با تلاوت قرآن شروع به خواندن کردم. هنر آواز خواندن را تا زمانی که زنده هستم گرامی خواهم داشت.
پریسا ساسانی: زهرا قلی پور که این روزها به عنوان خواننده با گروه موسیقی «هماوایان» به سرپرستی استاد حسین علیزاده فعالیت می کند، در گفتگو با فارسیرو از علاقه خود به آواز ایرانی که با تلاوت قرآن آغاز شد و چگونگی آن گفت. او با استاد شجریان و چگونگی بهره مندی ایشان آشنا شد. او از کلاس های آوازش، ارتباط کنونی اش با استاد علیزاده، مخالفت با برگزاری کنسرت ویژه بانوان، آرزوهای محقق نشده اش در زمینه آواز برای اجرای روی صحنه و برخی موانع و مشکلات دیگر گفت. که زنان در عرصه خوانندگی با آن روبرو هستند.
* خانم قلی پور در ابتدا بگویید چگونه وارد دنیای موسیقی و خوانندگی شدید؟
موسیقی را از ۱۹ سالگی با سنتوری که پدرم برایم ساخته بود شروع کردم. در دبیرستان دروس تجربی خواندم و کنکور دادم اما قبول نکردند و در خانه ماندم و دوباره مشغول امتحان کنکور بودم که یک روز پدرم بی دلیل و خیلی خیلی برایم ساز سنتوری خرید. به طرز عجیبی تا آن زمان هیچ نوع ساخت و ساز را از نزدیک ندیده بودم و به همین دلیل بسیار تعجب کردم. موسیقی را با همین ساز شروع کردم و با امید و انگیزه حرکت از رشته تجربی به سمت موسیقی در کلاس های آموزشی شرکت کردم. 2 سال ساز سنتور را پیوسته خواندم و وارد مراحل کنکور شدم که به سختی وارد آن شدم اما در نهایت در کنکور هنر گروه موسیقی قبول شدم.
* رشته انتخابی شما ساز سنتور بود. چگونه خوانندگی را برای حرفه حرفه ای خود انتخاب کردید؟
تجربه اصلی من در خوانندگی به 8 سالگی و تلاوت قرآن برمی گردد. قرآن را با صدای بسیار خوب تلاوت می کردم و در مسابقاتی که از سوی معاونت امور تربیتی مدارس برگزار می شد شرکت می کردم و عموماً نمرات خوبی کسب می کردم. در واقع بدون اینکه معلمی داشته باشم، با تلاوت قرآن شروع به خواندن کردم.
*ورود بدون معلم و ادامه کار سخت است. تمرینات چگونه انجام شد؟
من نقص قاری مصری را داشتم که قرآن را با لحن بسیار زیبا تلاوت می کرد و در الگوسازی مهارت داشت و دقیقاً به دلیل شیرینی لحن عربی که هنگام تلاوت قرآن داشت، به خواندن قرآن علاقه مند شدم. قرآن و چون معلم نداشتم این عیب را داشت. بارها به صورت تقلیدی گوش می دادم و می خواندم. وقتی فراخوان کارگاه آواز استاد شجریان منتشر شد، من تازه وارد صف شده بودم، یعنی یکی دو آهنگ شور را با استاد مهرپروران کار کرده بودم و در مرحله تهیه پایان نامه کارشناسی بودم و در آن زمان. من فکر می کردم که این کارگاه ها کلاس مستر برای افرادی است که در زمینه آواز معلم شده اند و اکنون می خواهند دوره های حرفه ای را ببینند. بنابراین در آن زمان خود را آمادگی حضور در این کارگاه تخصصی آواز نمی دانستم. این در حالی است که تلاوت قرآن را خوب می دانستم و صوت و لحن را خوب می شناختم، اما حتی برای ورود به این کارگاه به خودم اجازه ندادم در آزمون شرکت کنم. این موضوع گذشت و در خبرها خواندم که کلاس ها شروع شده و من در هیجان این حضور مثل شمع می سوختم. استاد تا اواخر سال 88 تماس دیگری گرفته بود تا اگر یکی از دوستان آهنگسازش تصنیف متناسب با شرایط آن روزها داشت، کارش را بیاورد. دوست عزیزی داشتم به نام عیسی غفاری که تصنیف داشت و خیلی دوست داشت که استاد آن را مناسب آن روزها بخواند و به من گفت آن تصنیف را بخوان تا به استاد بدهم. همچنین خواندم که بعداً تصنیف «اسلحه خود را پایین بیاور» خوانده است.
* تصنیفی که خواندید چه شد؟
تصنیفی که من خواندم توسط آقای مجید درخشانی سرپرست گروه شهناز شنیده شد و توجه ایشان به آهنگی که در آن تصنیف خواندم جلب شد و در نهایت استاد تصنیف را شنید و در این De از این طریق به استاد شجریان معرفی شدم و در یکی از تمرینات گروه برای آزمون خدمت کارشناسی ارشد رسیدم. آن روز ترانه ای خواندم و بعد پذیرفتند و استاد سی دی را به من داد و گفت که برای جلسه بعد بخوانم تا بتوانم در کلاس های آواز استاد شرکت کنم.
