نوبت به عمل می رسد، کنار می کشند.
اولین مشکل من در ساخت یک فیلم بلند این بود که ثابت کنم می توانم کارگردان باشم و برای اثبات آن و در نتیجه استقبال اتحادیه و فرهنگ و هنر تصمیم گرفتم فیلم کوتاهی بسازم. بعد از اینکه هیچکس حاضر نشد برای ساخت این فیلم کوتاه هزینه کند، یک روز با پوری بنایی آشنا شدم و وقتی موضوع را با او در میان گذاشتم، موافقت کرد و اعلام کرد که حاضر است با من همکاری کند. جمشید شیبانی نیز پذیرفت که فیلم نگاتیو و لابراتوار را در اختیار من بگذارد. آقای پرتو هم کار فیلمبرداری را رایگان انجام دادند که از هر سه آنها تشکر می کنم. این فیلم «آرزوی بزرگ مریم» نام داشت و با تلاش و تلخی فراوان ساخته شد.
ضمناً آقای باربد طاهری پس از تماشای فیلم کوتاهم موافقت کرد که برای ساخت یک فیلم بلند سرمایه ای در اختیارم بگذارد. اما بعدها در حین تولید فیلم متوجه شدم که آقای طاهری هم می خواهد خودش را تبلیغ کند و این کار را هم کرد. برای اینکه بگویم این من بودم که چنین کاری کردم، ابتکار عمل را به دست گرفتم. خلاصه بعد از هزار سختی و گذر از هفت خوان، مجوز کارگردانی موقت گرفتم و قرار شد فیلم «مریم و مانی» را بسازم.
مشکل شروع شد
مشکلات من از زمانی شروع شد که کلید را فشار دادم. هیچ کس به من گوش نداد، من نمی توانستم جایی کار کنم. برای استخدام فیلمبردار و نورپرداز با مشکلات زیادی مواجه شدم. شاید چون زمانی رقصنده و بازیگر بودم، هیچکس به حرف من گوش نمی داد. برایشان عجیب بود که شهرزاد در حال کارگردانی و تنظیم نور و صحنه. حدود شش نفر برای من فیلمبرداری کردند و حتی فیلم توسط داود عرب (دستیار دوربین) و ایرج محمودی فیلمبرداری شد و ناگفته نماند که من چند سکانس را هم فیلمبرداری کردم.
تصویربرداری با هزار مشکل به پایان رسید و تنها لذت من حضور بازیگرانی چون پوری بنایی، منوچهر احمدی، محسن مهدوی، ایرج صحرانی و عبدالصمد صمدی بود که از سر لطف و علاقه با من همکاری کردند و چیزی بر مشکلاتم اضافه نکردند. . .
بلایی که بر سر مجلس آمد.
بعد از اتمام فیلم نوبت به تدوین رسید. من دوست داشتم مونتور اهل سینمای فارسی نباشد، به همین دلیل نزد امام معروفی رفتم که در فرهنگ و هنر فعالیت می کرد. سه ماه فیلم را به او دادند و من نزد او نرفتم تا کارش را درست انجام دهم و در کارش دخالت نکردم. بعد از این مدت متوجه شدم که فیلم حذف شده و اثری از مداد روی صورتش وجود دارد. وقتی از آقای مونتور توضیح خواستم، گفت مشکل خانوادگی دارد. بدون شک نتیجه کار تماماً به نام من خواهد بود و تصمیم گرفتم در یک لحظه خود و فیلمم را به آتش بکشم و از خنده و تمسخری که به دنبال آن بود خلاص شوم.
خوشبختانه در آن زمان آقای خانی که آخرین مراحل قیصر را مونتاژ کرده بود، پیش من آمد و قبول کرد که فیلم مثله شده را پشت به پشت بچسبانم و به شکل اولیه بگذارم تا دوباره سرهم شود. یک ماه و نیم طول کشید تا فیلم برای برش مجدد آماده شود. این فیلم به همت منوچهر اسماعیلی دوبله شد اما خواننده دیگری آن را جلوی پای من پهن کرده است. توزیع کنندگان فیلم حاضر به پرداخت هزینه باقی مانده کار و تکمیل فیلم نیستند. استودیوها به من اتاق نمی دهند. به آهنگساز نیاز دارم، تهیه کننده بیشتر از این هزینه نمی کند و در نهایت بعد از تلخی های زیاد، حدود یک سال است که فیلم بلاتکلیف مانده است.
در اینجا از حامیان سینما می پرسم؛ چرا ترتیبی نمی دهید که فیلم من روی پرده بیاید؟ نمی گویم کورکورانه فیلمم را می پذیریم. بیا بنشین و تماشا کن، اگر لیاقتش را داری کمک کن. درد من درد بی پولی است. حتما فیلم دومم را هم تمام کرده بودم. شما که میلیون ها تومان برای ساخت یک فیلم مشترک می پردازید، کمک بسیار ناچیزی به این فیلم می دهید.
فیلم من با دویست هزار تومان تولید شد. چرا منتظر تایید دیگران هستیم مگر اینکه این همه فیلم بنجلی که روی اکران سینماست مربوط به خارجی ها نیست؟ چرا بیکاران خوب در این سینما حضور دارند؟ جنیفر اونیل و مایکل سارازین کسانی هستند که ما به آنها سلام می کنیم.
برای ما افتخار است که شاهد اجرای پنج یا ده دقیقه ای یک بازیگر زن ایرانی در کنار جنیفر اونیل باشیم. آیا این اثر سینما و بازیگران ایرانی را به دنیا معرفی می کند؟
23259