آیا می توان سریالی بر اساس شاهکار گابریل گارسیا مارکز ساخت؟
به گزارش فارسیرو، «و بعد متوجه شدند که خوزه آرکادیو بوئندیا آنطور که خانوادهاش میگفتند دیوانه نیست، بلکه او تنها کسی است که آنقدر عاقل بود که میفهمد زمان هم میلنگد و تصادف میکند و بنابراین میتواند تکه تکه شود. ” تکه تکه شود و یک تکه ابدی در یک اتاق باقی بماند.”
به گزارش رویداد۲۴، آن دسته از آثار ادبی که «غیر قابل انطباق» نامیده می شوند انواع مختلفی دارند: از شاهکارهای مدرنیستی مانند «اولیس» نوشته جیمز جویس که در آن یک روز از زندگی استفان ددالوس در بیش از هفتصد صفحه روایت شده است. ، و هر فصل با سبک روایی متفاوتی نوشته شده و هر صفحه از کتاب مملو از بازی های زبانی و ارجاعات متعدد ادبی است. حتی شاهکاری مثل «خانم دالووی» نوشته ویرجینیا وولف که درون نگری شخصیت اصلی، محور روایت کل اثر است و به رمان نوآوری و پیچیدگی بخشیده است. البته اقتباس های سینمایی از هر دو اثر وجود دارد، اما ناشناخته بودن آنها دلیل بر غیرقابل اقتباس بودن این دو رمان است.
اما «صد سال تنهایی» مارکز شبیه اولیس و خانم دالووی نیست و با وجود نوآوری های متعدد در دنیای ادبیات، نه نخبه گرایانه است و نه خواندن آن دشوار است. این کتاب با زبانی ساده و نثری نسبتاً ساده نوشته شده است، عمیقاً داستانی و تخیلی است. از این نظر، شاهکار مارکس را می توان بیشتر شبیه به آثار کلاسیک داستان نویسان قرن نوزدهم دانست تا آثار آوانگارد مدرنیست های قرن بیستم. اما نباید خودمان را گول بزنیم و فکر کنیم که روایت و نقاط عطف جالب رمان صد سال تنهایی، آن را از زمره «نامناسب» خارج می کند. پیچیدگی دنیایی که مارکس خلق کرد، تعادل و همراهی منحصربهفردی که بین واقعیت و خیال برقرار کرد، و لایههای متعدد معنا، استعاره و تمثیل نهفته در نثر او، انطباق این اثر را بسیار دشوار میکند.
خود مارکز تا زمان مرگش (2014) هرگز اقتباس سینمایی از صد سال تنهایی را نپذیرفت. او معتقد بود که صد سال تنهایی نمی تواند به یک اثر شایسته و استاندارد سینما تبدیل شود. مارکز که شخصاً شیفته سینما بود و در طول زندگی حرفهایاش فیلمنامههای متعددی نوشت، بارها ادعا کرده است که «صد سال تنهایی» «برخلاف ماهیت سینما نوشته شده است» و به همین دلیل همه پیشنهادات برای خرید حقوق اقتباس از رمان را رد کرده است. او معتقد بود که وسعت و پیچیدگی این رمان تنها در صورتی میتواند به درستی در فیلم به تصویر کشیده شود که در قالب ۱۰۰ ساعته یا حتی بیش از ۱۰۰ سال نمایش داده شود.
اما اقتباس 16 قسمتی نتفلیکس از شاهکار مارکز، بدون اینکه 100 ساعت طول بکشد یا 100 سال طول بکشد، اثری جذاب است که تا حد امکان به کتاب وفادار می ماند. این سریال که به درخواست خانواده مارکز در کلمبیا فیلمبرداری شده و به زبان اسپانیایی روایت می شود، نقدهای بسیار مثبتی از منتقدان دریافت کرده است، اما برخی از طرفداران این کتاب، عمدتا در آمریکای لاتین، تصمیم به تحریم آن گرفته اند. البته این وفاداری و تعصب افراطی قابل درک است; در زبان اسپانیایی، تنها کتابی که بیش از آثار مارکز فروخته است، کتاب مقدس است و در واقع صد سال تنهایی حتی از دن کیشوت، بزرگترین و مهم ترین شاهکار ادبی سروانتس در زبان اسپانیایی، محبوبیت بیشتری دارد.
