واکنش تند منتقد قدیمی سینما به نگرانی رسانه های حامی ساترا!
از جمله سریال «دفترچه» که دوست داشتم یا «عفی تهران» که چند قسمت آن را دنبال کردم اما زیاد درگیر نشدم و بقیه را خیلی جدی نگاه نکردم یا به نظرم جذاب نبود. ادامه اما شنیده ام که خشونت در برخی از این سریال ها افزایش یافته است. این شکل از روایت که در حال حاضر در سریال ها و حتی فیلم ها دیده می شود، ناشی از شرایط اجتماعی است. مثل سریال یاغی ها که از رمان سالتو گرفته شده بود. به نظر من رمان «پرش» یکی از طبیعت گرایانه ترین و تکان دهنده ترین رمان هایی است که درباره شخصیت های حاشیه نشین تهران نوشته شده و حال و هوای عجیبی هم دارد. شاید بیش از نیم قرن پیش استاد هشترودی در جایی گفته بود: دانشمندان با اختراعات وحشتناک خود دنیا را نابود می کنند و هرج و مرج ایجاد می کنند و هنرمندان هستند که دنیا را از نو می سازند یا باید دوباره بسازند.
واقعیت این است که وظیفه هنرمند تعدیل خشونتی است که در دنیای اطراف وجود دارد و ارتباطی با امروز و دیروز ندارد. از آغاز وجود انسان بر روی زمین وجود داشته است. از نظر تاریخی، علمی یا اسطوره ای، مانند برادرکشی که در روایات اسلامی درباره هابیل و قابیل ادامه دارد و غیره. یعنی از زمان حضور انسان در کره زمین و حتی حیوانات و سایر حیوانات، هیچ زمانی بدون خشونت نبوده است. این خشونت همیشه وجود داشته و خواهد بود. مخصوصاً هر چه پیوند زندگی ما با علم بیشتر باشد، از عواطف و احساسات انسانی دورتر می شویم (البته این به معنای ضد علم نیست).
خشونت فقط مربوط به اسلحه و چاقو نیست. خشونت خانگی، لفظی و رفتاری، خطرناک است و تأثیر زیادی دارد. طبیعتا نقش رسانه ها در این امر بسیار مهم و ظریف است. نه به این معنا که مدیران هر جامعه ای رسانه ها را کنترل و سانسور کنند تا تاثیر بدی در جامعه نداشته باشند که به نظر من در این صورت همه چیز برعکس می شود. قرائتی سال هاست که هر جمعه شب در تلویزیون مردم را به خوب بودن و انسانیت بودن تشویق می کند، اما ببینید نسبت به نیم قرن پیش چقدر خشونت در جامعه افزایش یافته است. این نوع مشکلات را نمی توان با مشاوره حل کرد. اگر درست بود که ما در طول تاریخ عالم نبوی خیلی زیاد داشتیم. ما بزرگتر از سعدی و امثال او نداریم که هر چه گفتند صلح و آشتی و مهربانی بود. این مسائل ریشه در مسائل اجتماعی و اقتصادی جامعه دارد. این خشونت حتی در چهره مردم نیز دیده می شود. چهره هایی که مردم را می ترساند. آنها خطرات بالقوه ای هستند. مثل دینامیتی که در شرف انفجار است. هنرمند هم در جامعه زندگی می کند و تحت تاثیر قرار می گیرد. به نظر من یکی از دلایلی که خشونت را در درام می بینیم این است که عشق واقعی ممکن نیست. من در مورد عشق عاشقانه صحبت می کنم، عشق دو نفر. در سینمای ما اگر این عشق وجود داشته باشد، دروغ است و جنجالی نیست.
در حالی که ما در ادبیات کلاسیک خود این همه شعر عاشقانه داریم. در غیاب عشق، خشونت به طور طبیعی خود را نشان می دهد. متأسفانه ما در زمانی زندگی می کنیم که مردم خیلی همدیگر را دوست ندارند یا خیلی با هم مهربان نیستند. این وضعیت قطعا در فیلم ها و سریال های ما منعکس شده است. در این شرایط به جای سانسور و اتفاقات این چنینی باید به دنبال جایگزین های بهتر باشیم. بیایید داستان های عاشقانه- عرفانی بگوییم و دنیا را از دریچه نگاه کنیم. سهراب سپهری دنیا را با همه خشونتش زیبا دید و توصیف کرد.
۵۷۵۷