یک فاجعه دردناک – اخبار آنلاین

راوی در مصاحبه ای با ایسنا ، در مصاحبه ای با ایسنا در مورد وضعیت ادبیات و کتاب ها در آخرین روزهای سال گفت: “سالی که ما اتفاق می افتد ، سال خیلی دلپذیری برای انتشار و کتاب نبود.” گردش کتاب به 4 نسخه رسیده است و این یک فاجعه بسیار دردناک است ، برای کشوری که زمانی با گردش سه یا پنج هزار نسخه به فروش می رسید.
وی با اشاره به مشکلاتی از قبیل مشکلات اقتصادی و عدم وجود برخی از ویراستاران برای پخش کاغذ از بازار آزاد ، گفت: “این مشکلات در نهایت بر نویسنده تأثیر می گذارد.” نویسنده همه چیز ممکن را برای نوشتن یک رمان و یک داستان انجام می دهد ، و هنگامی که بیشتر دوستان نویسنده ، به ویژه جوانترین ، می خواهند کتاب منتشر کنند ، مبلغ زیادی را برای ویراستاران ، به ویژه سردبیرانی که بازدید می کنند دریافت می کنند. این به هیچ وجه یک کار انسانی نیست. زیرا ویرایشگر باید با چاپ آثار نویسندگان ، آنها را تشویق کند. تصور کتاب ها ادبیات را بهبود می بخشد و وقتی این اتفاق نیفتد ، ما رکود ادبیات را خواهیم دید.
“در سال ما ، ما فقط می توانستیم ترجمه های بسیار درخشان مترجمان را بخوانیم ، و کارهای ترجمه زیادی وجود داشت ، که چیز بدی نیست ؛ اما این سایه ای در مورد تاریخ ایران است و عمدتاً ترجمه کتاب ها در سبد خوانندگان کتاب است و در این راه چیز بدی بود. امیدوارم سال بعد اوضاع کمی بهتر شود.
راوی گفت: “اکنون ما چندین ناشر واقعی و خوب در ایران داریم که به نویسندگان جوان کمک می کنند و حتی اگر بخواهند از کتاب اول پول بگیرند ، مبلغ کمتری دریافت می کنند.” به خاطر داشته باشید که سرانجام کتاب شما در انتشار شهرت خوب منتشر می شود. در صحبت من با زیر جلدی ؛ پارس هایی که امروز هستند و فردا نیستند. یک بار که من توسط همین خرده فروشان زخمی شدم. این خرده فروشان به تاریخ ایران آسیب رسانده اند.
احمد آرام در مورد تأثیر این امر بر کیفیت کتابها گفت: کتابهایی که آنها منتشر می کنند نسخه کافی ندارند ، انتقال به درستی منتقل نمی شود و حتی تصور کتاب جبران می شود. این چیزی بیش از کلاهبرداری نیست. این ویراستاران به هیچ وجه به مطالب نگاه نمی کنند و در مورد همه کتابهایی مانند Bannnotes فکر نمی کنند و هیچ کاری دیگر انجام نمی دهند ، تا آژانس تجارت و املاک و مستغلات بتوانند انجام دهند که انجام آن آسان تر است. آنها فکر می کنند که وقت خود را می گذرانند اما این یک فاجعه تلخ برای ادبیاتی است که تحت تأثیر سالها ادبیات قرار گرفته است. اکنون با این وضعیت ، هنگامی اتفاق می افتد که هر کتاب حداکثر 5 نسخه را چاپ می کند ، و این به ادبیات ایران کمک نمی کند ، به جز اینکه نویسندگان ناامید می شوند.
نویسنده “ما به یکدیگر نگاه می کردیم” ، “یک فرشته با کفش اسکیت” و “آخرین باری که گندم را دیدند کی بود؟ کتاب اول را باید در نظر گرفت ، چه نسخه ، طراحی پوشش خوب و غیره. اوضاع خیلی خوب نبود.
راوی همچنین در مورد انتظارات خود گفت: “من شخص بدبین نیستم و امیدوارم که وزارت راهنما بتواند سال آینده راه حل هایی را ارائه دهد. اگر بخواهم کتاب را چاپ کنید و اگر این اتفاق بیفتد ، ادبیات ایرانی می تواند حرکت کند.
وی در مورد ترجمه گفت: “من مخالف ترجمه نیستم و تمام کتابهایی را که از نویسندگان مورد علاقه من ترجمه می شود ، خواندم و خوانده ام.” ترجمه به بدن ادبیات ایرانی آسیب نمی رساند. اما استدلال من این است که چندین عامل باعث شده است که تاریخ ایران در سایه ارسال شود. نماینده وزارت راهنما است که تاکنون تصمیمات درستی گرفته است. عامل دیگر فضای مجازی است که اغلب کتاب هایی را در لپ تاپ یا تلفن می خواند. مشکل دیگری که صدمه می زند پادکست ها هستند. اگرچه پادکست ها را نمی شنوم ، اما اصلاً آن را رد نمی کنم. اما چگونه پادکست ها صحبت می کنند؟ محتوای آن چقدر درست است؟ چقدر ویرایش شده است؟ آنها غالباً مطالبی را انتخاب می کنند که به ادبیات ما کمک نمی کند. پادکست یک حلقه زنگ است و هرکسی که در تلفن شما باشد می تواند پادکست را به صورت رایگان گوش دهد یا بخواند. اینها عواملی هستند که روز به روز ادبیات ایران را تضعیف می کنند.
۲۴۴۵۷