مورخی که زادگاهش معلوم نیست!
به گزارش خبرگزاری فارسیرو، از اول آبان ماه سال 1400 در تقویم رسمی کشورمان روز بزرگداشت «ابوالفضل بیهقی» نامگذاری شده است. در کتاب «تاریخ بیهقی، تألیف ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی»، مقدمه، تصحیح، یادداشت ها، توضیحات و فهرست های محمدجعفر یاحقی و مهدی سیدی دربار بیهقی آمده است:
به گزارش ایسنا، «ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، نویسنده و مورخ دوره غزنویان، نویسنده تاریخ بیهقی که به گفته ابوالحسن بیهقی در روستای حارث آباد بیهقی واقع در دو فرسخی جنوب سبزوار به دنیا آمد. تاریخ تولد او نه در تاریخ بیهقی و نه در متن تاریخ بیهقی که دو منبع اصلی برای ترجمه حال او هستند ذکر نشده است، اما از زمان بیهقی با ذکر واقعه ای مربوط به سال. سال 400 هجری قمری را پانزده سالگی تعریف کرده اند و در جایی دیگری هنگام بیان وقایع سال 402 هجری قمری او را شانزده ساله معرفی کرده اند، می توان گفت سال تولد او حدود سال 358 هجری قمری بوده است.
از خانواده و دوران کودکی و نوجوانی وی اطلاعی نداریم جز اینکه پدرش اهل بیهق (سبزوار فعلی) و حسین نام داشت. بیهقی زمانی از پدرش با لقب محترم «خواجه» یاد کرده است و دور نیست که پدرش در دربار نیز شغل داشته باشد.
از قرائن برمی آید که وی مدتی در سبزوار به تحصیل علم و نویسندگی در نیشابور پرداخت تا اینکه در ادبیات سرآمد شد و سرانجام در 27 سالگی به دیوان مبلغان محمودی به ریاست بونصر مشکان پیوست.
در این مورد بیشتر بخوانید:
دولت آبادی: بیهقی پدر نثر فارسی نیست
چرا «حسنک وزیر» اینقدر معروف شد؟
مفقودان کجا هستند؟
بونصر قبل از مرگش (431 هجری قمری) به مسعود دستور داده بود که بیهقی را جایگزین کند، اما مسعود ریاست دیوان رسالت را به بوشال زوزنی سپرد و بیهقی را به عنوان معاون خود «زعارت» در آن منصوب کرد. نامه ای به سلطان نوشت. به معنای استعفا از سمت منشی و از او خواست تا کار دیگری انجام دهد، اما سلطان استعفای او را نپذیرفت و به بوشل دستور داد که «منشی پدرم و معتمد او نیکودار است، اگر شکایت کنی من نمیکنم». با او بنابراین تا قبل از مسعود نظام منفور بود.
مسعود پس از شکست سلاجقه در دندانگان (431ق) یک بار بر بوشل خشمگین شد و او را در ذی الحجه همان سال به بوست فرستاد. در آن زمان بیهقی به عنوان خلافت و نایب بوسهل عملاً عهده دار دیوان رسالت بود. مسعود در سال 432 پس از شورش غلامانش کشته شد و اوضاع تغییر کرد.
اما بیهقی در طول نه سال حکومت امیر محمد و مودود بن مسعود (441 تا 432 هجری قمری) همچنان در دیوان رسالت مورد احترام بود، اما پس از مودود و در مدت کوتاهی، حکومت در میان چند تن دیگر تغییر یافت. امیران غزنوی و به ویژه اندکی پس از آغاز سلطنت عبدالرشید در سال 441 هجری قمری، وی در وضعیت ویرانی به سر می برد، زیرا وی به عنوان رئیس دیوان رسالت، از رفتار ناشایست غلام سرکشی به نام «مطمئن» ابراز ناراحتی می کرد. تومان» یا «نویان» و تومان به همین دلیل او را از امیر طلبید و سرانجام اجازه گرفت تا او را بگیرد و خانه اش را غارت کند. در این سرقت برخی از اسناد و یادداشت های تاریخی ارائه شده از بین رفت. در جریان این واقعه بیهقی را در قلعه ای می بندند و پس از آن قاضی غزنی به قول ابوالحسن بیهقی «به خاطر مهر او را از قلعه به زندان خود برد».
با روی کار آمدن فرخزاد بن مسعود، بیهقی از زندان آزاد شد و مشاور و معتمد او شد و به گفته ابوالحسن بیهقی در مقطعی منشی او نیز بود. اما از اواخر سلطنتش انزوا را برگزید و در غزنین (448 هجری قمری) شروع به سرودن تاریخ کرد، اما از اشارات بیهقی به دوران سلطنت فرخزاد معلوم نیست که او در دفتر فرخزاد کار می کرده است او خود را وقف نوشتن تاریخ کرد و در انزوا زندگی می کند.
در بحبوحه کار او بود که فرخزاد در سال 451 هجری قمری وفات یافت و برادرش ابراهیم بن مسعود بر تخت سلطنت نشست و سالهای پایانی عمر بیهقی در زمان حکومت او سپری شد. پس از آن، بیهقی تمام وقت خود را صرف نوشتن کتاب خود کرد و سرانجام در ماه صفر سال 470 هجری قمری در غزنه درگذشت، در حالی که هیچ اثری از گورجی (ایسنا: مزار) او باقی نمانده و حتی در جایی از او یادی نشده است.
۲۴۴۵۷