روایت دو رزمنده یک شهید/شهید جهانمردی: ما برای زندگی می جنگیم نه مرگ!
اخبار آنلاین اصفهان – عاطفه علیانی: همانطور که می دانیم جنگ فقط نبردهای خونین در میدان های جنگ نیست. جنگ گاهی در دل خانه ها و در زندگی روزمره ادامه دارد. حسن عباسی و احمدرضا طاووسی در دوران دفاع مقدس و پس از آن در نقش های متفاوتی بازی کردند اما در نهایت داستان هایشان به هم می رسد. ساعت
حسن عباسی تعمیرکار موتورسیکلت در خیابان ابوذر اصفهان و احمدرضا طاووسی از جانبازان دفاع مقدس هر کدام در عرصه ای متفاوت سهم خود را به تاریخ ایران رساندند و برای ما او را شهید نصرالله جهانمردی می نامند.
حسن عباسی: خاطرات راه و عشق به معلم
خیابان ابوذر اصفهان محل سکوت و صدای آرام موتورهای تعمیر شده است. حسن عباسی در تعمیرگاه موتورسیکلت خود به کارهایی که انجام می دهد و آموزه های نصرالله جهانمرد در جوانی می اندیشد. او به یاد می آورد که نصرالله، معلم محبوبش، همیشه او و سایر دانش آموزان را با روحیه ای شاد و دستانی پر از عشق دوست می داشت.
عباسی در خاطرات خود می گوید: زمانی که نصرالله معلم من بود، به ما دروس دیگری می آموخت. بعد از مدرسه با من به کنار رودخانه می آمد تا پدرم استراحت کند. در آن زمان نصرالله همیشه نگران بود که جاده منتهی به دهاقان خوب ساخته شده باشد. او با دلسوزی و فداکاری این را به ما آموخت در زندگی باید به دنبال ساختن چیزی بزرگتر از خود باشیم.
جنگ شروع شد و نصرالله به جبهه آمد. عباسی توضیح می دهد: «نصرالله به ما آموخت که هر اقدام کوچکی می تواند تغییر بزرگی ایجاد کند، وقتی او رفت، سعی کردم راه او را طی کنم. راهی که نصرالله آرزوی آن را داشت اکنون بخشی از زندگی ما شده است.
احمدرضا طاووسی: در دل جنگ و در تب و تاب خداحافظی
از سوی دیگر احمدرضا طاووسی از جانبازان دفاع مقدس و رزمنده ای که در عملیات های مختلف جنگی حضور داشت، خاطرات متفاوتی از نصرالله جهانمردی دارد. وی نقل می کند: نصرالله وقتی به جبهه آمد فقط یک معلم نبود، رفیق و همرزم ما بود و در عملیات کربلای 5 با رشادت و فداکاری در کنار ما ایستاد و الگوی مقاومت و انسانیت بود. برای ما
طاووسی با یادآوری آن روزهای خونین می گوید: در عملیات کربلا که نصرالله مجروح شد، همه امید و روحیه ما به او بود. با اینکه آسیب دیده بود، اما با قلبی سرشار از ایمان و پشتکار ما را تشویق می کرد. آخرین سخن او به من این بود: “ما برای زندگی می جنگیم، نه مرگ.”
وی ادامه می دهد: نصرالله در آخرین لحظات جنگ به ما نشان داد که واقعیت های جنگ فقط خون و آتش نیست، بلکه با روحیه و ایمان است که پیروزی حاصل می شود و شهادت او به ما یادآوری کرد که ما به دنبال ساختن هستیم. فردای بهتر و آبرومندتر برای ایران.
حسن عباسی و احمدرضا طاووسی: پیوند راه و جنگ
حسن عباسی و احمدرضا طاووسی سال ها پس از جنگ به شیوه های مختلف به زندگی خود ادامه دادند اما پیوند عمیقی بین آنها وجود دارد. حسن عباسی با تعمیرگاه موتورسیکلتش همچنان مشغول یادآوری آموزه های نصرالله و راه هایی است که ساخته است. از سوی دیگر احمدرضا طاووسی با یاد نصرالله سعی در بهبود وضعیت کشور دارد و از فداکاری های رزمندگان یاد می کند.
عباسی می گوید: هر بار که دست به آچار می زنم و موتوری را تعمیر می کنم، یاد نصرالله و جاده هایی می افتم که با هم ساخته بودیم. او این را به من آموخت هر اقدام کوچک می تواند بخشی از یک تغییر بزرگ باشد.
طاووسی همچنین تاکید می کند: نصرالله به ما نشان داد که جنگ فقط با باروها و درگیری ها نیست. بلکه باید در قلب ما و در زندگی روزمره ما ادامه داشته باشد. او به ما آموخت که با ایمان و اراده می توانیم هر مشکلی را حل کنیم و هر چالشی را به فرصت تبدیل کنیم.
داستان حسن عباسی و احمدرضا طاووسی تأثیر عمیق جنگ بر زندگی مردم و پیوند جبهه های جنگ با فعالیت های روزمره را نشان می دهد. هر کدام به نوعی آموزه های نصرالله جهانمردی را در زندگی خود به کار بردند و یاد او را در دل خود زنده نگه داشتند. این روایت یادآور این است که جنگ تنها در میدان جنگ رخ نمی دهد، بلکه در زندگی روزمره ما و در هر اقدام کوچکی ادامه دارد. از جاده های نیمه تمام گرفته تا تعمیرگاه های موتورسیکلت، نخدا هنوز با ماست و به ما یادآوری می کند که همیشه باید تلاش کنیم تا همه چیز را بهتر و زیباتر از گذشته کنیم.