تفال به حافظ: نکتهای دلکش بگویم خال آن مه رو ببین
فال امروزتان را از حافظ بخواهید که میفرماید: عابدان آفتاب از دلبر ما غافلند ای ملامتگو خدا را رو مبین آن رو ببین فرارو- تفالی داشته باشید به دیوان خواجه شیراز. فال نکتهای دلکش بگویم خال آن مه رو ببینعقل و جان را بسته زنجیر آن گیسو ببینعیب دل کردم که وحشی وضع و هرجایی مباشگفت چشم شیرگیر و غنج آن آهو ببینحلقه زلفش تماشاخانه باد صباستجان صد صاحب دل آن جا بسته یک مو ببینعابدان آفتاب از دلبر ما غافلندای ملامتگو خدا را رو مبین آن رو ببینزلف دل دزدش صبا را بند بر گردن نهادبا هواداران ره رو حیله هندو ببیناین که من در جست و جوی او ز خود فارغ شدمکس ندیدهست و نبیند مثلش از هر سو ببینحافظ ار در گوشه محراب مینالد رواستای نصیحتگو خدا را آن خم ابرو ببیناز مراد شاه منصور ای فلک سر برمتابتیزی شمشیر بنگر قوت بازو ببین تعبیر فال فکر و خیالت این است که باید این چند روز دنیا را خوش گذراند. کسانی که خیر و صلاح تو را میخواهند، آیندهنگری را به تو تذکر میدهند ولی بسیار غافل شدهای. بعضی از دوستانت با حیله و نیرنگ از تو سوءِ استفاده میکنند ولی نمیفهمی. روزی میرسد که دیگر از عیش و طرب سیر شدهای و آن روز است که دیگر آه در بساط نداری؛ پس سرکش نباش و از زور و قوت بازویت استفاده کن، از زمانت به خوبی استفاده کن که وقت برای خوشی و خوشگذرانی زیاد است..
چرا آهنگ باب اسفنجی آیس اسپایس باید برنده اسکار شود؟
اکران فیلم فیلم باب اسفنجی: در جستجوی شلوار مکعبی روز کریسمس آغاز میشود، اما ما آنقدر خوششانس بودیم که آهنگ آیس اسپایس را یک ماه زودتر بشنویم. هم خود فیلم و هم سرود همراه آن، داستان تلاشهای باب اسفنجی برای تبدیل شدن به یک «مرد گنده» را روایت میکنند: آنقدر قدبلند و شجاع که بتواند سوار یک ترن هوایی بزرگ شود یا به عمیقترین نقطه اقیانوس سفر کند. وقتی هنرمندان مشهور برای یک فیلم کودکانه آهنگ میسازند، اغلب کیفیت کار افت میکند و نتیجه چنگی به دل نمیزند. خب، این مخاطب هدف آنها نیست و معمولاً صرفاً برای رفع تکلیف کار را انجام میدهند. اما لحن متین (و شاید کاملاً بیخیالِ) آیس اسپایس تنها باعث شده تأثیر کلی آهنگ «مرد گنده» دوچندان شود. او نه زور میزند که احساسات را به خورد مخاطب دهد و نه ادای آدمهای مهم را درمیآورد. هر چه بیشتر تکرار میکند «باب اسفنجی مرد گنده شلوار اوکی»، بیشتر برایمان مسجل میشود که باب اسفنجی واقعاً یک مرد گنده است که شلوار میپوشد، اوکی؟ بخشهای مختلف شعر پر از جناسهای مربوط به دریا و ارجاعاتی به جهان بزرگتر باب اسفنجی شلوار مکعبی (SpongeBob SquarePants) است. آیس اسپایس جایی میخواند: «عروس دریایی نیستم، اما خودم یه پا صیدم» (اشاره به جذاب بودن) و جلوتر فخر میفروشد که «حبابهایی به بزرگی حبابهای خانم پاف» (Mrs. Puff) درست میکند. این ارجاعات بامزهاند، اما در واقع ترجیعبند آهنگ است که میخ آن را به عنوان یکی از بهترین آثار سال محکم میکوبد. آیا «باب اسفنجی مرد گنده شلوار اوکی» متن ترانه «خوبی» محسوب…
کتابی که هم پیش از انقلاب توقیف بود و هم پس از انقلاب!
چنانچه میدانیم در مورد وجه سینمایی ناصر تقوایی بسیار صحبت شده است هرچند خاستگاه او بیتردید ادبیات بوده است. به گونهای که اگر «تابستان همانسال» -اثری که موضوع صحبتمان است- توقیف نمیشد، او امروز علاوه بر این که یکی از ستونهای سینمای ماست، یکی از ستونهای ادبیاتمان نیز بود. اثری که ازجمله نکات جالب توجه در مورد آن میتوان به محدودیت مکان و زمان اشاره کرد. همچنین ایجازی که در سرتاسر آن دیده میشود و اضافهگویی و حشوی که در طول اثر هیچ خبری از آن نیست. ویژگیهایی احتمالا برآمده از نگاه سینمایی او که جهانبینیاش از ابتدا بر مبنای آن شکل گرفته بود. میخواهم با این سوال آغاز کنم که ویژگیهای مذکور به چه میزان در خدمت داستانگویی و شکلگیری فرم است؟ به نکته بسیار خوبی اشاره کردید؛ نوعی تراکم غلیظ در آثار تقوایی. البته تقوایی پیش از «تابستان همانسال» هم، یعنی از ابتدای دهه ۴۰، آثاری داستانی مینوشت و در نشریات به چاپ میرساند. آثاری که اولین نمونههای آن را میتوان حولوحوش سالهای ۱۳۴۲- ۱۳۴۱ در مجله «آرش» مشاهده کرد. در این میان باید اشاره کرد که تقوایی در آن دوران کمتر با نشریات عمومی و بیشتر با نشریات داعیهدار آوانگاردیسم کار میکرد. به عنوان مثال از سال ۱۳۴۳ به بعد در نشریاتی مانند «هنر و ادبیات امروز» و بعدتر «هنر و ادبیات جنوب» و همچنین «جُنگ طرفه» ـ یکی از نشریات آوانگارد، نوگرا و جریانساز دوران خود ـ داستانهایی از او دیده میشود. از ناصر تقوایی در این مجلات ازجمله «هنر و ادبیات جنوب» که دو شماره…