* در واقع تحقق امری غیرمحتمل و تحقق یک رویا بود.
بله دقیقا همینطوره خوابی دیدم که تعبیر شد. این را هم بگویم که به غیر از جهانگیر مهرپروران، کلاس آواز مظفر شفیعی را به صورت مقطعی و پراکنده دیده بودم و ردیف ممتد را به تنهایی یاد گرفته بودم. من تدریس می کردم و یک آلبوم هفت ردیف آوازی هم دستگاه را منتشر کرده بود.
*شما بهتر می دانید که خوانندگی زنان در ایران ممنوع است و با محدودیت هایی نیز مواجه است. اما حضور خانم ها در کارگاه آواز مدرس متفاوت از همیشه بود. رویکرد و تدریس استاد به مبحث آواز زنانه چگونه بود و به طور کلی بر چه موضوعاتی تاکید داشتند؟
با شناختی که از روحیه معلم کسب کرده بود، معتقدم برای شجریان منعی وجود نداشت و معتقد بود که صدای زنان رنگ مهم آواز است و آن را در مقوله آموزش مهم می دانست. به نظر من او طبیعتاً آواز را به صدای زن و مرد آموزش می داد و معتقدم اگر موانعی وجود نداشت، این کلاس ها را به صورت ترکیبی تدریس می کرد. استاد شجریان بر مواضع خود ثابت قدم ماند. در عین حال او فردی مهربان بود و آنچه در آن زمان مشاهده کردم این بود که دل هیچ دانش آموزی را نشکست و اعتراضات خود را بسیار محترمانه، مهربانانه و پدرانه بیان می کرد.
*به جز استاد علیزاده کنسرت دیگری از جمله کنسرت ویژه بانوان و… برگزار کرده اید؟
از آنجایی که دیر شروع کردم، معمولاً با دوستانم در ارائه پایان نامه می خواندم، با دوستانم در کنسرت های آکادمی هنر شرکت می کردم و همچنین در سال 2017 در برلین اجرا می کردم و اکنون در گروه «هاماوایان» می خوانم. در مورد کنسرت ویژه بانوان باید بگویم چون معتقدم هنر زنانه و مردانه نیست و معتقدم باید صدای زنان شنیده شود. من این واقعیت را نادیده گرفتم که این هدیه الهی فقط برای زنان است. به همین دلیل من طرفدار هیچ کنسرت خاصی برای زنان نبوده و نیستم. چون نمی توان به هنر جنسیتی نگاه کرد و من از نقش خود در مقابل عملکرد خاص زنان دفاع کردم.
* این اقدام هزینه دیده نشدن را ندارد؟
یقیناً هنر آواز زن آنطور که باید دیده نمی شود، مخصوصاً به این دلیل که هنرمند انگیزه، اشتیاق ادامه روی صحنه را از مخاطب خود می گیرد و این فرصت هرگز در اختیار ما قرار نگرفته است که بسیار دردناک است. اما من برای این امکان نیمه کاره ای که به من پیشنهاد شده بود، آماده نبودم. دهم تن حتی وقتی اینستاگرام اومد با وجود اصرار دوستانم که میگفتن یه آهنگ بذارم قبول نکردم چون اصولا با این موضوع که کنسرت بذارن که ببینن موافق نیستم. به هر قیمتی و اتفاقا این موضوع مهمی است که از استاد شجریان یاد گرفتم. چون متوجه شده بود که استاد شجریان در محافل حضور منظمی ندارد. در واقع حضور او را غنیمتی برای خود می دانست و از آنجایی که برای هنر خوانندگی ارزش قائل بود، در همه جلسات شرکت نمی کرد و سعی می کرد نه تنها آواز، بلکه رفتار او را نیز بیاموزد.
* به عنوان آخرین سوال، آینده شغلی و حرفه ای خود را در این زمینه چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا زمان آن نرسیده که صدای زنان به عنوان مطالبه مطرح شود؟؟
به موضوعی که شما مطرح کردید خیلی فکر می کنم اما مشکل اینجاست که در این مسیر مشکلات زیادی وجود دارد و این مسیر برای من آسان نبوده است و می دانم که دوستان دیگری نیز این مسیر سخت را طی کرده اند. اما واقعیت این است که وقتی عاشق هستیم دنبال معشوق می رویم و اساسا مسیرهای منطق و عشق از یکدیگر جداست. بنابراین به خودمان انگیزه می دهیم. یادم نمی آید کسی به من انگیزه داده باشد و اگر عشق به هنر خوانندگی در کنارم نبود به خوانندگی ادامه نمی دادم اما به سهم خودم این را حفظ می کنم. تا زمانی که من زنده ام با عشق هنر کنید.
۲۴۳۵۷