ترند های روز

جنگ روایات و تجزیه و تحلیل در مورد نبرد شناختی اخیر و لزوم تعریف مجدد رسانه های ایران.

در ادبیات کلاسیک جنگ ، پیروزی بر دشمن با اشغال برتری زمین یا ارتش تعریف شد ، اما با گسترش فن آوری های رسانه ای و ظهور “ارتباطات شبکه” ، جنگ های جدید در شرایطی اتفاق می افتد که در آن محدودیت بین نبردهای جسمی و ادراکی به شدت بهم پیوسته است.

حمله 7 روزه اخیر به رژیم صهیونیستی در خاک ایران ، آزمایشی برای اندازه گیری مقاومت سیستم روایی رسمی ، بلوغ ما از رسانه ها و انسجام شناختی جامعه ایران بود. اتفاقی که در این دوازده روز افتاد ، صرفاً یک رویارویی نظامی نبود. در عوض ، این یک نمونه کامل از ترکیبی از “ادراک و معنی” بود که در ادبیات ارتباطی تخصصی با مفاهیمی مانند جنگ شناختی و درگیری روایی مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد.

از منظر علم ارتباطات ، رسانه ها صرفاً یک ابزار اطلاعاتی نیستند ، بلکه یک فعالیت اجتماعی هستند که نقش اساسی در پیکربندی معنی ، تصاویر دشمن و تولید مثل هویت جمعی دارند. طبق نظریه تأسیس دستور کار (مک کامبس و شاو) ، رسانه ها نه تنها به ما می گویند که ما چه فکر می کنیم ، بلکه آنها می گویند چگونه فکر کنیم.

در دوازده روز گذشته ، چندین رسانه ، استانی ، ملی و جهانی در تلاشند تا تصویر نهایی آنچه را که “اتفاق می افتد” برای مخاطبان بازسازی کند. از یک طرف ، تلاش برای القاء ناتوانی ایران و تضعیف اراده ملی و از طرف دیگر ، روایت امنیت ، بازدارندگی و انسجام را در سطح ملی تقویت می کند. این دو برابر زمینه اصلی کنتراست شناختی بود.

هنگامی که زیرساخت های رسانه ای ایران (ساختمان ملی شیشه صدا) مورد حمله قرار گرفت ، پیام فراتر از بعد ایمنی منتقل شد. پیام این بود که دشمن رسانه ها را “فرمان افکار عمومی” می داند.

طبق نظریه قاب بندی (گافمن ، آنترام و آتمن) ، آنچه اهمیت دارد خود این رویداد نیست. در عوض ، این “قاب” است که رسانه ها برای تفسیر به مخاطب ارائه می دهند. بنابراین ، نابودی رسانه ها نه به اطلاعات آنها بلکه با قدرت آن در تعریف واقعیت انجام می شود.

مخاطبان ؛ بدون مصرف کننده

نظریه های ارتباطات مدرن مانند ما و مجاهد به ما می گوید که مخاطبان امروز دیگر منفعل نیستند. این یک انتخابی ، مهم و مشارکتی است.

در این زمینه ، اعتماد به نفس در روایت رسانه به دو عنصر اساسی بستگی دارد: مشروعیت و سازگاری.

در این بحران شش روزه ، در برخی موارد مشاهده شد که بخشی از جامعه مخاطبان به منابع متعالی یا حتی در رسانه های متضاد متوسل شده اند تا واقعیت را بهتر درک کنند. این لزوماً وسیله ای برای تأیید محتوای این منابع نیست ، بلکه نشانه ای از اعتماد به نفس و شکاف اقناع در روایت رسمی است.

انسجام اجتماعی ناشی از جنگ به مدت 6 روز تحمیل شده است: سرمایه ای که باید تقویت شود

طبق تحقیقات در مورد “سرمایه اجتماعی” (پاتنام ، کلمن) ، یکی از مهمترین منابع قدرت یک ملت در این بحران ، فقط تیم ها یا منابع اقتصادی نیست ، بلکه اعتماد به نفس عمومی ، انسجام هویت و توانایی به اشتراک گذاری روایت مشترک از بحران است.

آنچه در این جنگ تحمیل شده تجربه شده است نشان می دهد که انسجام ملی پایدار است ، اما نیاز به مراقبت ، سرمایه گذاری و تقویت رسانه ها دارد.

ادامه این انسجام به عملکرد رسانه در طول دوره استخراج بستگی دارد.

در دنیایی که هر بحران نظامی به سرعت به “بحران معنا” در افکار عمومی تبدیل می شود ، ما باید رسانه ها را به عنوان “زمینه های امنیتی نرم” تعریف کنیم. این به موارد زیر نیاز دارد:

**آموزش روزنامه نگاران در زمینه جنگ شناختی و امنیت رسانه ها

**تشکیل اتاق حالت روایت برای مدیریت فوری بحران های ادراکی

**توسعه سواد در رسانه های عمومی و بهبود عقلانیت انتقادی مخاطب از سطح مدرسه و بررسی کتابهای درسی

**هماهنگ سازی بین وسایل رسمی ، سیستم عامل های دیجیتال و روایت های محبوب

در نبرد روایات ، هیچ خاکریز بتونی یا فولادی کافی نیست. خاکریز واقعی ذهن و درک اجتماعی مخاطبان ما است و رسانه ها اولین خط دفاع از این محدودیت های نرم هستند.

* روزنامه نگار و فعال رسانه ای

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا