هنرمندی که آثارش را برای یک کلمه سوزاند
به گزارش خبرگزاری فارسیرو، خیلی شنیده ایم که هنرمندان مهربان هستند و یک کلمه ساده می تواند آنها را خسته کند و لحظات تلخی را رقم بزند. از ویژگی های هنرمندان و رفتار و گفتار آنها با اطرافیان، افسانه های راست و دروغ بافته می شود. عده ای باور نمی کنند هنرمندی که در آثارش ریشه در عشق و انسانیت دارد، آدمی کوتاه مزاج و دشوار است. یا برعکس برای دیگران قابل قبول نیست. هنرمندی که همواره در آثار خود تمایل داشته خشونت و زشتی زندگی را به نمایش بگذارد، شخصا فردی سخاوتمند، مهربان و مهربان بود. هر دو چیز ممکن است. اما هنرمندان، صرف نظر از منش و رفتارشان، معمولاً به آثارشان ارجحیت و علاقه خاصی دارند و بیشتر از چشمان خود قدر آنها را می دانند و گاهی برای حفظ و حراست از آنها دست به کارهای عجیب و غریب می زنند. با این حال، همیشه استثناهایی وجود دارد که قانون را زیر پا می گذارد.
به گزارش همشهری آنلاین، بهزاد گلپایگانی، گرافیست که استعداد و هنرش ناشناخته و قدردانی نشد، یکی از این استثناها بود که با وجود ناز تمام آثارش را برای یک کلمه سوزاند. البته خوشبختانه آثاری از او وجود دارد که می تواند به شناخت هنر، توانایی و خلاقیت او کمک کند.
بهزاد گلپایگانی، نقاش و طراح گرافیک، در سال 1317 در تهران به دنیا آمد. تحصیلات هنری خود را از سال 1377 در هنرستان هنرهای زیبای تهران در رشته نقاشی آغاز کرد و سپس در دانشکده هنرهای تزئینی و هنرهای زیبای تهران از پاریس ادامه داد. وی با دانشگاه آزاد (قبل از تأسیس دانشگاه آزاد اسلامی)، مجتمع ادبیات و علوم انسانی، انتشارات فرانکلین، انتشارات پیک، تاشاه، ماهنامه سینما ستاره و … همکاری داشت. گلپایگانی سبک های مختلفی را تجربه کرد که بارزترین آنها بر حروف فارسی متمرکز بود و در دهه 1950 تایپوگرافی مدرن فارسی را پایه گذاری کرد.
کتاب «بهزاد؛ بهزاد گلپایگانی، زندگی، آثار و فعالیتها» با تحقیق مجید کاشانی و معراج قنبری توسط انتشارات نظر، اطلاعات جالبی را درباره این هنرمند در اختیار خواننده علاقهمند قرار میدهد.
در این کتاب حسین زنده رودی از نقاشان برجسته مکتب سقاخانه که از دوستان بهزاد بود، روزی به خانه گلپایگانی می رود و به شوخی یا جدی به او می گوید: آثار تو شبیه من است. تو از من تقلید کردی!”
گلپایگانی در جواب مجموعه آثارش را گوشه ای از حیاط می اندازد و روی آنها روغن و کبریت می پاشد. هر دو اثر گلپایگانی از بین می رود و دوستی او با زیندرودی به پایان می رسد. جالب اینجاست که خود گلپایگانی از آثار سوزانش عکس گرفته است.
گلپایگانی قصد داشت حرف «ح» را که «ح» را مخفف «وجود» و «هیچ» می دانست بسازد که در سال 1360 دچار سکته شد و نیمی از بدنش قدرت حرکت را از دست داد و چهار نفر را به پایان رساند. سال و نیم در بستر از دنیا رفت و سرانجام در 7 دی 1364 درگذشت.
۲۴۵۲۴۵