نکات مثبت سریال
اقتباس از آثار ادبی بزرگ اغلب تحت تأثیر محدودیتهای ساختاری فیلم و زبان تصویر قرار میگیرد و این محدودیتها مشکلات زیادی را بر سر راه سازندگان آثار اقتباسی قرار میدهد. مشکلاتی مانند انتخاب بازیگرانی که نقش شخصیتهایی را بازی میکنند که میلیونها خواننده قبلاً تصویری در ذهن خود ایجاد کردهاند. و همچنین مشکل در رعایت دقیق ساختار روایی و توصیفات ادبی. موفق ترین اقتباس ها به جای تلاش برای غلبه بر این محدودیت ها، آن را می پذیرند و تلاش خود را وقف بازآفرینی روحیه و احساساتی می کنند که کتاب در خواننده ایجاد می کند. به عنوان مثال، یک فیلم اقتباس شده از یک رمان علمی تخیلی ممکن است مفاهیم پیچیده علمی را با جلوه های بصری نشان دهد (مانند ادیسه فضایی استنلی کوبریک)، یا اقتباسی از یک درام عاشقانه ممکن است از نمای نزدیک استفاده کند. برگمن یا ملویل: برای القای احساسات عاشقانه در عموم. علاوه بر این، اقتباس از یک حماسه تاریخی می تواند روایت های جذاب را به صحنه های سینمایی باشکوه تبدیل کند. بنابراین حتی عجیبترین داستانها هم میتوانند در این رسانه کار کنند، به شرطی که تأثیر احساسی اثر اصلی را «بازآفرینی» کنند.
اقتباس نتفلیکس از رمان صد سال تنهایی در این زمینه موفق است، زیرا همان حس کشف و شگفتی را ایجاد می کند که در کتاب مارکس وجود دارد. صحنهنگاری که با جزئیات مراقبت شده است، ماکوندو را به مکانی تبدیل کرده است که در آن همه چیز واقعی و تخیلی به نظر میرسد. بازیگران در اطراف مجموعههای بزرگ راه میروند و اغلب به نظر میرسند که سرگردان هستند. گاهی درها به خودی خود باز و بسته می شوند. گاهی اوقات قسمت هایی از صحنه به طرز عجیبی حرکت می کند، گویی دستی نامرئی آنها را حرکت می دهد. تماشای سریال صد سال تنهایی مانند شیرجه رفتن در یک رویای شگفت انگیز و مرموز است. این توصیف برای این اثر کاملاً مناسب است زیرا همانطور که مارکز می گوید “ماکوندو خود یک رویا است.”
بارزترین نکته در مورد این اقتباس، نحوه بازنمایی بصری سبک «رئالیسم جادویی» مارکز است. مارکز معتقد بود که سوررئالیسم با جوهره زندگی آمریکای لاتین پیوند خورده است، فرهنگی پر از استعاره و اسطوره. بسیاری از سکانس های سریال منعکس کننده این ایده هستند. سکانس هایی که تلاش کرده اند توانایی مارکز را در پیوند دادن زندگی روزمره با چیزهای خارق العاده و اسرارآمیز و تبدیل رویدادهای ساده زندگی به افسانه های ماندگار بازآفرینی کنند. و زمانی که روایت کتاب بیش از حد تمثیلی و استعاری می شود و تصویر برای نشان دادن آن کافی نیست، سریال دستی داستان خود را با استفاده از روایت صوتی پیش می برد. علاوه بر این، ترکیب تراژدی و کمدی کتاب تا حد معقولی به سریال منتقل شده است. نثر منظوم مارکس در بسیاری از صحنه ها به زبان تصویر ترجمه و تجسم می شود.
ضرر بزرگ برای سریال
با وجود موفقیت نسبی سازندگان سریال، تفاوت های ادبیات و سینما به ناچار منجر به ایجاد محدودیت ها و مشکلاتی شده است. عناصر خاص رمان مارکز، عناصری مانند رویاها، ارواح، انسان های در حال پرواز، باران های بی پایان و شخصیت هایی مانند جادوگران، به طور کامل در قالب نثر منحصر به فرد او روایت شده و جذابیت خاصی به اثر بخشیده است. اما باید اذعان داشت که در روایت سینمایی از جادو و تاثیرگذاری آن بسیار کاسته می شود.
اما بزرگترین ایراد سریال و مهم ترین تفاوت کتاب با اقتباس بصری آن این است که در سریال نتفلیکس داستان به صورت خطی روایت می شود اما همانطور که در معرفی موضوعات اصلی کتاب گفته شد، روایت مارکز دایره ای و مبتنی بر تکرار است. در واقع مسئله تکرار و زمان دایره ای، قلب روایت و اساس خلاقیت ادبی صد سال تنهایی را تشکیل می دهد. این تصمیم با توجه به ضرورت دراماتیک قابل درک است، اما از جادوی ماکوندو می کاهد، جایی که می توانید در هر زمان به نقطه دیگری از جدول زمانی بروید. و ما می دانیم که ماکوندو بدون جادو یک توهم خسته کننده خواهد بود.
۲۴۴۲۴۵