«آغوش باز» درهم تنیدگی نادیده گرفتن و نادیده گرفته شدن
اما او به همین بسنده نکرد و پس از ساخت چندین فیلم کوتاه، در سال 1392 با اولین فیلمش به نام «دهلیز» وارد جشنواره فجر شد که مورد توجه مردم و منتقدان قرار گرفت. او در اولین تجربه کارگردانی در سینمای ایران حضور خود را در سینمای ایران تثبیت کرد و توانست سیمرغ بلورین بهترین فیلم سی و یکمین جشنواره فیلم فجر را در بخش «نگاه نو» (مسابقه فیلم اول) به خانه ببرد.
او که همزمان به کار کارگردانی ادامه داد، پس از ساخت چندین فیلم و سریال، در سال 1402 در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر آخرین اثر خود را با نام «آغوش باز» ارائه کرد. فیلمی که از نظر فیلمنامه و ساختار با فیلم های قبلی اش تفاوت داشت اما دغدغه اجتماعی و برخوردش با خانواده و اخلاق را حفظ کرد که همیشه در آثارش بر آن تاکید داشته و در فیلم های قبلی اش به شکل های متفاوتی شاهدش بوده ایم. ، حتی با وجود مضامین سیاسی همچنان در این فیلم وجود دارد.
شعیبی برای نگارش فیلمنامه این نمایشنامه به سراغ مهرداد کوروش نیا و محمد سجاد نجفی رفت، اما آنچه در فیلم می بینیم و آنچه از تجربه کارهای قبلی شعیبی در ذهنمان مانده، کمی دور است. چرا که مردم هنوز طعم خوب فیلم «دهلیز» و حتی «سریال پر نشین» را فراموش نکرده اند.
«دراغوش باز» که داستان خود را بر اساس زندگی کاری و شخصی یک خواننده ساخته است، سعی می کند آن را با فراز و نشیب روابط عاطفی دو زوج دیگر درآمیزد و به هر یک از آنها این فرصت را بدهد که عشق را در آن تجربه و تعریف کنند. یک راه جدید این سه زندگی نمادی از عشق در نسل قدیم در مقابل جدایی، دروغ و خیانت و شاید صداقت، فداکاری و شفقت در نسل جدید است که هر کدام در نسل جدید محرک و جذاب است. فیلم
موضوع این فیلم می تواند موضوعی جذاب اجتماعی باشد. روایت اصلی فیلم که تلاش ها و چالش های برگزاری کنسرت برای شخصیت اصلی داستان و درهم تنیدگی این اتفاق با زندگی شخصی خواننده و ناپدید شدن زهرا به بهانه نادیده گرفته شدن در رابطه مشترکش را به تصویر می کشد. زندگی، تعلیق مناسبی در فیلم ایجاد کرده است و رنگ و درخششی که کارگردان در مهندسی تولید و دکوپاژ فیلم، فیلم را در بستر یک ملودرام اجتماعی برای مخاطب جذاب دانست تا اینکه تو را ساخت. احساس خوبی داشته باشید اما اینکه حامد کمیلی می تواند از پس این نقش برآید داستان دیگری است و با توجه به تجربه ایفای نقش در کارهای قبلی اش که باعث محبوبیت او در اذهان شد، بازی او در این فیلم چندان خوشایند نیست و به نظر می رسد خوب و بازی درخشان شوگت برومند و مهدی هاشمی در کل روند داستان و رسیدن به تجربه و تعریفی جدید از عشق، بازی کمیلی را کاملا تحت الشعاع قرار داده است و به همین دلیل است که در نهایت و برای جبران کمبودها، فیلم تن به تن می دهد. پایان کلیشه ای
اینکه معمولا عشق قبل از ازدواج را در ملودرام های اجتماعی سینمای ایران دیده ایم، پرداختن به این موضوع در رابطه با شخصیتی که قرار است خواننده مشهوری باشد و زندگی اش بعد از ازدواج تعریف شود، نکته ای است که جای تامل دارد. در و شاید نمونه هایی از این دست را بتوان در کمتر سینمای ایران دیده ایم. مثلاً فیلم «موفقیت اجباری» که به زندگی محمدرضا گلزار به عنوان بازیگر مطرح سینمای ایران با بازی خودش در فیلم «پس از ازدواج» می پردازد یا حتی فیلم «سوپراستار» که شهاب حسینی در آن نقش یک بازیگری که موفقیت و شهرت او را مرد کرد. مغرور و شاد می شود و در فساد غوطه ور می شود. اما آیا مخاطبان «آغوش باز» حامد کمیلی را در نقش خواننده معروف فیلم خواهند پذیرفت؟ و اینکه اگر شعیبی از خواننده سرشناسی برای ایفای این نقش استفاده می کرد شاید جذابیت فیلم را بیشتر می کرد؟
همانطور که قبلا هم اشاره کردم، «آغوش باز» با تجربه کارگردانی که از بهروز شعیبی می شناسیم، فیلمی است که استانداردهای یک فیلم را رعایت کرده و بر اساس ایرادی که در آن می بینیم، به فیلمنامه اش برمی گردد. در روایت و بسط داستان های کوچک او که هر کدام در جای خود آموزنده است، عمل نمی کند و مافیای کنسرت را با احتیاط نشان می دهد و این ترس و خودسانسوری به ماهیت مشکل و چالش برگزاری لطمه وارد کرده است. کنسرتی در این فیلم
در دهه 70 این افتخار را داشتم که با مرحوم رسول ملاقلی پور صحبت کنم. از او پرسیدم چرا فیلم «کمکم کن» را ساختی؟ فیلمی خوش ساخت مثل همه آثارش اما به عنوان بدترین فیلم کارنامه اش شناخته می شود. او خیلی کوتاه پاسخ داد: باید به ذهنم استراحت می دادم و از آنجایی که عاشق سینما بود، در همان سال فیلم درخشان هیوا را ساخت که 7 سیمرغ بلورین از هفدهمین جشنواره فیلم فجر برایش به ارمغان آورد.
فیلم «آقوش باز» شعیبی اگرچه در کارنامه اش خوب ساخته شده اما نمی تواند خاطره «دهلیز» را تکرار کند، اما فکر می کنم همچنان با دغدغه، فعالیت و عشق به سینما نگاه می کند.
5757