حسین آلیزاده: فرهنگ با ارزش ترین دارایی و سرمایه جامعه ما است

حسین آلیزاد در جمعه شب – 9 مه ، امضای کتاب و آلبوم “موسیقی ایرانی” را جشن گرفت ، که صدها هنرمند و هنرمند در فرهنگ ساری و سالن هنری با آن حضور داشتند و می گویند: “هنر همیشه عاشق یک ملت نیست. هر جا در جهان نیز می داند که من چه تاریخی خواهم بود و چقدر متنوع در این زمین های زبر است.
به گفته ایرنا ، وی افزود: “فرهنگ ایرانی از تمام فرهنگ های قومی مختلف این سرزمین تشکیل شده است ، اما این هنوز همانطور که باید درک نشده است.
یک آهنگساز برجسته و نوازنده موسیقی ایرانی ادامه داد: “من نمایانگر موسیقی ابزاری یا سنتی نیستم. من به عنوان ایرانی ، من اینجا هستم که می گویم موسیقی مازندی ، موسیقی کردستان ، موسیقی خوراسان ، موسیقی ترکها ، ساهارا و تمام قسمتهای ایران همه موسیقی من هستند. جهان بستگی به فرهنگ دارد.
آلیزاده خاطرنشان کرد: وقتی من از کودکی در موسیقی کار کردم ، آنها از من پرسیدند که موسیقی محلی چیست. وقتی ایرانی هستیم ، باید بدانیم که هر آنچه که به عنوان فرهنگ های مختلف قومیت های مختلف در این زمین وجود دارد ، هویت ایرانی ما را می بخشد.
نیاز به تغییر در آموزش ابزاری ایرانی
وی افزود: “وقتی من با معلم زاریف ، استاد و استاد شهنازی کار کردم ، فکر کردم موسیقی کلاسیک ایرانی یک موسیقی فارسی است و به شعر فارسی بستگی دارد و اگر آنها زبان و گویش دیگری در جای دیگر داشته باشند ، موسیقی آنها به سادگی به دانشگاه بستگی ندارد ، بلکه در دانشگاه هنرهای زیبا بود ، من از من می پرسید که چرا راه ما آموزش موسیقی ایرانیا؟
یک آهنگساز برجسته موسیقی ایرانی ادامه داد: دانشگاه مکانی برای تحقیق و سؤال است. اما آموزش موسیقی ایرانی سیستمی است که شکی ندارد. من نمی توانم بپرسم که چرا باید به عنوان مثال گوشه ها را نگه دارم. هنگامی که ما می خواستیم به کلاس فروتن در مرکز حفاظت و انتشار برویم ، پروفسور بروموند گفت: استاد فروتن گفت ، گوش دهید ، اما نپرسید. با توجه به عملکردی که داشتیم ، جنبه منحصر به فرد که نباید سؤال را بپرسیم ناپدید شد.
وی افزود: چرا یک دکترا باید در دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران باشد که در یک مدرسه موسیقی در یک روستا تدریس می شود؟ ” آخرین معلم او همچنین می گوید که او درست نیست ، آنچه من می گویم درست است. یعنی روایت های شفاهی نقص های خاص خود را دارند. البته ما نمی خواهیم کار معلم ارزش آن را نداشته باشد. اگر این سنت در انتقال ردیف وجود داشته باشد. یعنی همان چیزی که به درجه ای رسید که ردیف پیمان او را به او آموخت. خط پیمان نوازنده است و تمام خوبی های او این است که داستانهای مختلف بر اساس چارچوب تئوری بنا شده است.
نویسنده مجموعه موسیقی ایران گفت: وقتی می بینیم که چیزی که در دانشگاه تدریس می شود هیچ ارتباطی با جامعه ندارد و دانش آموز سرانجام پس از فارغ التحصیلی باید در دانشگاه فرهنگ و راهنمایی استخدام شود یا تدریس شود. بنابراین چه اتفاقی در رابطه شما با جامعه می افتد؟
آلیزاده تکرار کرد: نتیجه این روند امروز در جامعه مشهود است. جامعه ما فقیرتر از ادبیات است. ادبیات ما ، حتی در موقعیت های مدرن خود ، پشتیبانی قوی تری نسبت به موسیقی دارد.
وی گفت: “این دستگاه های موسیقی فقط برای آموزش آن یا یادگیری در مدرسه و دانشگاه نیستند.” جامعه نیز باید با آن ارتباط داشته باشد. وقتی فکر کردم نتیجه گرفتم که هر دستگاه می تواند مانند یک کنسرت باشد.
شغلی برای مردم
معلم و محقق موسیقی ایرانی به ویژگی های مجموعه “موسیقی سازهای ایرانی” اشاره کرد: آنچه برای کتاب ها و آلبوم های مخاطب نیست برای دانش آموز و دانش آموز است. این مجموعه به گونه ای ساخته و تولید می شود که هر شنونده می تواند با موسیقی و گوشه های ایرانی آشنا شود.
آلیزاد گفت: “همه ما باید پایگاه و فرهنگ موسیقی را در جامعه و در بین مردم بسازیم.” این کار برای مخاطبان تولید می شود. وقتی نوبت به پدیده ای بدون سؤال و کنجکاوی می رسد ، به تدریج به یک اثر دستگاه تبدیل می شود.
وی گفت: “وقتی ملل را در سراسر کشور خود می بینیم ، می بینیم که مردم فرهنگ موسیقی چقدر دارند.” برنامه ریزی کلان درک مردم را در مورد شعر و موسیقی افزایش می دهد. من همیشه معتقدم که اگر قدم به سمت مردم برداریم ، مردم صدها قدم به ما می آیند.
خوشبختانه ، این مجموعه با آموزش و تحقیق در چندین دانشگاه مورد استقبال قرار گرفته است و همچنین با صدای زنان ضبط می شود تا نمایش کاملی از مجموعه “موسیقی ایران” به این دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی خارجی ارائه دهد.
من عاشق مازران هستم
معلم موسیقی با اشاره به ارتباط عمیق او با بزرگان فرهنگ و هنر مازران گفت: “من این استان و مردم آن را بی نهایت دوست دارم و هر بار که نام دوستانم می آید ، اشک شور و شوق به چشمان من می رسد.
آلیزاده افزود: “من معلم بزرگ احمد محسنپور و معلم ابولهاسان خوسرو را به یاد می آورم ، که لحظات زیبایی با آنها داشت. در دهه 1980 ، هنگامی که او در تهران بود یا می خواستم با عشق غرق شود ، من به این منطقه رسیدم. با آقای محسنپور ، که من همیشه چیز زیادی ندارم.
وی با اشاره به آلبوم “نیشوا” ارکستر فیلارمونیک مازندری گفت: “من پنج سال پیش” Neynova “را نوشتم ، و اکنون می بینیم که چندین نسل با او ارتباط برقرار می کنند.” آنچه به غرور من می افزاید ، ایرانی من است. که روزی یک قطعه در جایی نوشته شده است و امروز همه دوستانم آن را می دانند ، و من شما را دوست دارم.
۲۴۴۵۷